همانطور که گفته شد؛ علما متابع و شاهد را بر مبنای دو شیء متفاوت (سند و متن) تعریف کردهاند؛ یعنی یا سند را ملاک جدایی آنها قرار داده و متن در تعریف نقشی ندارد، و یا متن روایت است که آن دو تعریف را جدا میکند بدون آنکه به سند روایت توجه شود. برای آنکه تفاوت بین متابع و شاهد …
بیشتر بخوانید »حدیث
اعتبار در اصطلاحِ حدیثی
اعتبار: اعتبار در اصطلاحِ حدیثی عبارتست از تتبع و جستجو برای یافتن طرق حدیث منفرد در میان کتابهای مرجع تا حدیث دیگری را که در لفظ یا معنا نزدیک به حدیث اول (منفرد) است پیدا شود و بدین ترتیب حدیث غریب یا منفرد تقویت گردد. بعبارتی درباره طُرق روایت تحقیق شود تا معلوم گردد از جوامع است یا از مسانید …
بیشتر بخوانید »حدیث متابع یا شاهد
هرگاه محدث حدیث غریبی یافت و گمان نمود که نسبت به بعضی از راویان آن منفرد است، او درجستجوی طرق دیگر حدیث در مراجع حدیثی مانند جوامع، مسانید و أجزا خواهد بود تا ببیندکه آیا راوی دیگری وجود دارد که حدیث را با لفظ یا معنای نزدیک به روایت اول (غریب) روایت کرده باشد یا خیر؟ اگر روایت دیگری را …
بیشتر بخوانید »فائدهی حدیث مسلسل:
(حدیث مسلسل) بیانگر ضبط راویان در اخذ حدیث از همدیگر، و عنایت هریک از آنها به تبعیت از راوی قبل از خود است.
بیشتر بخوانید »حدیث مسلسل
یعنی سلسلهی راویان در شیء واحدی با هم اتفاق کردهاند، که آن اتفاق (مربوط است به انجام افعال مشابه یا نقل عباراتی مشابه که) متعلق به راوی حدیث یا خود روایت است.[۱] مثالی که متعلق به (تشابه نقل یک عبارت) راوی است: حدیث معاذ بن جبلس که پیامبر ج به او فرمود: «یا معاذ! إنی لأحبک، أوصیک یا معاذ! لا …
بیشتر بخوانید »صحیحترین سندها:
حقیقت آنست که حکم به اسناد معینی بعنوان صحیحترین سندها داده نمیشود، بلکه حکم به صحیحترین سندها به نسبت یک صحابی یا سرزمینی یا موضوعی داده میشود، مثلا گفته میشود: صحیحترین سندها نسبت به ابوبکر، صحیحترین سندها نسبت به اهل حجاز یا صحیحترین سندها نسبت به حدیث نزول. (أصح أسانید أبی بکر، أصح أسانید أهل حجاز، أصح أسانید حدیث نزول). …
بیشتر بخوانید »اقسام سند حدیث
إسناد یا سند حدیث به دو نوع تقسیم میگردد: عالی و نازل. عالی: سند عالی آنست که به صحت نزدیکتر است ولی سند نازل عکس آن است. و علو در سند نیز بر دو نوع است: علو در صفت و علو در عدد. ۱- علو در صفت: یعنی راویان سند در ضبط یا در عدالت قویتر از راویان سند دیگر …
بیشتر بخوانید »تعریف اسناد حدیث
إسناد که به آن سند نیز گفته میشود؛ همان راوایان حدیث هستند، کسانی که آن را برای ما نقل کردهاند.[۱] مثال: این گفتهی بخاری: حدثنا عبد الله بن یوسف، أخبرنا مالک عن ابن شهاب عن أنس بن مالک رضی الله عنه أن رسول الله صلّى الله علیه وسلّم قال: «لا تباغضوا، ولا تحاسدوا، ولا تدابروا، وکونوا عباد الله إخواناً، ولا …
بیشتر بخوانید »شناخت وطن و دیار راویان:
وطن به معنای اقلیم (منطقه) یا ناحیهای است که انسان در آنجا متولد میشود، و یا در آنجا اقامت گزیده است. و بلد؛ یعنی شهر یا روستایی که انسان در آنجا متولد شده یا اقامت دارد. و مراد از این مبحث در اینجا؛ شناخت مناطق و شهرهای راویان است که در آنجا متولد شده و یا اقامت گزیدهاند. از جمله …
بیشتر بخوانید »شناخت القاب:
تعریف: القاب جمع لقب است، و لقب عبارتست از: هر وصفی که توسط آن شأن و مقام یا فرومایگی و حقارتی احساس شود، و یا آنچه که دلالت بر مدح یا ذم دارد. مراد از این مبحث در اینجا؛ تفتیش و بررسی در مورد القاب محدثین و راویان حدیث جهت شناخت و ضبط آنها است. از جمله فوائد شناخت القاب …
بیشتر بخوانید »شناخت تاریخ راویان:
تعریف: تاریخ مصدر «أرَّخَ» به معنای واقعه نگاری است. و در اصلاح؛ تعریفِ وقت و زمانی است که احوال میلاد و وفات و وقایع و غیره توسط آن ضبط و ثبت میگردد. و مراد از شناخت تاریخ راویان در اینجا؛ شناخت زمان تولد راویان و سماع آنها از اساتید، و نیز زمان وارد شدنشان به بعضی از شهرها و سرزمینها، …
بیشتر بخوانید »شناخت وُحدان:
تعریف: وحدان با ضم واو جمع واحد است، و در اصلاح عبارتست از: راویانی که کسی بجز یک روای واحد از آنها روایت نکردهاند. از جمله فوائد شناخت وحدان؛ شناخت مجهول عین (که سابقا تفصیل آن آمد)، و نیز رد روایت او اگر صحابی نباشد. مثال: الف: در میان صحابه: عروه بن مُضَرِّس که جز شَّعبی کسی از وی روایت …
بیشتر بخوانید »شناخت مبهمات:
تعریف: مبهمات جمع «مبهم» که اسم مفعول از «ابهام» است. و در اصطلاح: یعنی کسی که اسم او در سند یا متن حدیث مبهم بماند، یا کسی باشد که رابطه ای بین او با راوی برقرار است. مثال: مبهم به چهار قسمت تقسیم میشود، که به ترتیب شدت ابهام بصورت زیر مثال میآوریم: الف: مرد یا زن؛ مانند حدیث …
بیشتر بخوانید »راوی مُهمَل:
تعریف: اسم مفعول از «اهمال» به معنی «ترک» است، مانند اینکه اسم راوی ترک شود بدون آنکه شخصیت وی از دیگری تمیز داده شود. و در اصطلاح: یعنی راوی از دو شخص که در اسم، و یا در اسم و اسم پدر متفق هستند روایت میکند، ولی آنها را به چیزی که توسط آن از دیگری خاص میشوند، بیان نمیکند. …
بیشتر بخوانید »راوی متشابه:
تعریف: اسم فاعل از «تشابه» به معنی «تماثل» است و مراد از تشابه در اینجا «ملتبس: پوشیده شدن» است. و در اصلاح: یعنی اسمهای راویان از لحاظ لفظ و خط مشترک هستند ولی اسم پدران از لحاظ خطی و نوشتاری مشترک و لفظاً متفاوتند، و یا بلکعس. مثال: الف: «محمد بن عُقیل» با ضم عین، و «محمد بن عَقیل» با …
بیشتر بخوانید »متفق و مُفتَرق:
تعریف: متفق اسم فاعل از «اتفاق» و مفترق نیز اسم فاعل از «افتراق» است که ضد هم میباشند. و در اصطلاح: یعنی اسمهای راویان و اسم پدرانشان از لحاظ خط و لفظ اتفاق و اشتراک دارند در حالی که شخصیت آنها متفاوت است. گاهی ممکن است این اتفاق در اسم و کنیههایشان، و یا اسم و انسابشان باشد. مثال: الف: …
بیشتر بخوانید »شناخت برادران و خواهران (الإخوه و الأخوات):
این علم یکی از معارف اهل حدیث است که به شناخت برادران و خواهران از راویان در هر طبقه از سند حدیث میپردازد. تصنیفات و اعتنای علمای حدیث به این مبحث دلالت بر اهتمام آنها به راویان و شناخت انساب آنها دارد. از جمله فوائد این علم: این گمان را که هرگاه کسی در اسم پدر با راوی دیگری اشتراک …
بیشتر بخوانید »تعداد تابعین:
تعداد تابعین بسیار زیادند و امکان محصور کردن آنها به تعداد مشخصی وجود ندارد، و آنها سه طبقه هستند: کبری و صغری و مابین آن دو.[۱] طبقهی کبری: کسانی هستند که بیشتر روایتشان از صحابی است، مثل: سعید بن مسیب، وعروه بن زبیر، وعلقمه بن قیس.[۲] طبقهی صغری: کسانی هستند که بیشتر روایتشان از تابعین بوده و جز تعداد کمی …
بیشتر بخوانید »تعریف تابعی
تابعی کسی است که صحابی را ملاقات کرده باشد و به پیامبر ج ایمان آورده و بر ایمان نیز وفات کرده است.[۱] [۱]– چنانکه هیچیک از صحابه را ملاقات نکرده باشند آنها را تابع تابعین میگویند. یکی از مزایای شناخت تابعی، جدا کردن روایات متصل از مرسل است. تابع تابعین خود یک طبقهی مجزا هستند ولی بشرح ذیل طبقات فرعی …
بیشتر بخوانید »تعریف مُخَضرَم
کسی که به پیامبر صلی الله علیه وسلم در زمان حیاتشان ایمان آورده، ولی ایشان را ملاقات نکرده باشد. مخضرمین طبقهی مستقلی بین صحابه و تابعین هستند، و البته برخی گفتهاند که آنها جزو کبار تابعین میباشند.[۱] و بعضی از علما حدود چهل شخص را به این طبقه منتسب کردهاند، از جمله: أحنف بن قیس، أسود بن یزید، سعد بن …
بیشتر بخوانید »بیشترین روایتکنندگان حدیث:
بعضی از صحابه هستند که احادیث زیادی از آنها ثبت شده است، و کسانی که بیشتر از هزار حدیث از آنها نقل شده است عبارتند از: ۱- ابو هریره، که از وی (۵۳۷۴) حدیث روایت شده است. ۲- عبد الله بن عمر بن الخطاب، که از وی (۲۶۳۰) حدیث روایت شده است. ۳- انس بن مالکس، که از وی (۲۲۸۶) …
بیشتر بخوانید »وفات آخرین صحابه
چنین اطلاق میگردد: عامر بن واثله اللیثی در سال ۱۱۰ هجری در مکه فوت کرد، و او آخرین صحابهای بود که در مکه فوت نمود. و آخرین صحابهای که در مدینه فوت کرد: محمود بن ربیع انصاری خزرجی بود که در سال ۹۹ هجری فوت کرد. و آخرین صحابهای که در سرزمین شام فوت کرد: واثله بن الأسقع اللیثی بود …
بیشتر بخوانید »حال صحابه:
صحابه همگی ثقه و دارای عدل هستند، روایت هریک از آنها قبول میشود هرچند که مجهول الحال باشد، و به همین علت گفتهاند: جهل به احوال صحابی ضرری به (روایت وی) نمیرساند.[۱] و دلیل آنچه که دربارهی احوال صحابه وصف کردیم آنست که: الله تعالی در چندین آیه از قرآن و نیز رسولش در چندین حدیث، آنها را تمجید کرده[۲]، …
بیشتر بخوانید »تعریف صحابی:
کسی که با پیامبر صلی الله علیه وسلم بوده (و وی را ملاقت کرده) باشد، یا پیامبر صلی الله علیه وسلم را دیدار کرده و به وی ایمان آورده و بر ایمان نیز از دنیا رفته باشد. پس با توجه به این تعریف؛ کسی که مرتد شده و بعد دوباره ایمان میآورد، در معنای صحابه داخل میشود؛ مانند أشعث بن …
بیشتر بخوانید »حدیث مقطوع:
آنچه را که (از قول یا فعل) به تابعی و مابعد آنها نسبت داده شده است (حدیث مقطوع گویند).[۱] مثال برای حدیث مقطوع: این گفتهی ابن سیرین: «إن هذا العلم دین، فانظروا عمن تأخذون دینکم».[۲] یعنی: براستی که این علم (روایت حدیث) جزو دین است، پس بنگرید که دینتان را از چه کسی میآموزید. و همچنین این گفتهی امام مالک: …
بیشتر بخوانید »حدیث موقوف:
آنچه که (از قول یا فعل یا تقریر) به صحابی نسبت داده میشود، و در ضمن حکم مرفوع برای آن ثابت نشود (حدیث را موقوف گویند).[۱] مثال برای حدیث موقوف: این گفتهی عمر بن الخطاب: «یهدم الإسلام زله العالم وجدال المنافق بالکتاب، وحکم الأئمه المضلین».[۲] یعنی: لغزش عالم و مجادله منافق با قرآن و حکومت امامان گمراه کننده، اسلام را …
بیشتر بخوانید »حدیث مرفوع حکمی (نوع هفتم)
هفتم: چنانکه کسی حدیثی را از صحابی نقل کند و سپس بگوید: «رفع الحدیث» (صحابی) حدیث یا روایت را رفع کرد[۱]؛ مانند این قول سعید بن جبیر از ابن عباس که گفت: «الشفاء فی ثلاث: شربه عسل، وشرطه محجم، وکیَّه نار، وأنهى أمتی عن الکی »[۲] رفع الحدیث. یعنی: «شفا در سه چیز است: در شربت عسل، شکاف حجامت، و …
بیشتر بخوانید »حدیث مرفوع حکمی (نوع ششم)
ششم: صحابی حکم به معصیت بودن مسئلهای مینماید. مانند این گفتهی ابوهریره دربارهی مردی که بعد از اذان از مسجد خارج شد: «أما هذا فقد عصى أبا القاسم صلّى الله علیه وسلّم».[۱] یعنی: براستیکه این مرد از فرمان ابوالقاسم صلی الله علیه و سلم سر پیچید.[۲] و یا آنکه صحابی مسئلهای را جزو طاعت بداند. زیرا هیچ امری جزو معصیت …
بیشتر بخوانید »حدیث مرفوع حکمی (نوع پنجم)
پنجم) گفتهی صحابی (با الفاظ): امر شدیم (أُمِرنا)، یا نهی شدیم (نُهِینا)، یا مردم امر شدند (أمر الناس) و همانند آنها (نیز دلالت بر رفع حدیث دارد)، مانند این گفتهی ام عطیهل: «أمرنا أن نخرج فی العیدین العواتق».[۱] یعنی: امر شدیم که دختران بالغ را در روز عید (فطر و قربان) به سوی (مصلی) خارج نماییم . و نیز این …
بیشتر بخوانید »حدیث مرفوع حکمی (نوع چهارم)
چهارم) صحابی دربارهی چیزی سخن میگوید و آن را بعنوان سنت معرفی مینماید. مانند این گفتهی ابن مسعود: «من السنه أن یخفی التشهد».[۱] یعنی: اخفای تشهد (در نماز) سنت است. اما اگر تابعی بدان خبر دهد، برخی گفتهاند مرفوع است و برخی گفتهاند موقوف. مانند این گفتهی عبید الله بن عبد الله بن عتبه بن مسعود: «السنه أن یخطب الإمام …
بیشتر بخوانید »حدیث مرفوع حکمی (نوع سوم)
سوم) یکی از اصحاب چیزی را به زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم نسبت میدهد و یادآور نمیشود که پیامبر ج بدان اطلاع داشتهاند. مانند این گفتهی أسماء دختر ابوبکر صدیق: «ذبحنا على عهد النبی صلّى الله علیه وسلّم فرساً، ونحن فی المدینه فأکلناه».[۱] یعنی: در زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم اسبی را ذبح کردیم، و در حالی که …
بیشتر بخوانید »حدیث مرفوع حکمی (نوع دوم)
دوم) فعل صحابی، هرگاه ممکن نباشد که آن فعل جزو رأی و اجتهاد (او) باشد، و برای این نوع (از مرفوع حکمی) نماز کسوف علی رضی الله عنه را مثال آوردهاند، که در هر رکعت بیشتر از دو رکوع انجام داد.[۱] [۱]– اینکه علی در هر رکعت بیشتر از دو رکوع انجام داده است، نمیتوانسته جزو اجتهاد او باشد، بلکه …
بیشتر بخوانید »حدیث مرفوع حکمی (نوع اول)
حدیثی که حکم آن به پیامبر صلی الله علیه وسلم نسبت داده میشود[۱] و چند نوع دارد: اول) قول صحابی، هرگاه ممکن نباشد که مضمون (قول او) جزو رأی و تفسیر (وی دربارهی مسئلهای) باشد، و نیز قائل آن معمولا به أخذ (اخبار) از اسرائیلیات مشهور نباشد. بعنوان مثال خبر در مورد علامتهای قیامت یا احوال و اجزای آن باشد[۲] …
بیشتر بخوانید »حدیث مرفوع صریح:
آنچه که به قول یا فعل یا تقریر شخص پیامبر صلی الله علیه وسلم و یا صفتی از خُلق و خو و یا خلقت ظاهری ایشان نسبت داده میشود، مرفوع صریح گویند. مثالی از قول ایشان: این فرموده پیامبر صلی الله علیه وسلم که: «من عمل عملاً لیس علیه أمرنا فهو رد».[۱]یعنی: «هر کس عملی را انجام دهد که طبق …
بیشتر بخوانید »اقسام خبر به اعتبار کسی که به او نسبت داده میشود:
خبر، به اعتبار اینکه به چه کسی نسبت داده میشود به سه قسمت تقسیم میشود: الف) مرفوع ب) موقوف ج) مقطوع
بیشتر بخوانید »سوء الحفظ
تعریف: کسیست که نتواند جانب صوابش را از جانب خطایش ترجیح دهد. انواع آن: اول: این صفت (سوء حفظ) از ابتدای حیاتش همراه وی بوده و در تمامی احوال زندگی ملازمش بوده است، و خبر او براساس رأی بعضی از محدثین شاذ نامیده میشود. دوم: این صفت از ابتدای حیاتش همراه وی نبوده، بلکه در قسمتی از عمرش بر وی …
بیشتر بخوانید »روایت راوی مجهول
مجهول اسم مفعول از جهل است و ضد معلوم میباشد؛ و منظور از راوی مجهول یعنی کسی که در مورد وی شناخت (ذاتی و صفتی) وجود نداشته باشد. بعبارتی راوی مجهول کسی است که ذات یا شخصیت او شناخته نشده، و یا اگر شناخته شده است؛ صفت وی یعنی عدالت و ضابط بودن وی نامشخص است. اسباب و علتهای جهل …
بیشتر بخوانید »حکم روایت اهل بدعت
محدثین در خصوص روایت شخص مبتدع چنین گفتهاند: الف) اگر بدعت او مکفره بود، روایتش مردود است. (بدعت مکفره؛ یعنی شخص دارای افکار و اعتقاداتی باشد که بموجب آن خود را در آستانهی خروج از اسلام قرار داده است). ب) اگر بدعت او غیر مکفره بود، یعنی مفسقه باشد؛ در اینصورت برخی از علما، حدیث او را مردود میدانند؛ زیرا …
بیشتر بخوانید »تعارض جرح و تعدیل:
الف) تعریف: یعنی آنکه (گاهی) راوی به گونهای توصیف شود که به موجب آن روایتش مردود، و گاهی بگونهای توصیف شود که به موجب آن روایتش مقبول است. مثلا بعضی علما در مورد او میگویند: او ثقه است، و بعضی دیگر گویند: او ضعیف است. ب) چهار حالت برای تعارض وجود دارد: حالت اول: جرح و تعدیل هردو مبهم هستند؛ …
بیشتر بخوانید »برای قبول تعدیل چهار شرط لازم است:
۱- تعدیل راوی باید از طرف شخصی عادل باشد، یعنی از فاسق چیزی قبول نمیشود. ۲- بایستی توسط شخصی هوشیار باشد، بنابراین، از فردی ساده لوح که با ظواهر حال (راوی) فریب میخورد، پذیرفته نمیشود. ۳- باید توسط کسی باشد که با اسباب تعدیل راوی آشنا است؛ پس تعدیل فردی توسط کسی که صفات قبول و رد راویان را نمیداند …
بیشتر بخوانید »تعدیل دارای چند مرتبه است:
– بالاترین آن: آنچه که بر نهایت تعدیل دلالت دارد. مانند اینکه گفته شود: ثقهترین مردم (أوثق الناس)، یا هرآنچه که باعت تقویت و ثبوت وی شود.[۱] – بعد از آن، آنچه که بر یک یا دو صفت از صفات تعدیل تاکید دارد. مانند: ثقه ثقه (مطمئنِ مطمئن) یا ثقه و قوی، و یا همانند آن.[۲] – و پایینترین آن: …
بیشتر بخوانید »تعدیل به دو نوع تقسیم میشود:
مطلق و مقید. ۱- مطلق: یعنی راوی بصورت مطلق با وصف تعدیل ذکر میشود بدون اینکه فقط به یکی از اوصاف تعدیل مقید شود. بنابراین، چنین بیانی از راوی موجب خواهد شد که وی در همهی احوال توثیق گردد. ۲- مقید: یعنی صفت تعدیل برای راوی فقط به نسبت شیء معینی ذکر میشود، مثلا گفته میشود که: راویت او از …
بیشتر بخوانید »تعریف تعدیل
راوی با صفاتی توصیف میشود که به موجب آن اوصاف، روایتش قبول میگردد؛ از جمله: اثبات صفتی که بیانگر مقبولیت روایت وی است، یا نفی صفتی از او که بیانگر مردود بودن روایت است. مثلا گفته شود: او ثقه[۱] است، یا قوی است، یا اشکالی بر وی نیست (لا بأس به)، یا حدیثش رد نمیشود. [۱]– مراد از ثقه؛ یعنی …
بیشتر بخوانید »برای قبول جرح پنج شرط لازم است:
۱- جرح (راوی) بایستی از طرف شخصی عادل صورت گیرد؛ بنابراین، از فاسق پذیرفته نمیشود. ۲- باید از طرف شخصی هوشیار باشد؛ و لذا از فردی کند ذهن یا سبک مغز چیزی قبول نمیشود. ۳- باید توسط شخصی که به اسباب جرح آشناست صورت گیرد؛ پس از کسی که با موارد قادح شدن راوی آشنایی ندارد، پذیرفته نیست. ۴- باید …
بیشتر بخوانید »جرح دارای چند مرتبه است:
– بالاترین آن: الفاظی هستند که بر نهایت و بلوغ جرح دلالت دارد مانند: کذابترین مردم (أکذب الناس)، یا رکنی از دروغ (رکن الکذب). – بعد از آن، الفاظی هستند که بر مبالغه دلالت دارد مانند: کذاب، وضاع و دَجَّال. – و پایینترین آن الفاظی مانند؛ سست یا ضعیف[۱]، یا بد حفظ (سوء الحفظ) هستند، یا گفته شود: دربارهی او …
بیشتر بخوانید »