گرچه دلایل ابوحنیفه قوی است، اما باید گفت که ظاهرِ آیه قول وی را مساعدت نمیکند، زیرا دادنِ مال معلق بر شناخت رشد شده است، نه رسیدن به یک سنّ معین و حتی اگر جایگزین ساختن سن در جای رشد هم جایز باشد، این نکته بر آن وارد است که: چرا سن کمتر یا بیشتر از بیست و پنج سالگی …
بیشتر بخوانید »منظور از رشد (قول دوم)
قول دوم از ابوحنیفه است. وی اعتقاد دارد که: قبل از رسیدنِ فرد به بیست و پنج سالگی، حقیقتِ رشد مراد است و بعد از رسیدن به این سن، مظنهی رشد مدنظر میباشد، پس اگر کسی رشد یافته بالغ شده، رشدش ثابت شد، مالش به دست خودش داده میشود، گرچه به بیست و پنج سالگی نیز نرسیده باشد، اما اگر …
بیشتر بخوانید »منظور از رشد (قول اول)
فقها در مورد منظور از رشد دو قول دارند: قول اول، این است که منظور از رشد، حقیقتِ رشد است و بنابراین، وجود رشد و شناخت آن لازم است و صحیح نیست که چیز دیگری، از قبیل رسیدن به یک سن معین یا غیره جایگزین آن شود. بنابر این قول، بعد از بلوغ، بچه هر سنی که داشته باشد -حتی …
بیشتر بخوانید »مسألهی اول: پرداخت مال به شخصی که در حالت سفاهت به سن بلوغ رسیده است
فقها، غیر از ظاهریه، اتفاقنظر دارند که اگر بچه در حالت سفاهت به سن بلوغ برسد، اموالش به دستِ وی داده نمیشود، زیرا خدای متعال میفرماید: ﴿وَلَا تُؤۡتُواْ ٱلسُّفَهَآءَ أَمۡوَٰلَکُمُ ٱلَّتِی جَعَلَ ٱللَّهُ لَکُمۡ قِیَٰمٗا﴾ [النساء: ۵]، «اموال سفها را -که در دستتان است و گویی اموال شماست- به خود آنان تحویل ندهید؛ چیزی که خدا آن را قوام زندگی …
بیشتر بخوانید »عوارض مکتسب (۴)
د. سَفَه سفه در لغت، به معنیِ خِفت (سبکی، ناچیزی و بیمقداری) است و در اصطلاح فقها، عبارت از این است که فرد با وجود داشتن عقل در اموالِ خود برخلاف مقتضای شرع و عقل عمل کند[۱]. دلیل قرار گرفتن سفه در شمارِ عوارض مکتسب این است که سفیه با اختیار و رضایت خود برخلاف مقتضای عقل رفتار میکند[۲]. سفه، …
بیشتر بخوانید »تصرفات قولیِ همراه با شوخی (۲)
۲- اعتقادات اعتقادات، اقوالی هستند که بر عقیدهی انسان دلالت دارند. شوخی مانع از اثر اعتقادات نمیشود و به همین دلیل، اگر کسی شوخیکنان سخن کفر بر زبان آورد، در هر حال، از اسلام مرتد میشود، گرچه وی قصد ارتداد نداشته و آن را هم نخواسته باشد، زیرا بر زبانآوردن سخن کفر از سرِ شوخی، استخفاف و توهین به اسلام …
بیشتر بخوانید »تصرفات قولیِ همراه با شوخی (۱)
تصرفات قولیِ همراه با شوخی، سه نوع هستند و هر نوع حکم خاص خود را دارد: ۱- اِخبارات ۱۰۹- اخبارات، همان اقرارات هستند و موضوعِ اِخبار هرچه باشد، شوخی موجب ابطال آن میشود، زیرا صحت اقرار مبتنی بر صحت مخبر به است و شوخی هم دلیلی آشکار بر کذببودن اقرار است، پس به این اقرار توجّه نمیشود و بنابراین، اگر …
بیشتر بخوانید »عوارض مکتسب (۳)
ج. شوخی و یاوه ۱۰۸- منظور از شوخی این است که از شیء چیزی اراده شود که برای آن وضع نشده است[۱]. کلام، عقلاً برای افادهی معنای حقیقی یا مجازیِ آن وضع شده است و تصرفِ قولیِ شرعی نیز برای افادهی حکم خود وضع شده است؛ پس اگر از کلام چیزی غیر از موضوعِ عقلی آن اراده شود و از …
بیشتر بخوانید »عوارض مکتسب (۲)
ب. خطا خطا، گاهی اطلاق میشود و مراد از آن چیزی است که در مقابل صواب و درستی قرار دارد و گاهی اطلاق میشود و مراد از آن چیزی است که در مقابل عمد قرار دارد، مانند این حدیث که میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ وَضَعَ عَنْ أُمَّتِی الْخَطَأَ، وَالنِّسْیَانَ، وَمَا اسْتُکْرِهُوا عَلَیْهِ»، «خداوندِ متعال (گناهِ کارهای انجام گرفته از روی) خطا …
بیشتر بخوانید »جهل در دارالحرب
قاعده این است که: علم به احکامِ شرعی در دارالحرب مفروض نیست، زیرا دارالحرب سرزمین علم به احکام شرعی نیست، بلکه مکان جهل به آنهاست و بنابراین، اگر کسی در آن جا اسلام آورد و حقیقت وجوب عبادات -از قبیل نماز و غیره- بر خود را ندانست و آنها را ادا نکرد، دیگر وقتی که به وجوب آنها بر خود …
بیشتر بخوانید »جهل در دارالإسلام
قاعده، این است که جهل در دارالاسلام عذر به حساب نمیآید، زیرا فرض در مورد ساکنان آن بر این است که به احکام شرعی علم دارند و بنابراین، فرد مسلمان به خاطر جهل به احکام عمومی و روشنی که کسی در جهل به آنها رخصتی ندارد و با قرآن و سنّت متواتر یا مشهور ثابت شده، یا از احکامی است …
بیشتر بخوانید »عوارض مکتسب (۱)
الف. جهل جهل منافی اهلیت نیست و فقط در برخی حالات عذر به حساب میآید. جهل، یا در دارالاسلام روی میدهد و یا در دارالحرب.
بیشتر بخوانید »از بین رفتن ذمه بعد از مرگ
مبنای ثبوت اهلیت وجوب، ذمّه است و فقها اتفاقنظر دارند که بعد از مرگ ذمّه از بین میرود؛ اما در مورد از بینرفتنِ مستقیم آن بعد از مرگ، فقها بر چند قول اختلاف کردهاند[۱] که در زیر به صورت خلاصه بیان میشود: ۱۰۱- قول اول: بعد از مرگ مستقیماً از بین میرود، زیرا اساس ثبوت آن حیات انسان است و …
بیشتر بخوانید »عوارض سماوی (۵)
و. مرگ مرگ، آخرین عارضهی سماوی است و با مرگ، انسان به طور کامل عاجز میشود و این امر موجب از بینرفتن اهلیت ادای انسان میگردد و جمیع تکالیف شرعی از وی ساقط میشود، زیرا غرض از تکالیف شرعی، ادای اختیاری آنهاست و ادا منوط به وجود قدرت است و با وجود مرگ قدرت فرد از بین میرود، زیرا مرگ …
بیشتر بخوانید »طلاق مریض
اگر فرد مبتلا به مرضِ مرگآور زن خود را که با وی آمیزش کرده، بدون رضایت وی طلاق بائن داد، فقها معتقدند که: طلاق وی واقع میشود، اما در مورد میراث این زن، باهم اختلاف دارند؛ جمهور معتقدند که: جهت طرد و ردّ قصد سوء مریض نسبت به زنِ مطلقه در محرومکردن وی از ارث با طلاق، زن از مریض …
بیشتر بخوانید »نکاح مریض
جمهور علما نکاح فردی را که مبتلا به مرضِ مرگآور است، صحیح میدانند، با این استدلال که این تصرف از فردی دارای اهلیت صادر شده است و در صورت وقوع این نکاح، زوجین از همدیگر ارث میبرند و برخی از آنان، چون امام احمد و ظاهریه، معتقدند که: در این نکاح، مَهر المسمی به زن تعلّق میگیرد، اما برخی دیگر، …
بیشتر بخوانید »عوارض سماوی (۴)
د. خواب و إغما ۹۶- خواب و إغما با اهلیتِ ادا منافات دارند و نه با اهلیت وجوب[۱]، پس مادام که انسان در خواب است یا در حالت إغما قرار دارد، اهلیت ادا ندارد، زیرا مبنای اهلیت ادا، قدرت تمییز با عقل است و انسان هم در حالت خواب و إغما فاقد تمییز و تشخیص است. بنابراین، اقوال وی مطلقاً …
بیشتر بخوانید »عوارض سماوی (۳)
ج. نسیان ۹۵- عارضهای است که بر انسان عارض میشود و سبب میشود که فرد تکالیف خود را به یاد نیاورد. چون در عارضهی نسیان، عقل کامل است و قدرت تمییز وجود دارد، این عارضه با اهلیت وجوب و ادا منافات ندارد[۱]. نسیان در مورد حق الناس عذر به حساب نمیآید، زیرا حق الناس به خاطر نیاز مردم به آن …
بیشتر بخوانید »عوارض سماوی (۲)
ب. عَتَه (کودن بودن، سبک مغزی) ۹۴- عَتَه، نوعی اختلال در عقل است که فرد را کمفهم کرده، سبب میشود که کلام فرد مختل شود و تدبیر و تصمیمِ او فاسد گردد،[۱] گاهی نیز سبب از بینرفتن ادراک و تمییز میشود. عته دو نوع است. نوع اول، عَتَهی این است که در آن ادراک و تمییز فرد باقی نمیماند و …
بیشتر بخوانید »عوارض سماوی (۱)
الف. جنون برخی از اصولیون در تعریف جنون گفتهاند: جنون اختلال در عقل است به نحوی که جز در موارد نادر، افعال و اقوال از مدار و شیوهی عقلی خارج میگردند[۱]. جنون دو نوع است: جنون اصلی و جنون عارضی. جنون اصلی آن است که انسان در حال جنون به سن بلوغ برسد و جنون عارضی آن است که فرد …
بیشتر بخوانید »انواع عوارض
عوارض به دو دسته تقسیم میشود: ۱٫ عوارض سماوی: عوارضی هستند که بدون اختیارِ انسان و از طرف صاحب شرع ایجاد میشوند و به همین دلیل هم به «سماء» (آسمان) منسوب شدهاند، زیرا چیزهایی که انسان در آنها اختیاری ندارد، به آسمان منسوب میشوند، به این معنی که این امور خارج از قدرت انسان هستند، مانند: جنون، کودن بودن، مرض …
بیشتر بخوانید »عوارض اهلیت
مقدمه در مطالب سابق ذکر شد که در دوران جنینی، اهلیت وجوب به صورت ناقص برای انسان ایجاد و ثابت میشود و بعد از ولادت، کامل میگردد و وی، مادام که زنده باشد، دارای این اهلیت خواهد بود. اما در دوران جنینی، اهلیت ادا برای انسان ایجاد نمیشود و همچنین، صغیرِ غیر ممیز نیز اهلیت ادا ندارد و سپس، برای …
بیشتر بخوانید »دوران چهارم: دوران بعد از بلوغ
اگر فرد با وجود داشتنِ عقل به سن بلوغ رسید، دارای اهلیت ادای کامل شده، اهلیت این را مییابد که طرف توجّه خطاب شرعی قرار گرفته، به همهی تکالیف شرعی مکلّف شود و همهی عقود و تصرفات وی صحیح بوده، نیازی به اجازه کسی ندارد، به این شرط که سفیه نباشد؛ چنان که بعداً ذکر خواهد شد.
بیشتر بخوانید »تصرفات تجاری صغیر
اگر ولی احساس کرد که صغیرِ ممیز توان انجام کارهای تجاری را دارد، میتواند به وی اجازه دهد که این کارها را انجام دهد و در این حالت، تصرفات تجاری صغیر و سایر اعمال و امور لازم در تجارت که وی به آنها اقدام کرده است، صحیح و نافذ به حساب میآید، زیرا اذن سابِق ولی به تصرف، به مانند …
بیشتر بخوانید »دوران سوم: از تمییز تا رسیدن به بلوغ
این دوران با رسیدن بچه به هفت سالگی آغاز شده، با بالغشدن وی پایان مییابد. در این دوران، اهلیتِ وجوب کاملی برای بچه پدید میآید، زیرا در صورتی که اهلیت وجوب برای صغیر غییر ممیز ثابت و موجود باشد، ثبوت آن برای صغیر -که حال و وضع بهتری از او دارد- اولی است. پس حقوق به نفع و علیه وی …
بیشتر بخوانید »دوران دوم: از تولد تا رسیدن به تمییز
دوران دوم: از تولد تا رسیدن به تمییز[۱] اگر جنین زنده متولد شود، ذمّهای کامل و در نتیجه، اهلیت وجوب کامل برای وی پدید میآید و حقوق به نفع او و علیه او ثابت میگردد. شایسته بود که به مانند فرد بالغ همهی حقوق علیه این جنین متولد شده ثابت شود، زیرا دارای ذمّهی کامل است و اهلیت با این …
بیشتر بخوانید »دوران اول: دوران جنینی
جنین را، گاهی اینگونه میبینیم که جزئی از مادر خودش است و در حرکت و سکونِ خود با او هماهنگ است (و مستقل نیست) و بدین ترتیب، به ثابت نبودنِ ذمّه برای وی حکم میکنیم و در نتیجه، اهلیتِ وجود هم در وی منتفی میشود و گاهی، از این جهت به جنین نگاه میکنیم که خودِ او، یک نفس و …
بیشتر بخوانید »اهلیت کامل و ناقص
هر کدام از دو اهلیت وجوب و ادا، با توجّه به دورانهایی که انسان در زندگی خود، از زمان تکوین تا کاملشدن عقل و سپس مرگ، طی میکند، گاهی ناقص و گاهی کامل هستند. این دورانها عبارتند از: اول: دوران جنینی؛ دوم: از تولد تا رسیدن به تمییز؛ سوم: از تمییز تا رسیدن به بلوغ و چهارم: دوران مابعد بلوغ. …
بیشتر بخوانید »اهلیت أدا
به معنی صلاحیت انسان برای این امر است که ادا و انجام (اموری) از او خواسته شود و افعال و اقوال وی معتبر تلقی شده، آثار شرعیشان بر آنها مترتب گردد، به نحوی که اگر تصرفی از او سر زد، شرعاً معتبر و دارای آثار باشد و اگر عبادتی انجام داد، ادای وی معتبر بوده، تکلیف را ساقط نماید و …
بیشتر بخوانید »اهلیت وجوب
به معنی صلاحیت انسان برای این امر است که حقوقی مشروع به نفع او و علیه او واجب و ثابت شود،یعنی صلاحیت داشتنِ انسان برای این که حقوق به نفع وی ثابت و واجبات بر وی واجب گردد. مبنای اهلیتِ وجوب، ذمّه است، به این معنی که چون انسان موجودی دارای ذمّه است، این اهلیت برای وی ثابت میشود. ذِمه …
بیشتر بخوانید »مبحث اول: أهلیت
تعریف اهلیت اهلیت در لغت، به معنای صلاحیت است، مثلاً وقتی کسی صلاحیت انجام کاری را داشته باشد، میگویند: وی برای انجام آن کار اهلیت دارد. در اصطلاح اصولیون، اهلیت به اهلیت وجوب و اهلیت أدا تقسیم میشود:
بیشتر بخوانید »اهلیت و عوارض آن
مقدمه قبلاً ذکر کردیم که: شرط صحت تکلیف این است که مکلّف اهلیت آنچه را که به آن تکلیف میشود، داشته باشد و این اهلیتِ تکلیف هم با رسیدنِ انسان به سن بلوغ همراه با داشتنِ عقل، ثابت میشود؛ اما علمای اصول به صورتی عام در مورد اهلیت و عوارض آن نیز سخن میگویند. در این جا نیز، ما بر …
بیشتر بخوانید »اعتراض سوم بر شرط تکلیف
اعتراض سوم: در قرآن کریم و در اوایل برخی از سورهها، حروف مقطعه آمده است که فهم آنها ممکن نیست؛ پس چگونه گفته میشود در قرآن و سنّت چیز غیر قابل فهمی وجود ندارد؟! جواب این است: این حروف در شمار خطابهای تکلیفی نیستند و به همین دلیل هم، امر تکلیف متوقف بر آنها نیست، این از یک جهت و …
بیشتر بخوانید »اعتراض دوم بر شرط تکلیف
اعتراض دوم: شریعت اسلامی عام و برای همهی بشریت است، زیرا خدای متعال میفرماید: ﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّی رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَیۡکُمۡ جَمِیعًا﴾ [الأعراف: ۱۵۸]، «ای پیامبر! بگو: ای مردم! من فرستادهی خدا به سوی همهی شما هستم». و نیز میفرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ إِلَّا کَآفَّهٗ لِّلنَّاسِ بَشِیرٗا وَنَذِیرٗا﴾ [سبأ: ۲۸]، «ما تو را فقط، به عنوان مژدهدهنده و ترساننده، برای همهی …
بیشتر بخوانید »اعتراض نخست بر شرط تکلیف
قبلاً ذکر شد که شرط تکلیف، توانِ فهم خطاب شارع و همچنین قابل فهمبودن خطاب شارع است؛ اما شاید بر این شرط چنین اعتراضهای زیر وارد شود: اعتراض نخست: در شریعت اسلامی کسی که قادر به فهم نیست، هم مورد تکلیف قرار گرفته است، چه خدای متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡرَبُواْ ٱلصَّلَوٰهَ وَأَنتُمۡ سُکَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَعۡلَمُواْ مَا تَقُولُونَ﴾ …
بیشتر بخوانید »شرایط صحت تکلیف
برای این که تکلیف بر انسان شرعاً صحیح باشد، شرط است که او، شخصاً یا با واسطه، قادر باشد مفاد خطاب تکلیفی را که متوجه او شده، درک کند و معنای آن را به میزانی که امتثال متوقف بر آن است، تصور نماید، زیرا غرض از تکلیف اطاعت و امتثال است و کسی که توان فهم ندارد، هم امتثال برای …
بیشتر بخوانید »محکومٌ علیه
محکوم علیه شخصی است که خطاب شارع به فعل وی تعلّق یافته است. علمای اصول این شخص را مکلّف مینامند[۱]. [۱]– تیسیر التحریر ۲/ ۳۹۵٫
بیشتر بخوانید »آنچه که در آنها دو حق مذکور وجود دارد، ولی حق الناس در آن غالب است
مانند قصاص از کسی که به عمد کسی را کشته است؛ چرا که قصاص موجب تأمین حیات افراد و حفظ امنیت و اشاعهی آرامش میشود و اینها همه، از مصالح عمومی هستند و به این اعتبار قصاص حق الله میشود. از جهت دیگر، قصاص مصلحت خاصی را برای فرد محقق میسازد، چه موجب تشفیِ خاطر اولیای مقتول و بر طرفشدن …
بیشتر بخوانید »چیزهایی که در آنها دو حقِ مذکور وجود دارد، ولی حق الله در آن غالب است
مانند حد قذف[۱]. قذف جرمی علیه ناموس و حیثیت افراد است و موجب اشاعهی فحشا در جامعه میشود. در ترتیب مجازاتِ این نوع جرم، مصلحتی عمومی وجود دارد، زیرا چون به منظور بازداشتن مجرمان و حمایت از حیثیت افراد و پاک کردن جامعه از فساد وضع شده است، جنبهی حق الله دارد، ولی از جهت دیگر، در این مجازات مصلحت …
بیشتر بخوانید »حقُّ الناس
حق الناسِ خالص آن است که مقصود از آن مصلحتی خاص متعلّق به فرد است، مانند حقوق مالی افراد، از قبیل ضمانت چیزهای تلفشده، استیفای دیون و دیه و غیره. اختیار استیفای این نوع از حق در دست شخص مکلّف قرار دارد که اگر خواست، آن را ساقط و اگر تمایل داشت، استیفا میکند، زیرا انسان میتواند در حق خالص …
بیشتر بخوانید »حق الله (۸)
۸- حق قائم به نفسِ خود؛ یعنی حقی که به ذمّهی مکلّفی تعلّق ندارد تا او به عنوان طاعتِ خدای متعال آن را ادا نماید، بلکه این نوع از حق ذاتاً و ابتداءاً برای (تأمین مقاصد) خدا واجب شده است، مانند خُمس غنایم و خمس معادن و گنجهای استخراجشده از زمین.
بیشتر بخوانید »حق الله (۷)
۷- کفارات یا مجازاتهایی که در آنها معنای عبادت وجود دارد؛ مانند کفارهی شکستنِ سوگند، کفارهی افطار عمدی در ماه رمضان و کفارهی قتل خطا، دلیل مجازات بودن این دسته، آن است که مجازاتی در برابر یک معصیت میباشند و دلیل وجود معنای عبادت در آنها هم، این است که منجر به چیزی میشوند که عبادت است، مثل روزه، یا …
بیشتر بخوانید »حق الله (۶)
۶- مجازاتهای قاصر؛ مانند محرومساختن قاتل از ارث. دلیل قاصر بودن این نوع از مجازاتها این است که در آن، آزارِ بدنی وجود ندارد و یا آزادیِ فرد جنایتکار محدود نمیشود، بلکه فقط موجب عدم ثبوت مالکیتی جدید برای وی میشود؛ پس این نوع مجازات، مجازاتی سلبی است.
بیشتر بخوانید »حق الله (۵)
۵- حدود یا مجازاتهایی که صرفاً دارای معنای مجازات هستند؛ که همان حدود، یعنی مجازاتهایی از پیش تعیینشده میباشند که برای مصلحت عمومی تشریع شدهاند و به همین دلیل در شمار حق الله قرار داده شدهاند، مانند حد زنا، حد شرب خمر، حد سرقت و حد راهزنان. این مجازاتها برای مصلحت جامعه تشریع شدهاند و از این رو، کسی امکان …
بیشتر بخوانید »حق الله (۴)
۴- خراج؛ یعنی مالیاتی که از زمینهای خراجی گرفته میشود. زمینهای خراجی زمینهایی هستند که بعد از فتح آنها به دست مسلمانان و سلطهیافتن مسلمانان بر آن، در دست صاحبان غیر مسلمان آنها باقی گذاشته و بر آن، مالیات معینی فرض میشود، چنان که در مورد زمینهای عراق و شام روی داد و عمر بن خطاب، بعد از مشورت با …
بیشتر بخوانید »