۲- جایز است، زیرا گرچه اصل در مشترک این است که بر یک معنا اطلاق شود، اما جایز هم هست که به یک باره همهی معانیاش نیز از آن اراده شود و در این صورت، از حیث شمول بر مدلول خود، مانند عام میشود. استدلال این قول آن است که در قرآن چنین چیزی وارد شده است، زیرا خدای متعال …
بیشتر بخوانید »عموم مشترک (۱)
معنیِ آن این است که لفظِ مشترک اطلاق شود و همهی معانی وضع شده برای آن لفظ مشترک از آن اراده شود. اصولیون در مورد این مسأله بر چند قول اختلاف کردهاند: ۱- جمهور اصولیون معتقدند که: نمیتوان همهی معانی را از آن اراده کرد و پس، استعمال مشترک فقط در یک معنا جایز است و بنابراین، جایز نیست که …
بیشتر بخوانید »مثالهایی در باب «لفظ مشترک» (۳)
۳- مثال دیگر از این نوع، این که: خدای متعال میفرماید: ﴿وَإِن کَانَ رَجُلٞ یُورَثُ کَلَٰلَهً أَوِ ٱمۡرَأَهٞ﴾ [النساء: ۱۲]، «اگر مرد یا زنی به طریق کلاله از آنان ارث برده میشد…» که در این جا، لفظ «کلاله» لفظی مشترک است و بر کسانی اطلاق میشود که بعد از خود پدر [منظور پدر و جد است[۱]، و مادر[۲]] و فرزند …
بیشتر بخوانید »مثالهایی در باب «لفظ مشترک» (۲)
۲- در آیهی ﴿وَٱلۡمُطَلَّقَٰتُ یَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَٰثَهَ قُرُوٓءٖۚ﴾ [البقره: ۲۲۸]، «زنان مطلقه باید به مدت سه قروء انتظار بکشند» لفظِ قروء در معنای لغویاش که یا حیض است یا طُهر، استعمال شده است؛ پس بر مجتهد لازم است که تلاش خود را برای شناختِ مراد آن به کار بگیرد، زیرا شارع از آن، فقط یکی از این دو معنایش را …
بیشتر بخوانید »مثالهایی در باب «لفظ مشترک» (۱)
۱- در قول الهی ﴿ٱلطَّلَٰقُ مَرَّتَانِ﴾، لفظِ طلاق بر معنای اصطلاحی شرعی، یعنی پایاندادن به رابطهی زناشویی صحیح اطلاق میشود و بر معنای لغوی آن، یعنی گشودن مطلق قید و محدودیت، اطلاق نمیشود. نیز، در قولِ الهی ﴿وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰهَ﴾، از لفظِ «صلاه» معنای شرعی و اصطلاحی آن، یعنی همان عبادتِ معروف با ارکان و هیأت آن منظور میشود نه معنایِ …
بیشتر بخوانید »حکم مشترک
اگر لفظِ مشترکی در یک نص شرعی از قرآن یا سنّت وارد شود، در این صورت نگاه و دقت میشود: اگر آن لفظ مشترکِ بین معنای لغوی و معنای اصطلاحی شرعی بود، حمل آن بر معنای دوم واجب است؛ اما اگر مشترکِ بین دو یا چند معنای لغوی بود، واجب است که بر یکی از این معانی حمل شود با …
بیشتر بخوانید »سببهای وجودِ لفظِ مشترک در زبان (۴)
۴٫ لفظ در لغت برای معنایی وضع شده باشد و سپس، در اصطلاح برای یک معنای دیگر وضع شود، مانند لفظِ «صلاه» که در لغت برای دعا وضع شده، اما بعد از آن، در اصطلاح شرع برای همان عبادتِ معروف (نماز) وضع شده است.
بیشتر بخوانید »سببهای وجودِ لفظِ مشترک در زبان (۳)
۳- گاهی لفظ برای معنای مشترکی در بین دو معنا وضع شده است که در این صورت اطلاق لفظ بر هردو صحیح است و سپس، مردم از این معنای مشترک که داعی و علّت صحت اطلاق لفظ بر هردو معنا بوده است، غافل میشوند و گمان میبرند که لفظ از نوعِ مشترک لفظی است، مانند لفظ قرء که در لغت، …
بیشتر بخوانید »سببهای وجودِ لفظِ مشترک در زبان (۲)
۲- گاهی یک لفظ برای معنایی وضع میشود و سپس، به صورت مجازی در معنایی دیگر استعمال میشود و استعمالِ مجازی مشهور میگردد به طوری که فراموش میشود که این، معنایِ مجازی لفظ است و سپس، بدین صورت به ما نقل میشود که این لفظ برای این دو معنای حقیقی و مجازی وضع شده است.
بیشتر بخوانید »سببهای وجودِ لفظِ مشترک در زبان (۱)
در زبان عربی، لفظ مشترک وجود دارد و این را نمیشود انکار کرد و علما، در تعلیل وجودِ این الفاظ در زبان، چندین سبب را ذکر کردهاند که مهمترین آنها موارد زیر است: ۱- اختلاف قبایل عرب در وضع الفاظ برای معانی آنها؛ به طوری که گاهی، قبیلهای لفظی را برای یک معنا وضع میکند و سپس، قبیلهای دیگر همان …
بیشتر بخوانید »تعریف مشترک
مشترک، از نظر اصولیون، لفظی است که افرادی با تعاریف مختلف را بر سبیلِ بَدل شامل میشود. یا به تعبیر دیگر: مشترک لفظی است که با وضعهای متعدد برای دو یا چند معنا وضع شده است و پس، بر این مبنا، مشترک با یک وضعِ واحد برای مجموعِ مدلولاتِ خود وضع نشده است، بلکه با وضعهای متعدد بر مدلولهای خود …
بیشتر بخوانید »عمومِ لفظ معتبر است نه خصوصِ سبب (۲)
۲- روایت شده که روزی رسول خداج بر گوسفند مرداری گذر کرد و فرمود: «چرا پوست آن را نمیکَنید تا دباغی نمایید و از آن استفاده کنید»؟ و در روایت دیگری آمده است: «هر پوستی دباغی شود، پاک و طاهر میگردد»؛ ملاحظه میشود که قول رسول خدا ج به صورت عام وارد شده و مختص به آن گوسفند مرداری که دیدهاند …
بیشتر بخوانید »عمومِ لفظ معتبر است نه خصوصِ سبب (۱)
عمومِ لفظ معتبر است نه خصوصِ سبب[۱] یکی از جملات مشهور بر زبان اصولیون و فقها این است که میگویند: «العبره بعموم اللفظ لا بخصوص السبب»، «عموم لفظ معتبر است نه خصوص سبب» و منظور آنان از این عبارت آن است که عام بر عموم خود باقی میماند، گرچه ورود آن به خاطر یک سبب خاص یا یک واقعهی معین …
بیشتر بخوانید »انواع عام
انواع عام عام سه نوع است:[۱] ۱- عامی که دلالتش بر عموم قطعی است، یعنی بر عدم احتمال ارادهی خصوص از آن، دلیل وجود دارد، مانند این آیه که میفرماید: ﴿وَمَا مِن دَآبَّهٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ رِزۡقُهَا﴾ [هود: ۶]، «هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر این که روزی آن بر عهدهی خداست». ۲- عامی که مراد از آن …
بیشتر بخوانید »در هنگام اختلافِ حکمِ عام با حکمِ خاص
بدین شکل که در یک مسألهی معین، یکی از این دو بر حکمی دلالت کرد که مخالفِ مدلولِ دیگری است، در این صورت کسانی که قایل به قطعیبودنِ دلالتِ عام هستند (صاحبانِ قول اول) میان عام و خاص اثباتِ تعارض میکنند، زیرا آن دو در این که هرکدام دارای دلالت قطعی است، باهم برابرند و در این حالت، اگر اقترانِ …
بیشتر بخوانید »ثمرهی اختلاف در دلالت عام (۲)
احناف در پاسخ به این استدلال جمهور میگویند که: تخصیص با این احادیث به خاطر یکی از این دو سبب صورت گرفته است: نخست، این که عامِ قرآن قبلاً با دلیلی قطعی تخصیص یافته و بدین سان، دلالتِ آن بر افراد دیگرِ خود ظنی شده است و در نتیجه، تخصیص عام در آن افراد باقیمانده با دلیلی ظنی جایز میشود، …
بیشتر بخوانید »ثمرهی اختلاف در دلالت عام (۱)
ثمرهی اختلاف در دلالت عام اختلاف علما در موردِ قطعی یا ظنیبودنِ دلالت عام، سببِ اختلاف آنان در دو امر شده است: ۱- در تخصیصِ عام قرآن با خاصِ خبر واحد علما اتفاقنظر دارند که تخصیصِ لفظِ عامِ وارد شده در قرآن با قرآن یا با سنّت متواتر جایز است، اما در مورد جوازِ تخصیص آن با سنّت آحاد، باهم …
بیشتر بخوانید »دلالت عام
دلالت عام[۱] چنان که چند بار تکرار کردهایم، عام به شیوهی استغراق و همهگیری بر افراد خود دلالت میکند، اما علما در مورد قطعی یا ظنیبودنِ دلالت عام بر این شمول اختلاف کردهاند. برخی و از جمله: احناف، معتقدند که: مادام که تخصیص نیافته باشد، به صورت قطعی بر افراد خود دلالت میکند، اما اگر تخصیص یابد، دلالت آن بر …
بیشتر بخوانید »مخصص متصل، یعنی غیر مستقل (۴)
۴- غایت غایت، همان نهایتِ شیء است که مقتضی ثبوت حکم برای ماقبلِ خود و انتفای حکم از مابعدِ خودش است. صیغههای غایت «إلی» و «حتی» هستند و لازم است که حکمِ مابعدِ غایت با حکمِ ماقبلِ آن مخالف باشد. همچنین، غایت فقط دو حالت دارد، یا بعد از یک جملهی واحد ذکر میشود و یا بعد از چند جملهی …
بیشتر بخوانید »مخصص متصل، یعنی غیر مستقل (۳)
۳- شرط شرط -چنان که امام غزالی میگوید- آن است که مشروط بدون آن ایجاد نمیشود، ولی لازم هم نیست که به هنگام وجود آن مشروط نیز ایجاد شود. شرط صیغههای بسیاری دارد، مانند: إن شرطیه، إذا، مَن، مَهما، حیثُما و أینَما؛ مانندِ این آیه که میفرماید: ﴿فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ إِذَا سَلَّمۡتُم مَّآ ءَاتَیۡتُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾ [البقره: ۲۳۳]، «هیچ گناهی بر …
بیشتر بخوانید »مخصص متصل، یعنی غیر مستقل (۲)
۲- صفت منظور از صفت در این جا -چنان که شوکانی میگوید- صفت معنوی است نه صِرفِ نعت مذکور در علم نحو، مانند این آیه که میفرماید: ﴿حُرِّمَتۡ عَلَیۡکُمۡ أُمَّهَٰتُکُمۡ… وَرَبَٰٓئِبُکُمُ ٱلَّٰتِی دَخَلۡتُم بِهِنَّ﴾ [النساء: ۲۳]، «ازدواج با مادرانتان بر شما حرام است.. و نیز دخترانِ همسرانتان از مردان دیگر که تحت رعایت و کفالت شما پرورش یافتهاند و شما …
بیشتر بخوانید »مخصص متصل، یعنی غیر مستقل (۱)
مخصص متصل، یعنی غیر مستقل[۱] ۲۷۸- چنان که ذکر شد این نوع، مخصصِ جزیی از عبارتِ نصی است که مشتمل بر لفظ عام است؛ در این صورت، این نوع مخصص، به خودیِ خود کامل نیست. این مخصص چند نوع میباشد ۱- استثنا استثنا عبارت است از لفظی متصل به یک جمله که این لفظ به خودیِ خود مستقل نیست، بلکه …
بیشتر بخوانید »مخصص منفصل، یعنی مستقل (۵)
۴- عرف[۱] مالکیه معتقدند که: عرف نیز صلاحیت این را دارد که مخصصِ لفظ عام باشد. قرافی میگوید: به نظر ما (مالکیه) عرف و عادتها هم مخصص عام هستند. از جمله مثالهای تخصیص عام با عرف، آن چیزی است که مالکیه دربارهی این آیه: ﴿وَٱلۡوَٰلِدَٰتُ یُرۡضِعۡنَ أَوۡلَٰدَهُنَّ حَوۡلَیۡنِ کَامِلَیۡنِۖ لِمَنۡ أَرَادَ أَن یُتِمَّ ٱلرَّضَاعَهَۚ﴾ [البقره: ۲۳۳]، «مادران باید فرزندان خود …
بیشتر بخوانید »مخصص منفصل، یعنی مستقل (۴)
۳- عقل[۱] عقل هم صلاحیت این را دارد که دلیلی برای تخصیصِ همهی نصوصِ مشتمل بر تکالیفی شرعی باشد، بدین صورت که تکلیف را محدود به کسانی کند که اهلیتِ تکلیف را دارند نه کسانِ دیگری غیر از آنان، از جمله دیوانگان و خردسالان؛ و شرع نیز دلیل عقل را تأیید کرده و -چنان که پیشتر هم اشاره شد- مناطِ …
بیشتر بخوانید »مخصص منفصل، یعنی مستقل (۳)
کلام مستقل منفصل (۲) مثال دیگر این که خدای متعال در مورد قذف و مجازات آن میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ یَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ یَأۡتُواْ بِأَرۡبَعَهِ شُهَدَآءَ فَٱجۡلِدُوهُمۡ ثَمَٰنِینَ جَلۡدَهٗ وَلَا تَقۡبَلُواْ لَهُمۡ شَهَٰدَهً أَبَدٗاۚ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ۴ إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ وَأَصۡلَحُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ۵﴾ [النور: ۴-۵]، «کسانی که به زنِ پاکدامن نسبت زنا میدهند و سپس هم …
بیشتر بخوانید »مخصص منفصل، یعنی مستقل (۲)
کلام مستقل منفصل (۱) کلامی است که به خودیِ خود کامل است، لکن به نصی که لفظ عام در آن وارد شده است، متصل نیست، مثلاً خداوند متعال میفرماید: ﴿وَٱلۡمُطَلَّقَٰتُ یَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَٰثَهَ قُرُوٓءٖۚ﴾ [البقره: ۲۲۸]، «زنان مطلقه باید به مدت سه قروء انتظار بکشند»، که لفظِ «مطلقات» که در این آیه آمده عام است و شامل همهی زنان مطلقه …
بیشتر بخوانید »مخصص منفصل، یعنی مستقل (۱)
این نوع از مخصص، خود چهار نوع است ۱- کلام مستقلِ متصل به عام منظور از مستقل این است که به خودی خود کامل است و معنای اتصال به عام این است که با عام ذکر میشود، یعنی بعد از آن میآید، مثلاً خداوند متعال میفرماید: ﴿فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ ٱلشَّهۡرَ فَلۡیَصُمۡهُۖ﴾ [البقره: ۱۸۵]، «پس هرکس از شما این ماه را …
بیشتر بخوانید »دلیل تخصیص
به بیانِ دلیل تخصیص بنابر قول غیر حنفیه، یعنی همان قول جمهور، میپردازیم: دلیل تخصیص ادلّهی تخصیصِ عام، دو نوع هستند: متصل و منفصل؛ متصل آن است که خود به تنهایی مستقل نیست، بلکه با عام ذکر میشود و معنایش متعلّق به لفظ ماقبل خودش است و جزئی از کلامی است که بر لفظ عام اشتمال یافته است، و منفصل …
بیشتر بخوانید »تخصیص عام
تخصیص عام[۱] گفتیم که: عام همهی افراد مفهوم خود را دربر میگیرد و این که حکمِ متعلّق به عام برای همهی افرادش ثابت و حاصل میشود، لکن گاهی دلیلی ایجاد میشود که مراد شارع در ابتدا عموم نبوده است، یعنی منظور از عام دربر گرفتنِ همهی افراد عام و ثبوت حکم برای همهی افراد عام نبوده است، بلکه از ابتدا، …
بیشتر بخوانید »حداقل جمع
علما در مورد حداقل جمع باهم اختلاف دارند که: آیا دو است یا سه. جمهور میگویند که: حداقلِ جمع دو است و بنابراین، اطلاق لفظ جمع بر دو به صورت حقیقی و نه مجازی درست است؛ و برخی هم گفتهاند که: حداقلِ جمع سه است و فقط به صورت مجازی است که بر دو اطلاق میشود. هرکدام از این دو …
بیشتر بخوانید »دخولِ زنان در خطاب متعلّق به مردان
باید توجّه داشت که الفاظ جمع از حیث دلالتشان بر مردان و زنان چند نوع هستند: برخی از آنها، مختص دلالت بر مردان و برخی مختص دلالت بر زنان میباشند، مگر این که دلیلی خارج از لفظ بر غیرِ این امر دلالت داشته باشد، مانندِ لفظ «الرجال» که مختص مردان است و لفظ «النساء» که مختص زنان است که فقط …
بیشتر بخوانید »الفاظ عموم (۸)
۸- نکرهی وارده در سیاق نفی یا نهی مانند آیهی ﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدٗا﴾ [التوبه: ۸۴]، «هرگاه یکی از آنان مُرد، اصلاً بر او نماز مخوان»، و احادیث «لَا یُقْتَلُ وَالِدٌ بِوَلَدِهِ»، «هیچ پدری به خاطر قتل فرزند خود قصاص نمیشود»؛ و «لَا وَصِیَّهَ لِوَارِثٍ»، «هیچ وصیتِ (مالیای) در حق هیچ وارثی مؤثر نیست (و نباید کرد)» …
بیشتر بخوانید »الفاظ عموم (۷)
۷- اسمای شرط چون «من» و «ما» و «أین» مانند این آیه ﴿فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ ٱلشَّهۡرَ فَلۡیَصُمۡهُۖ﴾ [البقره: ۱۸۵]، «پس هرکس از شما این ماه را دریابد، باید آن را روزه بگیرد»، و آیهی ﴿وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَیۡرٖ یَعۡلَمۡهُ ٱللَّهُۗ﴾ [البقره: ۱۹۷]، «خدا به هرکارِ خیری که انجام میدهید آگاه است»، و آیهی ﴿وَمَن یَقۡتُلۡ مُؤۡمِنٗا مُّتَعَمِّدٗا فَجَزَآؤُهُۥ جَهَنَّمُ خَٰلِدٗا …
بیشتر بخوانید »الفاظ عموم (۶)
۶- اسمای استفهام مانند لفظ «مَن» در این آیه که میفرماید: ﴿مَّن ذَا ٱلَّذِی یُقۡرِضُ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا﴾ [البقره: ۲۴۵]، «کیست که به خدا قرض نیکویی دهد».
بیشتر بخوانید »الفاظ عموم (۵)
۵- اسمای موصول مانند آیهی ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَأۡکُلُونَ أَمۡوَٰلَ ٱلۡیَتَٰمَىٰ ظُلۡمًا إِنَّمَا یَأۡکُلُونَ فِی بُطُونِهِمۡ نَارٗاۖ وَسَیَصۡلَوۡنَ سَعِیرٗا١٠﴾ [النساء: ۱۰]، «بیگمان کسانی که اموال یتیمان را به ناحق و ستمگرانه میخورند، انگار آتش در شکمهای خود میخورند، و آنان با آتش سوزانی خواهند سوخت»، و آیهی ﴿وَأُحِلَّ لَکُم مَّا وَرَآءَ ذَٰلِکُمۡ﴾ [النساء: ۲۴]، «ازدواج با سایر زنان برای شما حلال …
بیشتر بخوانید »الفاظ عموم (۴)
۴- مفردِ معرَّف به اضافه مانند این آیه که میفرماید: ﴿وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآۗ﴾ [إبراهیم: ۳۴]، «اگر بخواهید نعمتهای خدا را برشمارید، نمیتوانید آنها را شمارش کنید»، و نیز مانند این حدیث که میفرماید: «هُوَ الطَّهُورُ مَاؤُهُ، الْحِلُّ مَیْتَتُهُ»، «آب دریا پاککننده است و همهی مردارهای آن حلال هستند» که این حدیث بر حلالبودنِ همهی انواع مردارهای دریا …
بیشتر بخوانید »الفاظ عموم (۳)
۳- مفردِ معرَّف به «الِ» استغراق مانند این آیات که میفرمایند: ﴿وَٱلۡعَصۡرِ١ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَفِی خُسۡرٍ٢ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلۡحَقِّ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ٣﴾ [العصر: ۱-۳]، «سوگند به زمان، انسانها همه زیانمندند، مگر کسانی که ایمان میآورند و کارهای شایسته و بایسته انجام میدهند و همدیگر را به تمسک به حق سفارش میکنند و یکدیگر را به شکیبایی توصیه …
بیشتر بخوانید »الفاظ عموم (۲)
جمع معرّف به «ال» استغراق یا معرف به اضافه مورد اول، مانند آیهی ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ١٩۵﴾ [البقره: ۱۹۵]، «خدا نیکوکاران را دوست دارد»، و آیهی ﴿وَٱلۡوَٰلِدَٰتُ یُرۡضِعۡنَ أَوۡلَٰدَهُنَّ حَوۡلَیۡنِ کَامِلَیۡنِۖ لِمَنۡ أَرَادَ أَن یُتِمَّ ٱلرَّضَاعَهَۚ﴾ [البقره: ۲۳۳]، «مادران باید فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند؛ این حکم برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را کامل کند»، …
بیشتر بخوانید »الفاظ عموم (۱)
الفاظ عموم[۱] الفاظی که بر عموم دلالت دارند، زیاد هستند و از مشهورترینِ آنها موارد زیر است ۱- لفظ «کل» و «جمیع» این دو لفظ مفیدِ عموم در آن چیزی هستند که به آنها مضاف میشوند، مانند این آیه که میفرماید: ﴿کُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَهُ ٱلۡمَوۡتِۗ﴾ [آل عمران: ۱۸۵]، «همهی جانها مزهی مرگ را میچشند»، و آیهی: ﴿کُلُّ ٱمۡرِیِٕۢ بِمَا کَسَبَ …
بیشتر بخوانید »تعریفِ عام
عام، در لغت به معنیِ شامل و فراگیر و متعدد است و از همین ماده است آنچه که اعراب میگویند: «عمَّهم الخیرُ» یعنی خیر همهی آنان را شامل شد. و در اصطلاح، لفظی است که با یک بار وضع و به یکباره و بدون محدودیت، همهی چیزهایی را که برایشان صلاحیت و مناسبت دارد دربر میگیرد[۱]. این بدان معناست که …
بیشتر بخوانید »آیا نهی فسادِ منهیٌ عنه را اقتضا میکند؟ (۳)
۳- اگر نهی، در حقیقتِ خود، با برخی از اوصافِ ملازمِ فعل، یعنی برخی از شرایط وجود آن برخورد کند، ولی متوجهِ ذات و حقیقتِ فعل نباشد؛ مانند بیع با ثمنِ مدتدار با وجودِ جهل به زمان سر رسید، بیع با شرط فاسد، روزهگرفتن در روز عید؛ جمهور معتقدند که در این حالت، فعل فاسد و باطل میشود؛ اما احناف …
بیشتر بخوانید »آیا نهی فسادِ منهیٌ عنه را اقتضا میکند؟ (۲)
۲- اگر نهی متوجه ذات شیء نباشد، بلکه فقط متوجهِ امری مقارن یا مجاور با آن باشد که آن امرِ مقارن یا مجاور ملازمِ فعل هم نباشد؛ مانندِ نهی از انجام بیع در وقت اذان نماز جمعه و نیز، نهی از نماز خواندن در زمینِ غصبی، در این صورت، جمهور فقها معتقدند که: در این جا، اثرِ نهی، مکروهشدنِ فعل …
بیشتر بخوانید »آیا نهی فسادِ منهیٌ عنه را اقتضا میکند؟ (۱)
آیا نهی فسادِ منهیٌ عنه را اقتضا میکند؟[۱] چنان که ذکر شد، نهی در صورتِ تجرد از قراین -بنابر قولِ راجح- مفید تحریم است و پس برای مکلّف جایز نیست که منهیٌ عنه را انجام دهد وگرنه، به گناه و عقابِ آخرت گرفتار میشود و بدیهی است که این مجازات اخروی است؛ لکن: آیا اگر منهی عنه از عبادات و …
بیشتر بخوانید »آیا نهی مقتضیِ فور و تکرار است؟
آیا نهی مقتضیِ فور و تکرار است؟[۱] برخی معتقدند که: نهی با صیغهی خود بر فور و تکرار دلالت ندارد، زیرا طبیعت نهی مستلزم این امر نیست و دلالت آن بر فور و تکرار، در واقع از امری خارج از صیغهی نهی، یعنی از قرینهی دال بر فور و تکرار فهمیده میشود و بعضی هم معتقدند که: اصلِ نهی مفید …
بیشتر بخوانید »موجب و مقتضای الهی
موجب و مقتضای الهی[۱] صیغهی نهی در چند معنا به کار رفته است، از جمله: تحریم، کراهت، دعا، مأیوس کردن، إرشاد و غیر آنها. مورد اول، مانندِ این آیه که میفرماید: ﴿وَلَا تَقۡتُلُواْ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِی حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۚ﴾ [الأنعام: ۱۵۱]، «کسی را که خداوند کشتنش را حرام کرده است، به ناحق مکشید». مورد دوم، مانند این حدیث که میفرماید: …
بیشتر بخوانید »