admin

تعداد تابعین:

تعداد تابعین بسیار زیادند و امکان محصور کردن آن‌ها به تعداد مشخصی وجود ندارد، و آن‌ها سه طبقه هستند: کبری و صغری و مابین آن دو.[۱] طبقه‌‌ی کبری: کسانی هستند که بیشتر روایتشان از صحابی است، مثل: سعید بن مسیب، وعروه بن زبیر، وعلقمه بن قیس.[۲] طبقه‌‌ی صغری: کسانی هستند که بیشتر روایتشان از تابعین بوده و جز تعداد کمی …

بیشتر بخوانید »

تعریف تابعی

تابعی کسی است که صحابی را ملاقات کرده باشد و به پیامبر ج ایمان آورده و بر ایمان نیز وفات کرده است.[۱] [۱]– چنان‌که هیچیک از صحابه را ملاقات نکرده باشند آن‌ها را تابع تابعین می‌گویند. یکی از مزایای شناخت تابعی، جدا کردن روایات متصل از مرسل است. تابع تابعین خود یک طبقه‌‌ی مجزا هستند ولی بشرح ذیل طبقات فرعی …

بیشتر بخوانید »

تعریف مُخَضرَم

کسی که به پیامبر صلی الله علیه وسلم در زمان حیاتشان ایمان آورده، ولی ایشان را ملاقات نکرده باشد. مخضرمین طبقه‌‌ی مستقلی بین صحابه و تابعین هستند، و البته برخی گفته‌اند که آن‌ها جزو کبار تابعین می‌باشند.[۱] و بعضی از علما حدود چهل شخص را به این طبقه منتسب کرده‌اند، از جمله: أحنف بن قیس، أسود بن یزید، سعد بن …

بیشتر بخوانید »

بیشترین روایت‌کنندگان حدیث:

بعضی از صحابه هستند که احادیث زیادی از آن‌ها ثبت شده است، و کسانی که بیشتر از هزار حدیث از آن‌ها نقل شده است عبارتند از: ۱- ابو هریره، که از وی (۵۳۷۴) حدیث روایت شده است. ۲- عبد الله بن عمر بن الخطاب، که از وی (۲۶۳۰) حدیث روایت شده است. ۳- انس بن مالکس، که از وی (۲۲۸۶) …

بیشتر بخوانید »

وفات آخرین صحابه

چنین اطلاق می‌گردد: عامر بن واثله اللیثی در سال ۱۱۰ هجری در مکه فوت کرد، و او آخرین صحابه‌ای بود که در مکه فوت نمود. و آخرین صحابه‌ای که در مدینه فوت کرد: محمود بن ربیع انصاری خزرجی بود که در سال ۹۹ هجری فوت کرد. و آخرین صحابه‌ای که در سرزمین شام فوت کرد: واثله بن الأسقع اللیثی بود …

بیشتر بخوانید »

حال صحابه:

صحابه همگی ثقه و دارای عدل هستند، روایت هریک از آن‌ها قبول می‌شود هرچند که مجهول الحال باشد، و به همین علت گفته‌اند: جهل به احوال صحابی ضرری به (روایت وی) نمی‌رساند.[۱] و دلیل آنچه که درباره‌‌ی احوال صحابه وصف کردیم آنست که: الله تعالی در چندین آیه از قرآن و نیز رسولش در چندین حدیث، آن‌ها را تمجید کرده[۲]، …

بیشتر بخوانید »

تعریف صحابی:

کسی که با پیامبر صلی الله علیه وسلم بوده (و وی را ملاقت کرده) باشد، یا پیامبر صلی الله علیه وسلم را دیدار کرده و به وی ایمان آورده و بر ایمان نیز از دنیا رفته باشد. پس با توجه به این تعریف؛ کسی که مرتد شده و بعد دوباره ایمان می‌آورد، در معنای صحابه داخل می‌شود؛ مانند أشعث بن …

بیشتر بخوانید »

حدیث مقطوع:

آنچه را که (از قول یا فعل) به تابعی و مابعد آن‌ها نسبت داده شده است (حدیث مقطوع گویند).[۱] مثال برای حدیث مقطوع: این گفته‌‌ی ابن سیرین: «إن هذا العلم دین، فانظروا عمن تأخذون دینکم».[۲] یعنی: براستی که این علم (روایت حدیث) جزو دین است، پس بنگرید که دینتان را از چه کسی می‌آموزید. و همچنین این گفته‌‌ی امام مالک: …

بیشتر بخوانید »

حدیث موقوف:

آنچه که (از قول یا فعل یا تقریر) به صحابی نسبت داده می‌شود، و در ضمن حکم مرفوع برای آن ثابت نشود (حدیث را موقوف گویند).[۱] مثال برای حدیث موقوف: این گفته‌‌ی عمر بن الخطاب: «یهدم الإسلام زله العالم وجدال المنافق بالکتاب، وحکم الأئمه المضلین».[۲] یعنی: لغزش عالم و مجادله منافق با قرآن و حکومت امامان گمراه کننده، اسلام را …

بیشتر بخوانید »

حدیث مرفوع حکمی (نوع هفتم)

هفتم: چنان‌که کسی حدیثی را از صحابی نقل کند و سپس بگوید: «رفع الحدیث» (صحابی) حدیث یا روایت را رفع کرد[۱]؛ مانند این قول سعید بن جبیر از ابن عباس که گفت: «الشفاء فی ثلاث: شربه عسل، وشرطه محجم، وکیَّه نار، وأنهى أمتی عن الکی »[۲] رفع الحدیث. یعنی: «شفا در سه چیز است: در شربت عسل، شکاف حجامت، و …

بیشتر بخوانید »

حدیث مرفوع حکمی (نوع ششم)

ششم: صحابی حکم به معصیت بودن مسئله‌ای می‌نماید. مانند این گفته‌‌ی ابوهریره درباره‌‌ی مردی که بعد از اذان از مسجد خارج شد: «أما هذا فقد عصى أبا القاسم صلّى الله علیه وسلّم».[۱] ‏یعنی: براستیکه این مرد از فرمان ابوالقاسم‌ صلی الله علیه و سلم سر پیچید‌.‏[۲]  و یا آنکه صحابی مسئله‌ای را جزو طاعت بداند. زیرا هیچ امری جزو معصیت …

بیشتر بخوانید »

حدیث مرفوع حکمی (نوع پنجم)

پنجم) گفته‌‌ی صحابی (با الفاظ): امر شدیم (أُمِرنا)، یا نهی شدیم (نُهِینا)، یا مردم امر شدند (أمر الناس) و همانند آن‌ها (نیز دلالت بر رفع حدیث دارد)، مانند این گفته‌‌ی ام عطیهل: «أمرنا أن نخرج فی العیدین العواتق».[۱] یعنی: امر شدیم که دختران بالغ را در روز عید (فطر و قربان) به سوی (مصلی) خارج نماییم . و نیز این …

بیشتر بخوانید »

حدیث مرفوع حکمی (نوع چهارم)

چهارم) صحابی درباره‌‌ی چیزی سخن می‌گوید و آن را بعنوان سنت معرفی می‌نماید. مانند این گفته‌‌ی ابن مسعود: «من السنه أن یخفی التشهد».[۱] یعنی: اخفای تشهد (در نماز) سنت است. اما اگر تابعی بدان خبر دهد، برخی گفته‌اند مرفوع است و برخی گفته‌اند موقوف. مانند این گفته‌‌ی عبید الله بن عبد الله بن عتبه بن مسعود: «السنه أن یخطب الإمام …

بیشتر بخوانید »

حدیث مرفوع حکمی (نوع سوم)

سوم) یکی از اصحاب چیزی را به زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم نسبت می‌دهد و یادآور نمی‌شود که پیامبر ج بدان اطلاع داشته‌اند. مانند این گفته‌‌ی أسماء دختر ابوبکر صدیق: «ذبحنا على عهد النبی صلّى الله علیه وسلّم فرساً، ونحن فی المدینه فأکلناه».[۱] یعنی: در زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم اسبی را ذبح کردیم، و در حالی که …

بیشتر بخوانید »

حدیث مرفوع حکمی (نوع دوم)

دوم) فعل صحابی، هرگاه ممکن نباشد که آن فعل جزو رأی و اجتهاد (او) باشد، و برای این نوع (از مرفوع حکمی) نماز کسوف علی رضی الله عنه را مثال آورده‌اند، که در هر رکعت بیشتر از دو رکوع انجام داد.[۱] [۱]– اینکه علی در هر رکعت بیشتر از دو رکوع انجام داده است، نمی‌توانسته جزو اجتهاد او باشد، بلکه …

بیشتر بخوانید »

حدیث مرفوع حکمی (نوع اول)

حدیثی که حکم آن به پیامبر صلی الله علیه وسلم نسبت داده می‌شود[۱] و چند نوع دارد: اول) قول صحابی، هرگاه ممکن نباشد که مضمون (قول او) جزو رأی و تفسیر (وی درباره‌‌ی مسئله‌ای) باشد، و نیز قائل آن معمولا به أخذ (اخبار) از اسرائیلیات مشهور نباشد. بعنوان مثال خبر در مورد علامت‌های قیامت یا احوال و اجزای آن باشد[۲] …

بیشتر بخوانید »

حدیث مرفوع صریح:

آنچه که به قول یا فعل یا تقریر شخص پیامبر صلی الله علیه وسلم و یا صفتی از خُلق و خو و یا خلقت ظاهری ایشان نسبت داده می‌شود، مرفوع صریح گویند. مثالی از قول ایشان: این فرموده پیامبر صلی الله علیه وسلم که: «من عمل عملاً لیس علیه أمرنا فهو رد».[۱]یعنی: «هر کس عملی را انجام دهد که طبق …

بیشتر بخوانید »

سوء الحفظ

تعریف: کسیست که نتواند جانب صوابش را از جانب خطایش ترجیح دهد.‏ انواع آن:‏ اول: این صفت (سوء حفظ) از ابتدای حیاتش همراه وی بوده و در تمامی احوال زندگی ‏ملازمش بوده است، و خبر او براساس رأی بعضی از محدثین شاذ نامیده می‌شود.‏ دوم: این صفت از ابتدای حیاتش همراه وی نبوده، بلکه در قسمتی از عمرش بر وی …

بیشتر بخوانید »

روایت راوی مجهول

مجهول اسم مفعول از جهل است و ضد معلوم می‌باشد؛ و منظور از راوی مجهول یعنی کسی ‏که در مورد وی شناخت (ذاتی و صفتی) وجود نداشته باشد. بعبارتی راوی مجهول کسی است ‏که ذات یا شخصیت او شناخته نشده، و یا اگر شناخته شده است؛ صفت وی یعنی عدالت و ‏ضابط بودن وی نامشخص است.‏ اسباب و علت‌های جهل …

بیشتر بخوانید »

حکم روایت اهل بدعت

محدثین در خصوص روایت شخص مبتدع چنین گفته‌اند: الف) اگر بدعت او مکفره بود، روایتش مردود است. (بدعت مکفره؛ یعنی شخص دارای افکار و اعتقاداتی باشد که بموجب آن خود را در آستانه‌‌ی خروج از اسلام قرار داده است). ب) اگر بدعت او غیر مکفره بود، یعنی مفسقه باشد؛ در اینصورت برخی از علما، حدیث او را مردود می‌دانند؛ زیرا …

بیشتر بخوانید »

تعارض جرح و تعدیل:

الف) تعریف: یعنی آنکه (گاهی) راوی به گونه‌ای توصیف شود که به موجب آن روایتش مردود، و گاهی بگونه‌ای توصیف شود که به موجب آن روایتش مقبول است. مثلا بعضی علما در مورد او می‌گویند: او ثقه است، و بعضی دیگر گویند: او ضعیف است. ب) چهار حالت برای تعارض وجود دارد: حالت اول: جرح و تعدیل هردو مبهم هستند؛ …

بیشتر بخوانید »

برای قبول تعدیل چهار شرط لازم است:

۱- تعدیل راوی باید از طرف شخصی عادل باشد، یعنی از فاسق چیزی قبول نمی‌شود. ۲- بایستی توسط شخصی هوشیار باشد، بنابراین، از فردی ساده لوح که با ظواهر حال (راوی) فریب می‌خورد، پذیرفته نمی‌شود. ۳- باید توسط کسی باشد که با اسباب تعدیل راوی آشنا است؛ پس تعدیل فردی توسط کسی که صفات قبول و رد راویان را نمی‌داند …

بیشتر بخوانید »

تعدیل دارای چند مرتبه است:

– بالاترین آن: آنچه که بر نهایت تعدیل دلالت دارد. مانند اینکه گفته شود: ثقه‌ترین مردم (أوثق الناس)، یا هرآنچه که باعت تقویت و ثبوت وی شود.[۱] – بعد از آن، آنچه که بر یک یا دو صفت از صفات تعدیل تاکید دارد. مانند: ثقه ثقه (مطمئنِ مطمئن) یا ثقه و قوی، و یا همانند آن.[۲] – و پایین‌ترین آن: …

بیشتر بخوانید »

تعدیل به دو نوع تقسیم می‌شود:

مطلق و مقید. ۱- مطلق: یعنی راوی بصورت مطلق با وصف تعدیل ذکر می‌شود بدون اینکه فقط به یکی از اوصاف تعدیل مقید شود. بنابراین، چنین بیانی از راوی موجب خواهد شد که وی در همه‌‌ی احوال توثیق گردد. ۲- مقید: یعنی صفت تعدیل برای راوی فقط به نسبت شیء معینی ذکر می‌شود، مثلا گفته می‌شود که: راویت او از …

بیشتر بخوانید »

تعریف تعدیل

راوی با صفاتی توصیف می‌شود که به موجب آن اوصاف، روایتش قبول می‌گردد؛ از جمله: اثبات صفتی که بیانگر مقبولیت روایت وی است، یا نفی صفتی از او که بیانگر مردود بودن روایت است. مثلا گفته شود: او ثقه[۱] است، یا قوی است، یا اشکالی بر وی نیست (لا بأس به)، یا حدیثش رد نمی‌شود. [۱]– مراد از ثقه؛ یعنی …

بیشتر بخوانید »

برای قبول جرح پنج شرط لازم است:

۱- جرح (راوی) بایستی از طرف شخصی عادل صورت گیرد؛ بنابراین، از فاسق پذیرفته نمی‌شود. ۲- باید از طرف شخصی هوشیار باشد؛ و لذا از فردی کند ذهن یا سبک مغز چیزی قبول نمی‌شود. ۳- باید توسط شخصی که به اسباب جرح آشناست صورت گیرد؛ پس از کسی که با موارد قادح شدن راوی آشنایی ندارد، پذیرفته نیست. ۴- باید …

بیشتر بخوانید »

جرح دارای چند مرتبه است:

– بالاترین آن: الفاظی هستند که بر نهایت و بلوغ جرح دلالت دارد مانند: کذاب‌ترین مردم (أکذب الناس)، یا رکنی از دروغ (رکن الکذب). – بعد از آن، الفاظی هستند که بر مبالغه دلالت دارد مانند: کذاب، وضاع و دَجَّال. – و پایین‌ترین آن الفاظی مانند؛ سست یا ضعیف[۱]، یا بد حفظ (سوء الحفظ) هستند، یا گفته شود: درباره‌‌ی او …

بیشتر بخوانید »

جرح به دو قسمت تقسیم می‌شود:

مطلق و مقید. ۱- مطلق: یعنی راوی بصورت مطلق با وصف جرح توصیف می‌شود بدون اینکه به وصف خاصی که بیانگر جرح باشد مقید شود، بنابراین، او در این وضعیت در همه‌‌ی احوال و به طور کلی قادح و عیب دار خواهد بود. ۲- مقید: یعنی راوی با وصف جرح توصیف می‌شود ولی این وصف مطلق نیست بلکه به نسبت …

بیشتر بخوانید »

تعریف جرح

یعنی راوی حدیث به چیزی که باعث مردود شدن روایتش است وصف می‌شود، حال این امر با اثبات وجود صفتی در وی باشد که موجب رد روایت است، یا نفی صفتی از او باشد (که وجود این صفت خود باعث مقبول بودن روایت است)، مثلا درباره‌‌ی او گفته شود: او کذاب است، یا فاسق و یا ضعیف است[۱]، یا او …

بیشتر بخوانید »

جاعلان حدیث (پنجم- متعصبین به مذهب یا طریقه یا سرزمین یا قبیله‌ای خاص)

این گروه نیز اقدام به جعل احادیثی در بیان فضایل و تمجید آنچه که بدان تعصب داشتند نمودند[۱]، مانند میسره بن عبد ربه، کسی که خود اقرار نموده هفتاد حدیث را بر پیامبر ج در بیان فضایل علی بن ابی طالبس وضع کرده است.[۲] [۱]– روایت دروغی که نشانگر تعصب جعل کننده است، روایت «علی خیرالبشر من شک فیه کفر» …

بیشتر بخوانید »

جاعلان حدیث (چهارم- کسانی که به ظاهر خیرخواهان دین هستند)

و احادیثی را درباره‌‌ی فضایل اسلام و آنچه مربوط به آنست، و زهد در دنیا و همانند آن‌ها را جعل می‌کنند و هدفشان از این کار ترغیب نمودن مردم به دین و زاهد بودن آن‌ها در دنیاست. مانند: ابو عصمه نوح بن ابی مریم، قاضی مرو که احادیثی را در فضایل سوره‌های قرآن وضع نموده چنان‌که خود او می‌گوید: من …

بیشتر بخوانید »

جاعلان حدیث (سوم- چاپلوسان و تملق‌گویان در میان عوام)

که با گفتن اقوال غریب سعی در ترغیب یا ترهیب آن‌ها و یا به دست آوردن مال و مقام دارند. مانند: قصه گویان و داستان پردازان که در مساجد و محل تجمع مردم سخن پراکنی می‌کنند و با نقل سخنان عجیب آن‌ها را در حیرت و شگفتی می‌اندازند. درباره‌‌ی امام احمد بن حنبل و یحیی بن معین نقل شده است …

بیشتر بخوانید »

جاعلان حدیث (دوم- کسانی که به قصد نزدیکی به خلفا و حکما دست به جعل می‌زنند)

مانند غیاث بن إبراهیم[۱] که روزی بر مهدی (خلیفه‌‌ی عباسی) وارد شد و دید که او با کبوتر بازی می‌کند، به غیاث گفتند: حدیثی را برای امیر المؤمنین بخوان! او نیز سندی را بصورت توالی از نزد خود آورد و حدیثی را به پیامبر ج نسبت داد که فرمود: «لا سبق إلا فی خفٍّ أو نصل أو حافر أو جناح».[۲] …

بیشتر بخوانید »

جاعلان حدیث (اول- زندیق‌ها)

جاعلان حدیث بسیارند و از جمله سرشناس‌ترین آن‌ها عبارتند از: اسحاق بن نجیح ملطی، ومأمون بن احمد هروی ومحمد بن سائب کلبی، ومغیره بن سعید کوفی، ومقاتل بن سلیمان، و واقدی بن أبی یحیى. و آن‌ها در چندین گروه جای می‌گیرند و از جمله‌‌ی این گروه‌ها عبارتند از: اول- زندیق‌ها: کسانی که قصد دارند عقاید مسلمین را فاسد سازند و …

بیشتر بخوانید »

احادیث موضوع زیاد هستند که در زیر برخی از آن‌ها ذکر می‌شوند:

۱- احادیث مربوط به زیارت قبر پیامبر ج.[۱] ۲- احادیث مربوط به فضایل ماه رجب و مزایای نماز در آن ماه. ۳- احادیث درباره‌‌ی زنده بودن خضر – همراه و همدم موسی علیه الصلاه والسلام – و اینکه نزد پیامبر ج آمده و در هنگام دفن ایشان حضور داشته است. ۴- احادیث دیگری در موضوعات مختلف که برخی از آن‌ها …

بیشتر بخوانید »

پی بردن به وضع حدیث با اموراتی شناخته می‌شود از جمله:

۱- اعتراف شخص جعل کننده به وضع حدیث.[۱] ۲- مخالفت حدیث با عقل سلیم، مثلا حدیثی که متضمن جمع بین دو امر ضد و نقیض باشد، یا امری غیر محال را اثبات کند، یا یکی از امورات واجب را نفی کند و همانند آن‌ها.[۲] ۳- مخالفت حدیث با یکی از ضروریات مسلَّم دین، مثلا حدیث متضمن ساقط شدن یکی از …

بیشتر بخوانید »

تعریف و حکم حدیث موضوع

الف) تعریف: حدیث دروغی که به پیامبر ج نسبت داده شده است. ب) حکم حدیث موضوع: حدیث موضوع مردود است، و اصلا ذکر و روایت آن جایز نیست مگر آنکه به موضوع بودن آن اشاره شود تا از آن تحذیر شود. به دلیل فرموده‌‌ی پیامبر ج: «من حدث عنی بحدیث یرى أنه کذب فهو أحد الکاذبین».[۱]روایت مسلم. یعنی: هر کس …

بیشتر بخوانید »

روایت حدیث با معنی (روایت معنی حدیث):

الف) تعریف: نقل حدیث بوسیله‌‌ی الفاظی غیر از لفظی که با آن روایت شده است. ب) حکم آن: روایت حدیث با معنی جایز نیست مگر با رعایت سه شرط: ۱- کسی که معنای حدیث را نقل می‌کند باید به معنا (و مقاصد) آن آگاه باشد؛ هم از نظر لغت و هم از جهت منظور و مراد کسی که از او …

بیشتر بخوانید »

زیاده در حدیث:

الف) تعریف: یکی از راویان چیزی را به حدیث اضافه می‌کند که جزو آن نیست. ب) زیاده در حدیث به دو نوع تقسیم می‌شود: ۱- زیاده از نوع ادراج باشد، یعنی یکی از راویان چیزی را از خود به حدیث اضافه می‌کند که جزو حدیث نیست، و قبلا در مورد ادراج و حکم آن بحث شد. ۲- بعضی از راویان …

بیشتر بخوانید »

تصحیف به اعتبار لفظ یا معنی به دو قسمت تقسیم می‌گردد:‏

‏۱) تصحیف در لفظ: همانند مثالهای سابق که در تقسیمات گذشته ذکر شدند.‏ ‏۲) تصحیف در معنی: یعنی راوی مصحِّف (کسی که دچار خطا می‌شود) لفظ حدیث را همانند ‏خود و بدون تغییر روایت می‌کند، ولی حدیث را بگونه‌ای تفسیر می‌کند که دلالت بر فهم ‏نادرست وی دارد. مانند گفته‌‌ی ابوموسی عَنَزی: «نحن قوم لنا شرف، نحن من عَنزَهَ، صلی …

بیشتر بخوانید »

حدیث مصحف به اعتبار باعث و پدید آورنده‌اش (منشأ آن) به دو قسمت تقسیم می‌شود:‏

‏۱) تصحیف بصر (چشم): یعنی متن حدیث بر بینایی قاری مشتبه می‌گردد، حال یا به سبب ‏بدی خط باشد و یا به سبب عدم نقطه گذاری آن؛ مانند حدیث «من صام رمضان وأتبعه سِتّاً من ‏شوال…» (هرکس رمضان را روزه بگیرد و به دنبال آن شش روز از ماه شوال نیز روزه ‏باشد…) که ابوبکر صّوُلی آن را تغییر داده …

بیشتر بخوانید »

حدیث مُصَحَّف:‏

تعریف: الف) در لغت: اسم مفعول از «تصحیف» است که به معنای خطا و اشتباه در صحیفه می‌باشد، ‏و صَّحَفِی کسیست که در قرائت صحیفه خطا می‌کند؛ یعنی بعضی از الفاظ آن را به سبب ‏اشتباهش در قرائت تغییر می‌دهد.‏ ب) در اصطلاح: به معنای تغییر کلمه‌ای در حدیث به چیزی که راویان ثقه آن را آنگونه روایت ‏نکرده‌اند، حال …

بیشتر بخوانید »

حدیث مؤنن: ‏

تعریف: عبارتست از حدیثی که در سند آن گفته شود: «حدثنا فلان أنّ فلاناً قال…».‏ ‏مثلا این قول امام مالک که گفت: (حدثنا الزهری أنَّ ابن المسیب حدثهُ…).‏ امام احمد و گروهی دیگر از جمله یعقوب بن شیبه و ابوبکر بردیجی، مؤنن را تا زمانی که ‏سماع راویان از همدیگر و اتصال سند مشخص نشود، جزو احادیث منقطع می‌دانند. ولی …

بیشتر بخوانید »

احادیث معنعن در صحیحین:‏

علما احادیث معنعن صحیحین را پذیرفته‌اند و دلیلی که برای پذیرش این احادیث آورده‌اند، ‏استخراج طُرق (سند)های دیگری برای معنعن‌های صحیحین در کتاب‌های مستخرجات است ‏که در آن طُرق، تصریح به تحدیث و سماع احادیث شده‌اند. علاوه بر این، احادیث معنعن مسلم ‏با سند‌های دیگری نیز در همان کتاب آمده‌اند که این کثرت طُرق موجب قوّت حدیث می‌شود. ‏و شاید …

بیشتر بخوانید »