admin

توحید الوهیت: دلایل و بیان اهمیت آن (۴)

بیان اینکه محور خصومت و دشمنی بین پیامبران و امت‌هایشان توحید الوهیت بوده است. قبلاً گفتیم که سرآغاز دعوت تمام پیامبران توحید عبادت بوده است. هیچ پیامبری را خداوند مبعوث نکرد مگر اینکه اولین چیزی که قومش را به سوی آن دعوت می‌کرد توحید الله تعالی بود برای این است که دشمنی بین پیامبران و قومشان در باره این مسئله …

بیشتر بخوانید »

توحید الوهیت: دلایل و بیان اهمیت آن (۳)

بیان اهمیت آن و اینکه اساس دعوت پیامبران همین بوده است. شکی نیست که توحید الوهیت بطور مطلق از بزرگترین اصول و کاملترین و افضل آن‌هاست و برای اصلاح انسان لازم است. و توحید الوهیت آن چیزی است که خداوند جن و انس را بخاطر آن خلق کرد و خلقت مخلوقات و تشریع شریعت‌ها بخاطر برپا داشتن آن بوده است. …

بیشتر بخوانید »

توحید الوهیت: دلایل و بیان اهمیت آن (۲)

سنت نبوی نیز پر از دلایلی است که بر توحید و اهمیت آن می‌پردازد از جمله: بخاری در صحیحش از معاذ بن جبلت روایت می‌کند که پیامبر ج فرمودند: «یَا مُعَاذُ أَتَدْرِی مَا حَقُّ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ قَالَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ أَنْ یَعْبُدُوهُ وَلَا یُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا أَتَدْرِی مَا حَقُّهُمْ عَلَیْهِ قَالَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ أَنْ لَا یُعَذِّبَهُمْ»[۱] …

بیشتر بخوانید »

توحید الوهیت: دلایل و بیان اهمیت آن (۱)

دلایل آن: نصوص و دلایل بر وحدانیت پروردگار در الوهیت دلالت دارند و دلایل بر آن بسیار زیاد است: گاهی به آن امر می‌کند همانگونه که الله تعالی می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱعۡبُدُواْ رَبَّکُمُ ٱلَّذِی خَلَقَکُمۡ وَٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ ٢١﴾ [البقره: ۲۱]. «ای مردم پروردگارتان که شما و کسانی که پیش از شما بودند را خلق کرده است بپرستید …

بیشتر بخوانید »

مظاهر انحراف در توحید ربوبیت

به رغم اینکه توحید ربوبیت امری ثابت شده در فطرت است، و سرشت آدمی بر آن تأکید و دلایل فراوانی بر آن وجود دارد اما گاه در انسان انحراف از آن ایجاد می‌شود که در ذیل خلاصه‌ای از مظاهر انحراف از توحید ربوبیت را بیان می‌داریم: بی‌اعتقاد بودن نسبت به ربوبیت خداوند و انکار وجود او همانگونه که ملحدان، کسانی …

بیشتر بخوانید »

آیا اقرار کردن به توحید ربوبیت به تنهایی باعث نجات از عذاب می شود؟

یکی از مراتب توحید سه گانه، توحید ربوبیت است. ایمان فرد صحیح و توحید در او تحقق پیدا نمی‌کند مگر اینکه خداوند را در ربوبیتش به تنهایی بپذیرد ولی باید دانست که هدف از فرستادن پیامبران علیهم السلام این نوع از توحید نبوده است و به تنهایی ایمان به این نوع توحید باعث نجات کسی از عذاب خداوند نمی‌شود مگر …

بیشتر بخوانید »

توحید ربوبیت: معنا و دلایل آن از کتاب و سنت و عقل و فطرت

تعریف آن: از نظر لغت: الربوبیه مصدر فعل ربب است و الرب از آن است پس ربوبیت صفت الله است و از اسم الرب گرفته شده و رب در کلام عرب بر معناهایی اطلاق می‌شود: از آن جمله به معنی مالک و سرور اطاعت شده و اصلاح گر می‌باشد. اما در اصطلاح توحید ربوبیت یعنی یکی دانستن الله در افعالش …

بیشتر بخوانید »

چرا درس هایی در منهج سلفی

سلسله درس­های علمی در راستای دعوت سلفی، اهداف متعددی را دنبال می­کند. از جمله: ۱- تحقیق معنای عبودیت و بندگی برای الله متعال و پیروی از رسول الله صلی الله علیه و سلم بر مبنای فهم سلف صالح. ۲- معرفی منهج سلف صالح برای مردم به طور کلی و برای جوانان به طور خاص؛ چرا که جوانان بیش از دیگران …

بیشتر بخوانید »

یکی از اسباب انحراف از فهم سلف

یکی از اسباب انحراف از فهم سلف صالح، جهل نسبت به زبان عربی و عدم شناخت کافی به زبان عربی و انتشار زبان غیر عرب می ­باشد. این مساله یکی از بزرگ­ترین اسباب انحراف در این زمینه می ­باشد. و اولین بدعتی که در بین مسلمانان ظهور کرد، از سوی غیر عرب­ها بود. اورزاعی رحمه ­الله می ­گوید: «اولین کسی …

بیشتر بخوانید »

احادیث ضعیف و موضوع و اثر آنها بر عقیده مسلمانان

تعریف حدیث موضوع: عبارت است از حدیثی که ایجاد شده و ساخته و پرداخته­ ی ذهن جعل کننده­ ی آن می­باشد. حدیث موضوع بدترین انواع حدیث ضعیف است. و با آگاهی از موضوع بودن آن، روایت کردن آن در هر معنایی حرام است مگر اینکه موضوع بودن آن بیان گردد.[۱] ابن کثیر رحمه­ الله می­گوید: «روایت حدیث موضوع برای هیچ …

بیشتر بخوانید »

تفاوت زهد و ورع

شیخ الإسلام ابن تیمیه رحمه الله می گوید: «الزهد ترک ما لا ینفع فی الآخره، والورع ترک ما تخاف ضرره فی الآخره». «زهد یعنی ترک کردن آنچه در آخرت سودی برایت ندارد و ورع ترک کردن آنچه است که می ترسی در آخرت برایت زیان داشته باشد»     [فوائد من کتاب الزهد لأزهری احمد محمود]

بیشتر بخوانید »

ما جاء فی منکری القدر (تهدیداتی که راجع به منکران قدر وارد شده است) (۱۰)

ابن کثیر می‌گوید: «بعضی معتقدند که قلم ابتدا آفریده شد. ابن جریر[۱]، ابن جوزی[۲] و دیگران این قول را انتخاب کرده‌اند. ابن جریر می‌گوید: بعد از قلم، ابر نازک و بعد از آن، عرش آفریده شد. اینان جهت اثبات رأی خود به حدیث عباده استدلال و استناد کرده‌اند. قول جمهور دانشمندان اسلامی این است که: عرش قبل از آفرینش قلم، …

بیشتر بخوانید »

ما جاء فی منکری القدر (تهدیداتی که راجع به منکران قدر وارد شده است) (۹)

راجع به فرموده‌ی: (إن أول ما خلق الله القلم) شیخ الاسلام ابن تیمیه می‌گوید: «قبلاً گفتیم که سلف صالح راجع به اینکه عرش و قلم، کدام یک قبل از دیگری آفریده شده، دو قول دارند همان طور که حافظ ابوالعلاء همدانی و دیگران این را اظهار داشته‌اند: قول اول- قلم قبل از عرش آفریده شده است. تعدادی از دانشمندان سلف …

بیشتر بخوانید »

ما جاء فی منکری القدر (تهدیداتی که راجع به منکران قدر وارد شده است) (۸)

مؤلف می‌گوید: (وعن عباده بن الصامت رضی الله عنه أنه قال لابنه: «با بُنیَّ إنک لن تجد طعم حقیقه الإیمان حتی تعلم أن ما أصابک لم یکن لیخطئک، وما أخطأک لم یکن لیصیبک»، سمعت رسول الله صلی الله علیه و سلم یقول: «إن أول ما خلق الله القلم، فقال له: اکتب، فقال: رب! وماذا أکتب؟ قال: اکتب مقادیر کل شء …

بیشتر بخوانید »

ما جاء فی منکری القدر (تهدیداتی که راجع به منکران قدر وارد شده است) (۷)

همه‌ی اسماء خدا، زیبا و نیکو هستند و هیچ اسمی از اسماء خدا، اسم مذمت و عیب نیست. افعال خدا، حکمت، رحمت، مصلحت، احسان و عدل هستند و به طور قطع از اینها خارج نیستند. الله تعالی به سبب همه‌ی اینها ستوده شده است. از این رو نسبت دادن شر به خدا محال است، چون در هستی جز گناهان و …

بیشتر بخوانید »

ما جاء فی منکری القدر (تهدیداتی که راجع به منکران قدر وارد شده است) (۶)

شیخ الاسلام ابن تیمیه وقتی این سخن ابن عمر را نقل کرده، گفته است: «سخنان ابن عباس، جابر بن عبدالله، واثله بن اسقع، دیگر صحابه، تابعین و سائر ائمه‌ی مسلمانان درباره‌ی قدریه نیز همین است. حتی امامانی همچون مالک، شافعی، احمد بن حنبل و دیگران درباره‌ی آنان گفته اند: «همانا کسانی که علم خدا نسبت به اشیاء پیش از به …

بیشتر بخوانید »

ما جاء فی منکری القدر (تهدیداتی که راجع به منکران قدر وارد شده است) (۵)

ابن قیم می‌گوید: «قضاء و قدر چهار درجه دارد: اول- علم پروردگار به اشیاء قبل از به وجود آمدن شان. دوم- نوشتن آن اشیاء در ازل پیش از آفرینش آسمان‌ها و زمین.  سوم- مشیت خدا که شامل هر موجودی می‌شود. پس هیچ موجودی از مشیت خدا خارج نیست همان طور که از علم خدا خارج نیست. چهارم- آفرینش و ایجاد …

بیشتر بخوانید »

ما جاء فی منکری القدر (تهدیداتی که راجع به منکران قدر وارد شده است) (۴)

شیخ الاسلام ابن تیمیه می‌گوید: «مذهب اهل سنت در موضوع قدر و دیگر مسایل، آن است که قرآن و سنت بر آن دلالت دارند و پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده اند، بر آن بوده‌اند. و آن هم، چنین است که الله آفریننده، پروردگار و مالک هر چیزی است. تمامی اعیانِ …

بیشتر بخوانید »

ما جاء فی منکری القدر (تهدیداتی که راجع به منکران قدر وارد شده است) (۳)

بغوی در «شرح السنه» می‌گوید: «ایمان به قدر، فرضی لازم و حتمی است. ایمان به قدر این است که انسان اعتقاد داشته باشد که خدای متعال خالق اعمال خیر و شر بندگان است که پیش از آفرینش آنان، آن را در لوح محفوظ نوشته است؛ الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَٱللَّهُ خَلَقَکُمۡ وَمَا تَعۡمَلُونَ ٩۶﴾ [الصافات: ۹۶]: «حال آن‌که الله، شما و …

بیشتر بخوانید »

ما جاء فی منکری القدر (تهدیداتی که راجع به منکران قدر وارد شده است) (۲)

«قدر»، یعنی آنچه که خدا مقدر و مقرر نموده است. از آنجا که توحید ربوبیت جز با اثبات قدر تحقق نمی‌یابد، از این رو مؤلف بابی را به این موضوع اختصاص داده است. قرطبی می‌گوید: «القدر»: مصدر قدَرت الشیء – با تخفیف دال – أُقدِرُهُ و أقدُرُه قَدراً و قَدَراً می‌باشد که هر گاه به مقدار یک چیز احاطه پیدا …

بیشتر بخوانید »

ما جاء فی منکری القدر (تهدیداتی که راجع به منکران قدر وارد شده است) (۱)

ابن عمر می‌گوید: «سوگند به کسی که جان ابن عمر به دستش است اگر یکی از شما به اندازه‌ی کوه احد طلا داشته باشد و سپس آن را در راه خدا انفاق کند، خدا از وی نمی‌پذیرد تا اینکه به قدر ایمان بیاورد». سپس ابن عمر به این فرموده‌ی پیامبر صلی الله علیه و سلم استدلال کرده که می‌فرماید: «ایمان …

بیشتر بخوانید »

به خدا گمان بد می‌برند (۹)

ابوطالب مکی می‌گفت: «هیچ کسی بر مخلوق، زیان آورتر از خالق نیست».[۱] ابن جوزی می‌گوید: «پیش صدقه بن حسین حداد[۲] رفتم. او فقیه و دانشمند بود اما متأسفانه زیاد اعتراض می‌کرد. او به بیماری‌ گَری مبتلا شد. می‌گفت: شایسته بود، این بیماری روی یک شتر بود نه روی من. برخی از بزرگان او را به صرف غذا دعوت می‌کردند، می‌گفت: …

بیشتر بخوانید »

به خدا گمان بد می‌برند (۸)

ابن عقیل در کتاب «الفنون» در این باره می‌گوید: «یک نفر از مردم عوام وقتی مرکب‌هایی که طلا و نقره به گردن‌شان آویزان شده می‌بیند و نیز وقتی خانه‌ای آراسته و پر از خدمتکاران و زیور آلات می‌بیند، می‌گوید: نگاه کن با وجود کردار و رفتار بد اینان، باز خدا این ثروت و دارایی را به آنان داده است. پیوسته …

بیشتر بخوانید »

به خدا گمان بد می‌برند (۷)

هر کس گمان کند که انسان وقتی به خاطر خدا از چیزی دست بکشد، خدا بهتر از آن را عوضش نمی‌دهد یا تصور کند هرکس به خاطر خدا کاری بکند، خدا بهتر از آن به او نمی‌دهد، گمان بدی نسبت به الله داشته است. هر کس تصور کند که خدا از بنده‌اش خشمگین می‌شود و او را مجازات می‌کند بدون …

بیشتر بخوانید »

به خدا گمان بد می‌برند (۶)

 ابن قیم می‌گوید: «همچنین هرکس انکار کند که مصیبت‌ها و حوادث ناگوار که خدا مقدر نموده، از روی حکمتی سرشار و هدفی والا و پسندیده است که به سبب آن، خدا حمد و شکرگزاری می‌شود و نیز معتقد باشد که فقط از روی مشیتی صرف صادر شده و خالی از حکمت و هدف مورد نظر است و انکار کند که …

بیشتر بخوانید »

به خدا گمان بد می‌برند (۵)

درباره‌ی تفسیر آیه‌ی: ﴿ٱلظَّآنِّینَ بِٱللَّهِ ظَنَّ ٱلسَّوۡءِۚ عَلَیۡهِمۡ دَآئِرَهُ ٱلسَّوۡءِ﴾ [الفتح: ۶]. «پیشامدهای بد روزگار بر آنان باد!». که مؤلف آورده ابن کثیر می‌گوید: «یعنی خدای متعال را در حکمتش متهم می‌کنند و درباره‌ی پیامبر صلی الله علیه و سلم و یارانش گمان می‌کنند که کشته می‌شوند و به طور کلی از بین می‌روند. از این رو خدا در ادامه …

بیشتر بخوانید »

به خدا گمان بد می‌برند (۴)

ابن قیم می‌گوید: «گمان جاهلیت، منسوب به جاهلان است که گمان ناحق می‌باشد؛ چون گمان جاهلیت، گمانی نیکی که در شأن اسماء زیبا، صفات برتر و ذات دور از هر عیب و بدی خدا باشد نیست و خلاف چیزی است که در شأن حکمت، حمد و ستایش الله و منحصر بودن خدا به ربوبیت و الوهیت می‌باشد و خلاف گمانی …

بیشتر بخوانید »

به خدا گمان بد می‌برند (۳)

فرموده‌ی: ﴿وَلِیَبۡتَلِیَ ٱللَّهُ مَا فِی صُدُورِکُمۡ﴾ یعنی تا خدا بیازماید که در درون‌تان ایمان هست یا نفاق. این مصیبت‌ها به ایمان و تسلیم و فرمانبرداری مؤمن می‌افزاید و منافق و هرکس در دلش بیماری وجود دارد، حتماً موقع مصیبت‌ها و حوادث ناگوار، آنچه را که در دل دارد، با جوارح و زبانش آشکار می‌کند. فرموده‌ی: ﴿وَلِیُمَحِّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمۡ﴾  حکمت …

بیشتر بخوانید »

به خدا گمان بد می‌برند (۲)

قول الله تعالی: ﴿ یَظُنُّونَ بِٱللَّهِ غَیۡرَ ٱلۡحَقِّ ظَنَّ ٱلۡجَٰهِلِیَّهِۖ یَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ ٱلۡأَمۡرِ مِن شَیۡءٖۗ قُلۡ إِنَّ ٱلۡأَمۡرَ کُلَّهُۥ لِلَّهِۗ ﴾ [آل عمران: ۱۵۴].  هدف مؤلف از عنوان این باب، هشدار به وجوب خوش‌گمانی نسبت به الله است؛ چون گمان نیک به خدا از واجبات و [مقتضیات] توحید است. به همین دلیل خدای متعال کسانی را که به …

بیشتر بخوانید »

به خدا گمان بد می‌برند (۱)

خدای متعال می‌فرماید: ﴿ٱلظَّآنِّینَ بِٱللَّهِ ظَنَّ ٱلسَّوۡءِۚ عَلَیۡهِمۡ دَآئِرَهُ ٱلسَّوۡءِ﴾ [الفتح: ۶]: «به خدا گمان بد می‌برند . بدیها و بلاها تنها ایشان را در برمی‌گیرد (و فقط بر آنان چنبره می‌زند)». ابن قیم در تفسیر آیه‌ی نخست می‌گوید: این بدگمانی چنین تفسیر شده که خداوند، دیگر پیامبرش را یاری نمی‌کند و رسالت او به زودی فرو می‌پاشد. همچنین این …

بیشتر بخوانید »

النهی عن سبّ الریح (نهی از ناسزا گفتن به باد) (۳)

ام‌المؤمنین عایشه رضی الله عنهامی‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم موقع وزش باد می‌فرمود: «اللهم إنی أسألک من خیرها، وخیر ما فیها، وخیر ما أرسلت به، وأعوذ بک من شرها، وشر ما فیها، وشرما أرسلت به»: «خدایا! همانا من خیر آن باد و خیر آنچه که در آن است و خیر آنچه که باد برای آن فرستاده شده، از …

بیشتر بخوانید »

النهی عن سبّ الریح (نهی از ناسزا گفتن به باد) (۲)

از ابن عباس روایت شده که مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و سلم باد را نفرین کرد. آن حضرت صلی الله علیه و سلم فرمود: «لاتلعنوا الریح فإنها مأموره، وإنه من لعن شیئا لیس له بأهل، رجعت اللعنه إلیه»: «باد را نفرین نکنید؛ چون باد مأمور الهی است. و چون هرکس چیزی را نفرین کند که مستحق نفرین نباشد، …

بیشتر بخوانید »

النهی عن سبّ الریح (نهی از ناسزا گفتن به باد) (۱)

از ابی بن کعب رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: «باد را ناسزا مگویید؛ هرگاه بادی را دیدید که از آن بدتان آمد؛ بگویید: خدایا! خیر این باد و خیر آنچه که در این باد است و خیر آنچه که باد به آن امر شده، از تو می‌خواهیم و از شر این …

بیشتر بخوانید »

ما جاء فی اللّو (آنچه که درباره‏ ی گفتن «لو» آمده است) (۷)

فرموده‌ی: (فإن «لو» تفتح عمل الشیطان) یعنی گفتن «لو» ناشی از بی‌قراری و عجز و سرزنش و نارضایتی از قضا و قدر می‌باشد. به همین دلیل هرکس «لو» را در حالت نهی شده، بگوید؛ اگر از تکذیب قضا و قدر سالم بماند، اما از مخالفت و عناد با قضا و قدر و این اعتقاد که اگر به زعم خود فلان …

بیشتر بخوانید »

ما جاء فی اللّو (آنچه که درباره‏ ی گفتن «لو» آمده است) (۶)

قاضی عیاض می‌گوید: «برخی از علماء گفته‌اند: نهی از گفتن «لو» متوجه کسی است که به طور حتم از روی اعتقاد به حرفش آن را گفته و اینکه اگر آن کار را می‌کرد، قطعا آن چیز ناخوشایند برایش پیش نمی‌آمد و به نتیجه‌ی مطلوب و دلخواه‌اش می‌رسید. اما کسی که این امر را به مشیت و خواست خدا برگرداند و …

بیشتر بخوانید »

ما جاء فی اللّو (آنچه که درباره‏ ی گفتن «لو» آمده است) (۵)

ابن قیم می‌گوید: اظهار عجز و ناتوانی در به کاربردن نهایت تلاش و کوشش جهت به دست آوردن چیزی که به انسان، نفع و فایده می‌رساند، منافات دارد و نیز با طلب کمک و یاری از خدا منافات دارد. پس کسی که بر سر آنچه به او نفع می‌رساند، حریص و مشتاق است و نهایت تلاش و کوشش خود را …

بیشتر بخوانید »

ما جاء فی اللّو (آنچه که درباره‏ ی گفتن «لو» آمده است) (۴)

راجع به فرموده‌ی: (احرص على ما ینفعک) ابن قیم می‌گوید: «سعادت و خوشبختی انسان در حرص و اشتیاق فراوانش برای چیزهایی که در زندگانی این دنیا و آخرتش به او نفع و فایده می‌رسانند، می‌باشد. «حرص» به کارگیری نهایت تلاش و کوشش را می‌گویند. حالا اگر فرد حریص به آنچه که برایش مفید و سودمند است، برسد؛ حرص و اشتیاقش، …

بیشتر بخوانید »

ما جاء فی اللّو (آنچه که درباره‏ ی گفتن «لو» آمده است) (۳)

راجع به معنای فرموده‌ی: ﴿وَقَعَدُواْ لَوۡ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُواْ﴾ ابن کثیر می‌گوید: «یعنی اگر به مشورت ما گوش می‌دادند و می‌نشستند و به جهاد نمی‌رفتند، کشته نمی‌شدند». خدای متعال می‌فرماید: ﴿قُلۡ فَٱدۡرَءُواْ عَنۡ أَنفُسِکُمُ ٱلۡمَوۡتَ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ﴾ یعنی: اگر نشستن و نرفتن به جهاد باعث می‌شود که انسان از کشته شدن و مرگ جان سالم به در برد، پس …

بیشتر بخوانید »

ما جاء فی اللّو (آنچه که درباره‏ ی گفتن «لو» آمده است) (۲)

خدای متعال در ادامه می‌فرماید: ﴿قُل لَّوۡ کُنتُمۡ فِی بُیُوتِکُمۡ لَبَرَزَ ٱلَّذِینَ کُتِبَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡقَتۡلُ إِلَىٰ مَضَاجِعِهِمۡ﴾ [آل عمران: ۱۵۴]: «بگو: اگر (برای جنگ بیرون نمی‌آمدید و) در خانه‌های خود هم بودید، آنان که کشته‌شدن در سرنوشتشان بود، به قتلگاه خود می‌آمدند». یعنی مرگ، تقدیر خدا و حکم حتمی و لازم الله است که هیچ راه فرار و گریزی از …

بیشتر بخوانید »

ما جاء فی اللّو (آنچه که درباره‏ ی گفتن «لو» آمده است) (۱)

خدای متعال می‌فرماید: ﴿یَقُولُونَ لَوۡ کَانَ لَنَا مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَیۡءٞ مَّا قُتِلۡنَا هَٰهُنَا﴾ [آل عمران: ۱۵۴]: «می‌گویند: اگر اختیاری داشتیم، اینجا کشته نمی‌شدیم». در جای دیگر می‌فرماید: ﴿ٱلَّذِینَ قَالُواْ لِإِخۡوَٰنِهِمۡ وَقَعَدُواْ لَوۡ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُواْ﴾ [آل عمران: ۱۶۸]: «کسانی که نشستند (و در جهاد شرکت نکردند) و درباره‌ی برادرانشان گفتند: اگر از ما فرمان می‌بردند، کشته نمی‌شدند». در صحیح مسلم …

بیشتر بخوانید »

لایسأل بوجه الله إلا الجنه (به خاطر وجه خدا چیزی جز بهشت خواسته نمی‌شود) (۱)

از جابر رضی الله عنه روایت شده که گفته است: رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: «به خاطر وجه خدا چیزی جز بهشت خواسته نمی‌شود». [روایت ابوداود]. لایُسأل بوجه الله إلا الجنه (به خاطر وجه خدا چیزی جز بهشت خواسته نمی‌شود) یعنی به خاطر تعظیم و بزرگداشت چهره‌ی خدا، جز غایت خواسته‌ها که بهشت است، نباید چیزی درخواست …

بیشتر بخوانید »

سلسله ی وصیت های نبوی (۳۷)

ازارت را از قوزک بالاتر ببر از سیدنا أبو جُرَیّ جابر بن سُلیم رضی الله عنه روایت است گفتم: یا رسول الله مرا وصیت کن، فرمودند: ” … وارفع إزارَک إلى نصف الساق، فإن أبیتَ فإلى الکعبین، وإیاک وإسبالَ الإزار، فإنها من المَخِیله، وإن الله لا یحب المَخِیله، …”. و ازارت را تا نصف ساق بالا ببر، واگر (این را انجام …

بیشتر بخوانید »

وفاداری امام احمد بن حنبل و امام ابوحنیفه رحمهم الله اجمعین به معلم هایشان

امام احمد بن حنبل رحمه الله: من ۳۰ سال است هر شب برای (استادم) امام شافعی رحمه الله طلب آمرزش و برایش دعا می کنم حال به وفا داری دانش آموز امام ابوحنیفه رحمه الله نگاه کنیم که می گوید: به خدا سوگند من در هرنماز قبل از پدرم برای ابوحنیفه دعا می کنم. عجب وفاداریپیش از والدینالبته عجیب نیست …

بیشتر بخوانید »

نیازت را فقط از الله آن ذات یگانه بخواه

یکی از داعیان مسلمان می نویسد:یک مردمسلمان باخانواده اش به یکی ازکشورهاپناهنده می شود و تابعیت آن کشور را تقاضا می کند اما همه درها به رویش بسته می شوند.شب و روز تلاش میکند واز هر راهی وارد میشود ولی به جایی نمیرسد.سرانجام به نزدیک عالم متقی و پرهیزکار می رود و ماجرا رابرایش تعریف میکند . اومیگوید آخرشب بیدار …

بیشتر بخوانید »

وقتی خلیفه یک درهم ندارد

عمر بن عبدالعزیز از خدمتگزارانش، یک خادم که از نظر سن کوچک بود برای انجام امورش و خدمتش تعیین کرده بود . فاطمه بنت عبدالملک روزی برای آن خادم غذا گذاشت تا بخورد . خادم ناراحت و عصبانی و منزجرشد و گفت: عدس ، عدس ، هر روز غذا عدس است. فاطمه به او گفت : این غذای سرورت امیر …

بیشتر بخوانید »