حدیث مرفوع حکمی (نوع اول)

حدیثی که حکم آن به پیامبر صلی الله علیه وسلم نسبت داده می‌شود[۱] و چند نوع دارد:

اول) قول صحابی، هرگاه ممکن نباشد که مضمون (قول او) جزو رأی و تفسیر (وی درباره‌‌ی مسئله‌ای) باشد، و نیز قائل آن معمولا به أخذ (اخبار) از اسرائیلیات مشهور نباشد. بعنوان مثال خبر در مورد علامت‌های قیامت یا احوال و اجزای آن باشد[۲] (که در اینصورت قول صحابی در حکم حدیث مرفوع خواهد بود). ولی چنان‌چه حدیث نقل شده از صحابی، رأی و دیدگاه وی بود، در اینصورت حدیث موقوف نامیده می‌شود. و اگر تفسیر مسئله‌ای بود، در اینصورت: حکم آن متعلق به قائلش است و جزو حدیث موقوف خواهد بود. و اگر قائل حدیث، به أخذ اخبار از اسرائیلیات معروف بود، و تردید وجود داشت که آیا مضمون آن خبر جزو اسرائیلیات است یا حدیث مرفوع، در اینصورت بدلیل وجود شک در آن، حکم به مرفوع بودن آن نمی‌شود.

و (علما) ذکر کرده‌اند که عبادله یعنی عبد الله بن عباس، وعبد الله بن زبیر، وعبد الله بن عمر بن خطاب، وعبد الله بن عمرو بن عاص، گاها اخباری را از علمای یهود می‌گرفتند؛ از جمله از کعب الأحبار[۳] یا غیر او.

[۱]– گاهی نسبت یک حدیث به پیامبر صلی الله علیه وسلم صریح است وگاهی صریح نبوده ولی حکم آن حدیث به ایشان نسبت داده می‌شود، به نوع اول مرفوع صریح و نوع دوم مرفوع حکمی گویند؛ یعنی حدیث به کسی غیر از پیامبر صلی الله علیه وسلم نسبت داده شده ولی احکام وارده در مضمون حدیث به ایشان نسبت داده می‌شود. مثلا در حدیث مرفوع (صریح) راوی می‌گوید: «شنیدم که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: ..» یا «دیدم که پیامبر صلی الله علیه وسلم فلان عمل را انجام داد..»، اما در مرفوع حکمی راوی از یک صحابی یا تابعی روایت می‌کند ولی مضمون عمل یا قول تابعی یاصحابی بگونه‌ای مورد تایید پیامبر صلی الله علیه وسلم بوده است، مثلا یک صحابی می‌گوید: «یکی از نشانه‌های قیامت فلان است..» در اینجا هرچند راوی قول یک صحابی را نقل کرده و ذات قول به صحابی برمی گردد، ولی در حقیقت خبر از نشانه‌های قیامت امری اجتهادی نیست که قائل بر اجتهاد صحابی شویم، بلکه بدون شک صحابی آن خبر را از پیامبر صلی الله علیه وسلم شنیده و لذا خبر حکما به پیامبر صلی الله علیه وسلم نسبت داده می‌شود، در اینجا گویند حدیث موقوف است ولی حکما مرفوع می‌باشد. البته مرفوع حکمی حالت‌های مختلفی دارد که ما در اینجا یک نمونه را بعنوان مثال آوردیم و بقیه حالت‌های دیگر را مؤلف گرامی مطرح کرده است.

[۲]– یا صحابی از آینده خبر دهد مانند بروز فتنه‌ها و احوال روز قیامت، و یا مثلا بگوید: هرکس فلان عمل را انجام دهد به ثواب خواهد رسید یا معاقب خواهد شد. (تیسیر مصطلح الحدیث، ص۱۱۰).

[۳]– احبار جمع «حبر» به معنای عالم است، معمولا به علمای یهودی احبار گفته می‌شد.

کعب الأحبار جزو تابعین است، البته او از علمای یهود بود که در زمان خلافت ابوبکر صدیقس اسلام آورد، ولی بعضی گفته‌اند که او در زمان خلافت عمر ابن خطابس اسلام آورد چنان‌که حافظ ابن حجر/ این قول را در «الإصابه فی تمییز الصحابه» ترجیح داده است. اخبار و اقوال زیادی که معمولاً به آن‌ها اسرائیلیات می‌گویند از وی برجای مانده‌است.

امام ذهبی درباره‌‌ی او می‌نویسد: «او کعب بن ماتع الحمیری، اهل یمن و از علمای یهودی بود که پس از وفات پیامبر صلی الله علیه وسلم اسلام آورد و در عهد عمر ابن خطابس از یمن به مدینه آمد، و بعضی از اصحاب محمد صلی الله علیه وسلم با او مجالست داشتند و او نیز برای آن‌ها از کتب اسرائیلیه می‌گفت، (و او نیز) کتاب و سنت را از صحابهش فراگرفت». (سیر أعلام النبلاء؛ جزء ۵ صفحه ۴۸۸، طـ الرساله).

بعدها در زمان خلافت عثمانس به سوی شام رفته و در شهر حمص سکونت می‌یابد و همانجا در سن ۱۰۴ سالگی فوت می‌کند. (الأعلام ۵/۳۸).

امام بخاری وی را «کعب الحبر» نام می‌برد و از او حدیث روایت کرده، همچنین امام مسلم و ابو داود وترمذی ونسائی وابن ماجه در تفسیر از او روایت کرده‌اند. و حافظ ابن حجر در «تقریب التهذیب» (۱/۴۶۱) و ابن حبان در «الثقات» (۵/۳۳۳ ) وی را ثقه دانسته‌اند و ابن قیسرانی او را در «تذکره الحفاظ» (۱/۵۲) شماره: ۳۳ ذکر کرده است.

مقاله پیشنهادی

آنچه به هنگام بازگشت از حج یا عمره یا غیره گفته می‌‌شود

عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ رضی الله عنهما قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه …