اصطلاحات فقهی و اصولی احناف
- «لا بأس»: بیشتر استعمال این واژه، در امور مباح و کارهایی که ترکشان اولی و بهتر است، میباشد. و گاهی نیز در امور مندوب (مستحب)، استعمال میشود.[۱]
(«لابأس»: یعنی عیبی ندارد. اشکالی ندارد. بد نیست. درست است، باشد)
- «یجوز» (مجاز است. آزاد است. ممنوع نیست. قانونی و شرعی است): این واژه، به دو معنی میآید: یکی «یصِحُّ» (درست بودن چیزی)، مانند اینکه فقهاء میگویند:
«جاز الصلوه المکروه» یا «صحّ الصلوه المکروه» یعنی نماز مکروه درست میباشد.
و در معنای دوم، مرادف با واژهی «یحِلُّ» (حلال بودن چیزی)، استعمال میگردد. و گاهی نیز در اموری که شرعاً ممنوعیتی در آنها نیست، استفاده میشود و در این صورت، این واژه شامل: مباح، مکروه، مندوب و واجب میگردد، و در مقابل «حرام» قرار میگیرد.[۲]
- «ینبغی»: استعمال این واژه، در عرفِ علمای متأخر، بیشتر در مندوبات (مستحبات) میباشد، ولی در عرفِ علمای متقدم و پیشین، استعمالش عامتر است که شامل واجب نیز میگردد.
- «الواجب»: «ما ثبت بدلیل ظنی»:[۳] آن است که با دلیل و برهان ظنی، ثابت گردد.
- «الفرض»: «ما ثبت بدلیل قطعی لاشبهه فیه»:[۴] آن است که با دلیل قطعی که عاری از هر گونه شبههای باشد، ثابت گردد.
- «مکروه تحریمی»: «هو الذی طلب الشارع من المکلف، الکفّ عنه حتماً بدلیل ظنّی»،[۵] یعنی آن است که شارع مقدس اسلام، از مکلف ترک آن را به طورحتم و قطع – اما با دلیل ظنی – طلب نماید.
- «مکروه تنریهی»: هو الذی طلب الشارع من المکلف، الکفّ عنه طلباً غیر ملزم»،[۶] یعنی: آن است که شارع مقدس اسلام از مکلف، ترک آن را به طور حتم و قطع، طلب نکند.
- «الباطل»: «هو الذی یرجع الخلل فیه لأصل العقد، کأن یفقد رکناً من الأرکان»:[۷] یعنی آن است که خلل و نقص، در یکی از ارکان و اصول اساسی و محوری آن، پیدا گردد (یعنی از اصل و پایه، ناقص باشد.)
- «الفاسد»: هو ما کان الخلل فیه راجعاً الی ما اتّصف به مع توافر ارکانه»،[۸] یعنی: آن است که خلل و نقص، در یکی از اوصاف آن، ایجاد گردد و ارکان و اصول بنیادیاش، کامل و دستناخورده، باقی بماند (یعنی اصول کامل، ولی خلل و نقص در اوصاف است.)
[۱]– مقدمه عمده الرعایه (۱/۱۵) و حاشیه رد المختار علی الدر المختار (۱/۱۱۱)
[۲]– خطیب شربینی شافعی میگوید: «یجوز هرگاه به «عقود» ملحق شود به معنای «یصح» است و هرگاه به «افعال» ملحق گردد به معنای «یحل» میباشد. سپس در شرح این قول ابو شجاع (المیاه التی یجوز التطهیر بها…..) میگوید: در این جا، واژه «یجوز» به هر دو معنا استعمال میگردد.
[۳]– ارشاد الأنام اثر نگارنده
[۴]– همان
[۵]– همان
[۶]– همان
[۷]– همان
[۸]– همان