روایت راوی مجهول

مجهول اسم مفعول از جهل است و ضد معلوم می‌باشد؛ و منظور از راوی مجهول یعنی کسی ‏که در مورد وی شناخت (ذاتی و صفتی) وجود نداشته باشد. بعبارتی راوی مجهول کسی است ‏که ذات یا شخصیت او شناخته نشده، و یا اگر شناخته شده است؛ صفت وی یعنی عدالت و ‏ضابط بودن وی نامشخص است.‏

اسباب و علت‌های جهل نسبت به راوی سه مورد است:‏

الف- کثرت وصف راوی؛ از اسم یا کنیه یا لقب یا صفت یا حرفه یا نسب وی، یعنی راوی به ‏یکی از این موارد مشهور است ولی (بنا به اغراضی) بگونه‌ای از او ذکر می‌شود که به آن ‏شهرت نیافته طوری که گمان می‌شود او راوی دیگری است، پس نسبت به احوال او جهل ‏حاصل می‌شود.‏

مثال: شخصی بنام «محمد بن سائب بن بِشر کلبی»؛ بعضی وی را به جدش نسبت داده‌اند و ‏گفته‌اند: «محمد بن بشر» و بعضی گفته‌اند: «حماد بن سائب»، بعضی کنیه‌‌ی وی را ‏‏«أبانضر» و بعضی دیگر «أبا سعید» و «أبا هشام» خوانده‌اند و چنین گمان رفته است که او ‏چند نفر متفاوت است در حالی که یک نفر است.‏

ب- کم بودن روایت او؛ چنان‌که گاهی کسی بجز یک نفر از او روایت نکرده، و لذا به سبب کم ‏بودن روایتش از او حدیث اخذ نشده است.‏

مانند «ابوالعُشَراء دارمی» که جزو تابعین است و کسی جز حماد بن سلمه از او روایت نکرده ‏است.‏

ج- عدم تصریح به اسم وی؛ به قصد اختصار. (راویی که اسم وی تصریح نشده باشد مبهم ‏گویند).‏

مانند این گفته‌‌ی راوی: أخبرنی فلان، یا أخبرنی شیخ، یا مردی، یا همانند آن.‏

انواع مجهول:‏

‏۱) مجهول عین: کسیست که اسمش ذکر شده، اما بجز یک نفر کسی از او روایت نکرده است.‏

روایت او مقبول نیست مگر آنکه توثیق شده باشد، و توثیق او یا بوسیله‌‌ی کسی غیر از روایی ‏که از وی روایت کرده حاصل می‌شود و یا توسط کسی که اهل جرح و تعدیل باشد پذیرفته می‌شود.‏

و حدیث چنین راوی مجهولی اسم خاصی ندارد، بلکه حدیثش از انواع ضعیف بشمار می‌رود.‏

‏۲) مجهول حال: که مستور نیز نامیده می‌شد، و او کسیست که دو نفر یا بیشتر از او روایت ‏کرده‌اند، اما توثیق نشده است. بر طبق گفته‌‌ی جمهور علما روایت او مردود است، و حدیث او ‏نیز اسم خاصی ندارد و بلکه جزو انواع حدیث ضعیف بشمار می‌رود.‏

‏۳) مبهم: بعضی از علما مبهم را بعنوان اسم خاصی از مجهول جدا کرده‌اند، اما در حقیقت ‏جزو انواع مجهول می‌باشد. و مبهم عبارتست کسی که اسم وی در حدیث تصریح نشده باشد.‏

روایت راوی مبهم مقبول نیست، مگر آنکسی که از او روایت کرده اسمش را ذکر کرده باشد یا ‏آنکه در طریق (روایت) دیگری اسم او شناخته شود. ‏

سبب مردود بودن روایت راوی مبهم؛ جهل نسبت به ذات و شخصیت وی می‌باشد، که با این ‏وضعیت جهل نسبت به عدالت و ضابط بودنش به طریق الاولی پدید می‌آید بنابراین، روایتش ‏مقبول نیست.‏

سوال: اگر راوی مبهم با صفت تعدیل ذکر شود، روایتش قبول می‌شود؟ مثلا کسی که از او ‏روایت می‌کند بگوید: أخبرنی ثقه (شخصی مورد اطمینان به من خبر داد).‏

جواب: بر طبق رأی صحیح؛ روایت او مقبول نیست، چه بسا شخصی نزد یکی ثقه باشد و نزد ‏دیگری غیر ثقه است.‏

آیا حدیث او اسم خاصی دارد؟ آری، اسم آن مبهم است.

حدیث مبهم عبارتست از: حدیثی که در ‏سلسله‌‌ی راویان آن یک راوی وجود داشته باشد که به اسم او تصریح نشده باشد.‏

(نگاه کنید به: تیسیر مصطلح الحدیث؛ دکتر محمود طحان، ص ۹۸-۱۰۱).

مقاله پیشنهادی

آنچه به هنگام بازگشت از حج یا عمره یا غیره گفته می‌‌شود

عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ رضی الله عنهما قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه …