بیشتر کسانی که بر مقام صدارت می‌نشینند، توان علمی کمی دارند (۱)

و این همان چیزی است که پیامبر ص بدان اشاره کرده و می‌فرماید: «خداوند علم را به این صورت که آن را از قلب علماء بیرون آورد، بر نمی‌دارد، بلکه علم را به وسیلۀ از بین بردن علماء از بین می‌برد، به نحوی که دیگر عالم دینی باقی نمی‌ماند. مردم از رؤسای جاهل به امور دینی پیروی می‌نمایند؛ این جاهلان بدون علم فتوا می‌دهند، خود که گمراه هستند دیگران را نیز گمراه می‌سازند».[۱]

اگر پارسایی گذشتگان در مسائل علمی و فتوا را با جسارت علمای امروزی مقایسه کنی، هر آینه شگفت زده خواهی شد.

این ابن مسعودس است که در مسأله‌ای مورد پرسش قرار می‌گیرد، یکسال تمام در آن موضوع اندیشیده، سپس می‌گوید: «در پی جواب سؤال شما در کتاب خداوند و سنت رسول الله گشتم، اما پاسخ آن را نیافتم، حال بر اساس رأی و اندیشۀ خود جواب آن را می‌دهم، اگر جوابم صحیح باشد به خاطر لطف و منت خداوند بر من است و اگر پاسخم خطا و نادرست باشد، آن را از خود و القای شیطان می‌دانم».[۲]

شعبی – یکی از ائمۀ تابعین – می‌گوید: «مسأله‌ای بر یکی از شما عرضه می‌شود، و آن شخص در حالی که بر تختش لم داده، فتوی صادر می‌کند، در حالی که اگر همان مسأله بر عمرس عرضه می‌شد، همه‌ی اهل بدر را برای پاسخ گویی بدان جمع می‌نمود».[۳] رحمت خداوند بر شعبی باد، اگر روزگار ما را می‌دید چه می‌گفت؟!

و این امام دارالهجره مالک بن انس است که اهل مغرب سی و هشت سؤال از او می‌پرسند و ایشان جواب شش سؤال را داده و در مورد سی و دو تای دیگر می‌گوید: نمی‌دانم.[۴]

و این محمد بن عجلان است که می‌گوید: «هرگاه عالم در گفتن (نمی‌دانم) به طور عمد یا سهو دچار اشتباه شود، زمان مرگش فرا می‌رسد».[۵] گذشتگان پیوسته می‌گفتند: «(نمی‌دانم) نیمی از علم دانش است»[۶] چرا چنین نگویند، در حالی که این آیه را تلاوت می‌کردند که:

﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا٣۶﴾ [الإسراء: ۳۶].

«و از آنچه به آن علم نداری، پیروی نکن، بدون شک گوش و چشم و دل ، هر یک از اینها از آن باز خواست خواهند شد».

[۱]– لؤلؤ والمرجان، ج۳، ص۲۹۶، ترجمه ابو بکر حسن زاده.

[۲]– روی ابن عبدالبر نحوه فی (جامع بیان العلم) (۲/۵۷) من قول ابن مسعودس فی خطبه خطبها.

[۳]– صفه الفتوی لابن حمدان، ص۷٫

[۴]– منبع پیشین، ص۸٫

[۵]– (جامع البیان العلم) لابن عبدالبر (۲/۵۴).

[۶]– رواه ابن عبدالبر فی (جامع بیان العلم) (۲/۵۴) عن ابی الدرداءس.

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …