admin

همانا پسرش شخصی بود مانند دیگر انسان‌ها؛ اگر او معصوم بود، نیاز به آموزش نداشت و بیم نداشت که [اخلاق و رفتار] او تغییر کند

همانا پسرش شخصی بود مانند دیگر انسان‌ها؛ اگر او معصوم بود، نیاز به آموزش نداشت و بیم نداشت که [اخلاق و رفتار] او تغییر کند حضرت على فرمود: «پس همانگونه که یک پدر مهربان بهترین نیکى‏ها را براى فرزندش مى‏خواهد، من نیز صلاح دیدم که تو را بدین‏ صورت تربیت کنم و همت‏ خود را بر آن گماشتم، زیرا عمر …

بیشتر بخوانید »

حضرت علی به پسرش سفارش مى‌کند که به تقواى خدا و پایبندى به فرمان و طاعتش بماند

به پسرش سفارش مى‌کند که به تقواى خدا و پایبندى به فرمان و طاعتش بماند، در حالی که امام معصوم نیازی به آن ندارد حضرت على فرمود: «اى فرزندم، تو را به ترس از خدا وصیت مى‏کنم و به فرمانبرداری از امر او و آباد ساختن دل خود به یاد او و دست زدن در ریسمان او. کدام ریسمان از …

بیشتر بخوانید »

حضرت علی عصمت را از پسرش نفى نموده و او را به شکیبایى و علم‌آموزی در دین سفارش مى‌کند

عصمت را از پسرش نفى نموده و او را به شکیبایى و علم‌آموزی در دین سفارش مى‌کند حضرت على فرمود: «و در هر جا که باشد، براى خدا به هر دشوارى تن در ده و دین را نیکو بیاموز و خود را به تحمل ناپسندها عادت ده، که بهترین اخلاق شکیبایی کردن در راه حق است»[۴۱]. [۴۱]- همان.

بیشتر بخوانید »

امام علی مى‌ترسید که پسرش در گمراهى بیفتد و این با عصمت منافات دارد

امام علی مى‌ترسید که پسرش در گمراهى بیفتد و این با عصمت منافات دارد حضرت على فرمود: «پس در نیکو ساختنِ منزلگاه خویش بکوش، و آخرتت را به دنیا مفروش. در آنچه نمی‌دانی سخن را واگذار کن، و آنچه را بر عهده ندارى، بر زبان میاور، و راهى را مرو که در آن از گمراهى ترسى، که هنگام سرگردانىِ گمراهى، …

بیشتر بخوانید »

اگر حضرت علی معصوم بود چنین وصیت نمی‌کرد

اگر معصوم بود چنین وصیت نمی‌کرد؛ و اگر پسرش معصوم بود، به او سفارش و موعظه نمى‌کرد، زیرا معصوم نیازی به آن ندارد؛ همچنین این گفتار، در ردّ غالیانی است که مى‌گفتند على نمرده است حضرت على در وصیتش مى‌نویسد: «از پدرى در آستانۀ فنا، معترف به گذشت زمان، که ‏آفتاب عمرش رو به غروب است و خواه ناخواه، تسلیم …

بیشتر بخوانید »

اگر امام علی معصوم بود یا غیب مى‌دانست، پس چرا نیاز به استخاره و نصیحت و پندِ دیگران داشت؟

اگر امام علی معصوم بود یا غیب مى‌دانست، پس چرا نیاز به استخاره و نصیحت و پندِ دیگران داشت؟ حضرت على فرمود: «گناهى که بعد از آن، مهلت دو رکعت نماز برایم باشد، مهم نیست، چرا که ‏در این نماز از خدا عفو و عافیت میطلبم [و توبه خواهم کرد]»[۳۷]. و فرمود: «آنچه حق من بر شماست، آن است به …

بیشتر بخوانید »

حضرت على از مردم می‌خواست که او را نصیحت و با او مشورت کنند

حضرت على از مردم می‌خواست که او را نصیحت و با او مشورت کنند، و اعتراف به اینکه شاید به خطا رفته باشد، و در این گفتار، نکته‌ای است که با ادعای عصمت در تضاد است حضرت على فرمود: «مرا با ارائه دیدگاه‏هاى خیرخواهانۀ خویش ‏یارى کنید؛ اندرزهایى عارى از هر نابکارى و در امان از هر ریب و ریا. …

بیشتر بخوانید »

امام عصمت خود را انکار کرد، و اگر معصوم بود، این دعا را نمى‌خواند و از [گرفتاری در] فتنه و گمراهى نمى‌ترسید

امام عصمت خود را انکار کرد، و اگر معصوم بود، این دعا را نمى‌خواند و از [گرفتاری در] فتنه و گمراهى نمى‌ترسید «ستایش باد خداوندى را که شبم را به روز آورد و من نه مرده‏ام و نه بیمارم و نه رگهایم دچار اضطراب و آفتى است و نه به بدى کردارم مورد بازخواست هستم؛ نه بى‏فرزندم نه از دین …

بیشتر بخوانید »

والیِ رعیت، معصوم نیست، حتى اگر از ائمه باشد

والیِ رعیت، معصوم نیست، حتى اگر از ائمه باشد حضرت على فرمود: «پس خداوند سبحان بعضى از حقوق خود را براى بعضى از مردم واجب فرمود و هر حقى را برابر پاداش حقى دیگر قرار داد. بعضى از آن حقوق زمانى واجب مى‏آیند که آن دیگر نیز حقى را که بر گردن دارد ادا نماید. بزرگترین حقى که خداوند تعالى …

بیشتر بخوانید »

حضرت علی سخنانی می‌گوید که با اعتقاد به عصمت در تضاد است

از سخنان حضرت على به بعضى فرمانداران خویش، که در آن سخنانی می‌گوید که با اعتقاد به عصمت در تضاد است و نشان می‌دهد که او حقیقت [دینداری یا بی‌ایمانی] برخی از فرماندارانش را نمی‌دانست حضرت على در نامه‌اش به «منذر بن جارود» مى‌فرماید: «اما بعد، درستکارى پدرت مرا در انتصاب تو فریب داد و پنداشتم که تو از روشِ …

بیشتر بخوانید »

پارساییِ على رضی الله عنه در خلافت

پارساییِ على رضی الله عنه در خلافت، و این دلیلی است بر وجود نداشتن نصی دربارۀ [انتصاب] امامت از طرف خدا یا رسولش و نشان می‌دهد که این امر، به مردم واگذار شده و از اختیارات آنهاست حضرت على فرمود: «به خدا که من نه نسبت به خلافت رغبتى داشتم و نه به ولایت [بر شما] احتیاجی؛ اما شما مرا …

بیشتر بخوانید »

کسى‏ که آموزگار و ادبکننده خویش است، سزاوارتر به تعظیم است، از آنکه آموزگار و ادبکننده مردم است

سخن ایشان دربارۀ هر کسی که خود را پیشواى مردم قرار دهد که دلالت می‌کند بر نبودن نصی بر امامت یا علم غیب ائمه یا اینکه به آنان وحی می‌شود حضرت على فرمود: «هر که خود را امام و پیشواى مردم قرار می‌دهد، باید پیش از تربیت دیگران‏، به تربیت خود پردازد و باید که تربیت دیگران به کردار باشد، …

بیشتر بخوانید »

تفسیر کلام خداى متعال: ﴿وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ﴾

تفسیر کلام خداى متعال: ﴿وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ﴾ [المائده: ۳۵] «و به سوی او وسیلۀ تقرب بجویید» و معرفی بهترین چیزى که مسلمان به آن توسل می‌جوید حضرت على فرمود: «همانا بهترین چیزى که انسان‌ها می‌توانند با آن به خداى سبحان نزدیک شوند، ایمان به خدا و ایمان به جهاد در راهِ خداست، که جهاد قلّه بلند اسلام، و یکتا دانستن …

بیشتر بخوانید »

انکار سخنی که می‌گوید ائمه واسطه و رابط بین خدا و خلقش هستند

بیان فضل و ثمرات صلوات بر محمد صلی الله علیه وسلم و انکار سخنی که می‌گوید ائمه واسطه و رابط بین خدا و خلقش هستند حضرت على فرمود: «هرگاه از خدای سبحان درخواستی دارى، ابتدا بر پیامبر اسلامص درود و صلوات بفرست، سپس حاجت خود را بخواه؛ زیرا خداوند بزرگوارتر از آن است که از دو حاجتِ درخواست‌شده، یکى را …

بیشتر بخوانید »

رد بداء براى خدا و اینکه امامان در هستى دخالت نمی‌کنند

رد بداء[۲۱] براى خدا و اینکه امامان در هستى دخالت نمی‌کنند حضرت على÷ فرمود: «بدان اى فرزند، اگر پروردگارت را شریکى بود، پیامبران او هم نزد تو مى‏آمدند و آثار پادشاهى و قدرت او را مى‏دیدى و افعال و صفات او را مى‏شناختى؛ ولى خداى ‏تو -آن گونه که خود خویشتن را وصف کرده- خدایى است‏ یکتا؛ کسى در مُلکش …

بیشتر بخوانید »

انکار آنکه می‌گویند ائمه همه چیز را می‌دانند و چیزى از آنان پنهان نیست

انکار آنکه می‌گویند ائمه همه چیز را می‌دانند و چیزى از آنان پنهان نیست حضرت على در سفارش خود به پسرش حسن فرمود: «… و اگر نتوانستى به آنچه دوست دارى دست‏یابى و براى تو آسودگى نظر و اندیشه حاصل نیامد، بدان که مانند شترى هستى که پیش پاى خود را نمى‏بیند و در تاریکى گام برمى‏دارد. کسى که به …

بیشتر بخوانید »

عدم قطعیت ورود کسى به بهشت و دوزخ حتى ائمه، [زیرا] آنها هم غیب نمی‌دانند

عدم قطعیت ورود کسى به بهشت و دوزخ حتى ائمه، [زیرا] آنها هم غیب نمی‌دانند حضرت على فرمود: «پسرم، بدان تو براى آخرت آفریده شده‏اى نه براى دنیا؛ براى فنا نه ‏بقاى در این جهان؛ براى مرگ نه براى زندگى؛ [و بدان] که تو در منزلى ‏قرار دارى که هر لحظه ممکن است از آن کوچ کنى؛ در منزلى که …

بیشتر بخوانید »

کلام حضرت علی با این اعتقاد در تضاد است که حوادث دنیوی را به ائمه نسبت می‌دهند

کلام ایشان با این اعتقاد در تضاد است که حوادث دنیوی را به ائمه نسبت می‌دهند امام علی در طلب باران چنین دعا کرد: «خداوندا، کوههاى ما از بىآبى از هم شکافته و زمین ما به صورت غبار در آمده است؛ چهار پایان ما در عطشند و در خوابگاه خویش متحیرند؛ همچون زنانِ بچهمرده‏ ناله سر داده‏اند و از زیادىِ …

بیشتر بخوانید »

انکار اینکه دنیا و آخرت به خواستِ امام است و هر طور بخواهد در آن تصرف مى‌کند

انکار اینکه دنیا و آخرت به خواستِ امام است و هر طور بخواهد در آن تصرف مى‌کند حضرت على فرمود: «هرگز خداوند انسانى را به بهشت نمى‏برد که مرتکب عملى شده باشد که ملکى‏ را به سبب آن از بهشت رانده است. حکم او بر اهل آسمانها و مردم روى زمین ‏یکسان است؛ و میان خدا و هیچیک از بندگانش …

بیشتر بخوانید »

امامان مالک سود و زیانِ خود نیستند

چگونه [امورِ] دنیا و آخرت به خواست امام است و هر طور که بخواهند در آن تصرف می‌کنند، در حالی که مالک سود و زیانِ خود نیستند، و باید کار کنند و از وسایلِ [روزمرۀ زندگی] استفاده کنند؟ بی‌شک آنها معصوم نیستند حضرت على فرمود: «بدان راهى پر مشقت و بس طولانى در پیش روى دارى، و در این راه …

بیشتر بخوانید »

انکار حضرت علی دربارۀ این اعتقاد که ائمه هر کارى که بخواهند انجام می‌دهند

انکار ایشان دربارۀ این اعتقاد که ائمه هر کارى که بخواهند انجام می‌دهند، و اینکه انسان هدایت نمى شود جز به وسیلۀ ائمه حضرت على فرمود: «اى فرزند ، خود را در آنچه میان تو و دیگران است، ترازویى پندار؛ پس براى دیگران دوست بدار آنچه براى خود دوست مى‌دارى و براى دیگران مخواه آنچه براى خود نمی‏خواهى؛ و به …

بیشتر بخوانید »

پیروى حضرت علی از روش پیامبر اکرم

پیروى ایشان از روش پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم که از آن چنین استنباط مى‌شود که وحى به ائمه نازل نشده و آنها در درجۀ پیامبران نیستند حضرت على فرمود: «و اما اعتراض شما در مورد اینکه [چرا بین شما و سایر مسلمانان] به تساوى رفتارکرده‏ام این حکمى نبوده که من به راى خود صادر کرده و بر طبق …

بیشتر بخوانید »

وصیت حضرت علی به پسرش برای دور کردن واسطه میان او و خدایش

وصیت ایشان به پسرش برای دور کردن واسطه میان او و خدایش، تا واسطه‌ای میان آنها نباشد؛ همان‌طور که به پسرش توصیه می‌کرد که استخاره کند، که [این کار] علم غیب را از او نفی می‌کند حضرت على فرمود: «در تمام کارها خویشتن را به خدا بسپار که خود را به پناهگاهى مطمئن و نیرومند سپرده‏اى؛ به هنگام دعا با …

بیشتر بخوانید »

بیان مسئله توحید از راه دعا به درگاه الهى بدون واسطه

حضرت على فرمود: «پس پیروزی را از او بجویید، و روان شدنِ نعمت‌ها را از او بخواهید، و هر چه خواهید از او بطلبید، عطا و بخششِ او را درخواست کنید، حجابی نیست که شما را از او جدا سازد، و دری نیست که بر رویِ شما بسته مانَد»[۱۱]. [۱۱]- خطبه ۱۸۶.

بیشتر بخوانید »

مهمترین اصول ایمان، خداشناسى و توحید است، نه شناختِ امامان

حضرت على فرمود: «اساسِ دین، شناخت او [خدا] است، و کمال شناختِ او، تصدیق وجودِ اوست، و کمالِ تصدیق به وجودِ او، یکتا و یگانه دانستنِ اوست، و کمالِ یکتاپرستی، خالص کردن [عبادت] برای اوست»[۱۰]. [۱۰]- خطبه ۱.

بیشتر بخوانید »

معاجم (فرهنگ لغت‌های) اصطلاحات فقهی در مذهب احناف

معاجم (فرهنگ لغت‌های) اصطلاحات فقهی در مذهب احناف کتاب «طلبه الطلبه»: اثر شیخ نجم‌الدین، ابوحفص عمر بن محمد نسفی (متوفی ۵۳۷ه‍ . ق). این کتاب در زمینه‌ی اصطلاحات فقهی، نگاشته شده و بر مبنای ترتیب ابواب فقهی نیز مرتب و ساماندهی گردیده است. این کتاب به زیور چاپ نیز آراسته گردیده است.[۱] کتاب «المغرب فی ترتیب المعرب»: اثر ابوالفتح، ناصر بن عبدالسید …

بیشتر بخوانید »

اصطلاحات فقهی و اصولی احناف

اصطلاحات فقهی و اصولی احناف «لا بأس»: بیشتر استعمال این واژه، در امور مباح و کارهایی که ترکشان اولی و بهتر است، می‌باشد. و گاهی نیز در امور مندوب (مستحب)، استعمال می‌شود.[۱] («لابأس»: یعنی عیبی ندارد. اشکالی ندارد. بد نیست. درست است، باشد) «یجوز» (مجاز است. آزاد است. ممنوع نیست. قانونی و شرعی است): این واژه، به دو معنی می‌آید: …

بیشتر بخوانید »

علائم و اصطلاحات ویژه‌ی کتاب «هدایه»، اثر ابوالحسن، علی بن ابی‌بکر مرغینانی (متوفی ۵۹۳ ه‍ . ق)

«علائم و اصطلاحات ویژه‌ی برخی از کتاب‌های احناف» (۱) علائم و اصطلاحات ویژه‌ی کتاب «هدایه»، اثر ابوالحسن، علی بن ابی‌بکر مرغینانی (متوفی ۵۹۳ ه‍ . ق) علامه مرغینانی در کتاب «هدایه»، برخی از علائم و نشانه‌ها و اصطلاحاتی را به کاربرده است، که در ذیل بدان‌ها اشاره می‌گردد:[۱] هرگاه علامه مرغینانی، «قال س» گوید، مراد از «قال» (گفت)، خودِ وی است؛ …

بیشتر بخوانید »

علائم و نشانه‌هایی که در کتاب‌های فقهی احناف استعمال می‌شوند

  «لهُ»: ضمیر «له» به امام ابوحنیفه برمی‌گردد. «عنده»: اگر مرجع ضمیر، قبل از «عنده» مذکور نباشد، مراد امام ابوحنیفه است، و ضمیر به ایشان برمی‌‌گردد.[۱] «عِندهُ» و «عَنهُ»: تفاوت میان این دو واژه، در این است که «عنده» بر مذهب، و «عنه» بر روایت، دلالت می‌کند. پس هرگاه فقهاء گفتند: «هذا عند ابی‌حنیفه» این جمله دلالت بر مذهب امام …

بیشتر بخوانید »

«کتب غیر معتبر درمذهب احناف» (۳)

  کتاب‌هایی که نقل کننده‌ی اقوال و نظریه‌های ضعیف‌اند: علماء می‌گویند: کتاب‌هایی که نقل‌کننده‌ی اقوال و نظریات ضعیف (در باب مسائل فقهی هستند)، فاقد اعتبار می‌باشند و کسی را نسزد که بدان‌ها فتوا دهد و یا چیزی را از آن‌ها اقتباس نماید. برخی از این کتاب‌ها عبارتند از: الف) «السراج الوّهاج الموضح لکل طالب محتاج» شرح مختصر القدوری، اثر ابوبکر …

بیشتر بخوانید »

«کتب غیر معتبر درمذهب احناف» (۲)

  «الکتب الغریبه» (کتب غیرمعمول و نامأنوس): غریب و غیرمعمول بودن کتاب، با دو چیز تحقق پیدا می‌کند: الف) عدم تداول و رواج آن در میان علماء و فقهاء. ب) گمنام بودن و عدم شناخت نویسنده‌ی کتاب. و از کتاب‌هایی که به جهت گمنام بودن و عدم شناخت نویسنده‌اش، می‌توان نام برد، عبارتند از: «شرح کنز»، اثر: ملامسکین هروی (متوفی …

بیشتر بخوانید »

«کتب غیر معتبر درمذهب احناف» (۱)

«کتب غیر معتبر درمذهب احناف» علماء و فقهای احناف، برای کتب غیرِمعتبر فتوا، اوصاف و فاکتورهایی را وضع نموده‌اند (تا به ذریعه‌ی آن، بتوانند اینگونه کتاب‌ها را بازشناسند) این اوصاف و فاکتورها را می‌توان در چند چیز – که در ذیل بدان‌ها اشاره می‌گردد – خلاصه کرد:[۱] «الکتب شدیده الاختصار» (کتاب‌های بسیار مختصر): از جمله این کتاب‌ها، می‌توان به این …

بیشتر بخوانید »

مراتب و طبقات کتب در فقه احناف (۳)

سوم: «مسائل الفتاوی» یا «مسائل النوازل» و یا «مسائل الواقعات» عبارت از مسائل و احکامی‌اند که مجتهدینِ متأخر احناف، آن‌ها را (در پرتو اصول و قواعد ائمه‌ی مذهب)، استنباط و استخراج نموده‌اند و روایتی از مجتهدین متقدّم و پیشین احناف، پیرامون حل این مسائل نقل نشده است (بنابراین هرگاه حادثه‌ای و یا واقعه‌ای روی دهد و درباره‌ی حکم آن از …

بیشتر بخوانید »

مراتب و طبقات کتب در فقه احناف (۲)

دوّم: «مسائل غیرظاهر الروایه» یا «مسائل النوادر» عبارت از مسائلی است که از بزرگان مذهب احناف، در کتبی غیر از کتب شش‌گانه‌ی امام محمد (کتب ظاهر الروایه)، مانند: «الکیسانیات»، «الجرجانیات»، «الرقیات» و «الهارونیات» روایت شده باشند. و علت نامگذاری این روایات به «غیر ظاهر الروایه» بدان جهت است که مسائل این کتب، به سان «کتب ظاهر الروایه» با روایاتی ظاهر، …

بیشتر بخوانید »

مراتب و طبقات کتب در فقه احناف (۱)

مراتب و طبقات کتب در فقه احناف کتاب‌هایی که در فقهِ احناف، (از فقهاء و علمای بزرگ مذهب)، مَروی هستند، تمامی‌شان از لحاظ قوت و روایت و صحّتِ نقل، از یک درجه و رتبه برخوردار نیستند، بلکه در سه رتبه و طبقه، دسته‌بندی می‌شوند: اول: «مسائل الاصول» یا «مسائل ظاهر الروایه» عبارت از مسائل و احکامی است که در کتب …

بیشتر بخوانید »

متون معتبر مذهب احناف «مجمع البحرین و ملتقی النهرین»

  «مجمع البحرین و ملتقی النهرین»: اثر «مظفر الدین، احمد بن علی بن ثعلب»، معروف به ابن الساعاتی (متوفی ۶۹۴ه‍ . ق). این اثر، کتابی مختصر و بس مفید و ارزنده، و سازنده و گرانمایه است. نویسنده، این کتاب را از میان «مختصر القدوری» و منظومه‌ی «ابوحفص نجم‌الدین عمر نسفی» (متوفی ۵۳۷ ه‍ . ق)، گردآوری و تدوین نموده است. علاوه بر آن، مسائل و …

بیشتر بخوانید »

متون معتبر مذهب احناف «ملتقی الأبحر»

  «ملتقی الأبحر»: اثر «ابراهیم بن محمد بن ابراهیم حلبی» (متوفی ۹۵۶ه‍ . ق). مصنف در بیان سبب تألیف کتاب، می‌گوید: «برخی از دانش‌پژوهان، از من خواستند تا با زبانی ساده، مسائل «قدوری»، «المختار»، «الکنز» و «الوقایه» را در کتابی گردآوری و تدوین نمایم. من نیز به درخواستشان لبّیک گفته و دست به کار شدم و علاوه برکتب مزبور، پاره‌ای از مسائل …

بیشتر بخوانید »

متون معتبر مذهب احناف «النقایه» یا «مختصر الوقایه»

  «النقایه» یا «مختصر الوقایه»: اثر «صدر الشریعه الاصغر، عبید الله بن مسعود» (متوفی ۷۴۵ یا ۷۴۷ و یا ۷۵۰ه‍ . ق) این کتاب، خلاصه‌ای از کتاب «الوقایه» مختصر هدایه (اثر علامه برهان الشریعه، جدّ نویسنده‌ی «النقایه» می‌باشد)که نویسنده، آن را از «الوقایه» خلاصه نموده است. پس در حقیقت «النقایه»، خلاصه و چکیده‌ی چند کتاب است («الوقایه» و «الهدایه»). و آنکه دوست …

بیشتر بخوانید »

متون معتبر مذهب احناف «وقایه الروایه فی مسائل الهدایه»

  «وقایه الروایه فی مسائل الهدایه»: اثر «امام برهان الشریعه، محمود بن احمد صدر الشریعه الاول، عبیدالله محبوبی» (متوفی حدوداً ۶۷۳ه‍ . ق). این کتاب نیز، یکی دیگر از کتب معتبر فقه احناف، می‌باشد. نویسنده‌ی این اثر، کتاب هدایه را برای اینکه نوه‌ی دختری‌اش (صدر الشریعه الاصغر، عبیدالله بن مسعود متوفی ۷۴۵ ه‍ یا ۷۴۷ و یا ۷۵۰ ه‍ . ق) بهتر بتواند، مسائل هدایه …

بیشتر بخوانید »

متون معتبر مذهب احناف «کنز الدقائق»

  «کنز الدقائق»: اثر «امام ابوالبرکات، حافظ‌الدین، عبدالله بن احمد نسفی» (متوفی ۷۱۰ه‍ . ق) این اثر، یکی دیگر از متون معتبر در مذهب احناف است که فقهاء، بدان توجه و عنایت خاصی را با شرح و تدریس، مبذول داشته‌اند. متن این کتاب، تلخیص و چکیده‌ی کتاب دیگر علامه نسفی، یعنی «الوافی فی الفروع»، می‌باشد؛ چنان‌چه خود مصنف در مقدمه‌ی کتاب «کنز …

بیشتر بخوانید »

متون معتبر مذهب احناف «المختار فی فروع الحنفیه»

  «المختار فی فروع الحنفیه»: اثر «امام ابوالفضل، مجدالدین عبدالله بن محمود موصلی» (متوفی ۶۸۳ه‍ . ق). این کتاب، یکی از متون مورد اعتمادِ متأخرین علمای احناف، به حساب می‌آید. خودِ نویسنده نیز، شرحی را با عنوان «الاختیار لتعلیل المختار» بر این کتاب، به رشته‌ی تحریر درآورده است. و علامه موصلی، بدین جهت نام کتابش را «المختار» نهاد، چرا که وی در …

بیشتر بخوانید »

متون معتبر مذهب احناف «بدایه المبتدی»

  «بدایه المبتدی»: اثر «امام برهان‌الدین، ابوالحسن، علی بن ابی‌بکر مرغینانی» (متوفی ۵۹۳ه‍ . ق).[۱] سبب تألیف کتاب (علامه مرغینانی در بیان سبب تألیف کتاب) می‌گوید: «در ابتدا، به ذهنم می‌رسید تا به گردآوری مجموعه‌ای فقهی بپردازم که حجمش کوچک، ولی اثرش، بزرگ و سترگ باشد، و در آن به ذکر هر نوع مسائل نیز پرداخته شده باشد (و از بیان اختلاف‌های …

بیشتر بخوانید »

متون معتبر مذهب احناف «مختصر القدوری»

متون معتبر مذهب احناف «مختصر القدوری»: اثر «امام ابوالحسین، احمد بن محمد القدوری البغدادی» (متوفی ۴۲۸ه‍ . ق). این کتاب در نزد بزرگان احناف، از جایگاهی بسیار والا، و از منزلتی بسیار بالا، و از اهمیتی فوق‌العاده زیاد، برخوردار است، چرا که در این کتاب، فروعات و تطبیقات زیادی از فقه گردآوری شده و تدوین که در کتب دیگر، بدان‌ها پرداخته نشده …

بیشتر بخوانید »

مهمترین کتبی که پس از ابویوسف و محمد در مذهب احناف به رشته‌ی تحریر در آمده‌اند

مهمترین کتبی که پس از ابویوسف و محمد در مذهب احناف به رشته‌ی تحریر در آمده‌اند «الکافی»: اثر حاکم شهید، محمد بن محمد بن احمد بن عبدالله (متوفی ۳۳۴ه‍ . ق). این کتاب، مختصری از کتاب‌های شش گانه‌ی «ظاهر الروایه» امام محمد می‌باشد. سبب تألیف و نگارش این اثر، این بود که «حاکم شهید» مشاهده کرد که دانش‌پژوهان، به جهت طولانی و …

بیشتر بخوانید »

کتب غیرظاهر الروایه امام محمد بن حسن شیبانی

«کتب غیرظاهر الروایه» این کتب را بدان جهت «غیرظاهر الروایه»گویند، چرا که انتساب این کتب به‌سان کتب «ظاهر الروایه» به درجه‌ی صحت و اعتماد به امام محمد نرسیده‌اند. البته مرتبه‌ی این کتاب‌ها، کمتر از کتاب‌های «ظاهر الروایه» نیست و تنها مشکل آن‌ها، فقط از ناحیه‌ی روایت آن‌ها از امام محمد است که با روایات قوی، و با اسنادی صحیح، به …

بیشتر بخوانید »