۸- نکرهی وارده در سیاق نفی یا نهی
مانند آیهی ﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدٗا﴾ [التوبه: ۸۴]، «هرگاه یکی از آنان مُرد، اصلاً بر او نماز مخوان»، و احادیث «لَا یُقْتَلُ وَالِدٌ بِوَلَدِهِ»، «هیچ پدری به خاطر قتل فرزند خود قصاص نمیشود»؛ و «لَا وَصِیَّهَ لِوَارِثٍ»، «هیچ وصیتِ (مالیای) در حق هیچ وارثی مؤثر نیست (و نباید کرد)» و «لاَ ضَرَرَ وَلاَ ضِرَارَ»، «کسی حق ضرر زدن به دیگران و جبران ضرر با ضرر را ندارد». این نوع ظاهراً مفید عموم است، اگر در آن لفظ «من» وجود نداشته باشد، اما اگر «مِن» در آن وارد شد، قطعاً افادهی عموم خواهد کرد و احتمال تأویل هم ندارد، مانند این که کسی بگوید: «ما رأیتُ من رجلٍ» و «ما جاءنی من أحد»[۱].
ولی نکرهی وارده در سیاق اثبات از الفاظ عموم نیست؛ مانند آیهی ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُکُمۡ أَن تَذۡبَحُواْ بَقَرَهٗ﴾ [البقره: ۶۷]، «خدا به شما دستور میدهد که گاوی را سر ببرید». اما گاهی هم به خاطر وجود یک قرینه بر عموم نیز دلالت میکند، مانند این قول خدای متعال در مورد نعمات بهشتی و بهشتیان که میفرماید: ﴿لَهُمۡ فِیهَا فَٰکِهَهٞ وَلَهُم مَّا یَدَّعُونَ۵٧﴾ [یس: ۵۷]، «برای آنان در بهشت میوههای لذتبخش و فراوانی است و هرچه بخواهند در اختیار ایشان خواهد بود» که لفظ «فاکهه» در اینجا به قرینهی منتگذاشتن بر بندگان، شامل انواع میوه میشود و نیز، اگر در سیاق شرط باشد، بر عموم دلالت میکند، مانند: «مَن یأتِنی بأسیرٍ فَلَه دینار»، (هرکس اسیری نزد من بیاورد، یک دینار به او میدهم) که این شامل هر اسیری میشود[۲].
[۱]– المسوده، ص ۱۰۳٫
[۲]– همان.