عرف صحیح آن است که مخالف نصی از نصوص شریعت نیست و مصلحت معتبری را از بین نمیبرد و مفسدهی راجحی را به بار نمیآورد، مانند: عرف مردم بر این که آنچه از لباس و چیزهای دیگر که خواستگار به نامزدِ خود میدهد؛ هدیه به حساب میآید و داخل در مهر نیست، عرف آنان در دعوتکردن گروهی از مردم به …
بیشتر بخوانید »عرف قولی
آن چیزی است که مردم در برخی از الفاظ خود آن را عرفِ خویش ساختهاند، بدین صورت که از آن الفاظ معنایی غیر از معنای وضعشده برای آن را اراده میکنند، مانند عرف آنها در اِطلاق لفظ «ولد» بر فرزند مذکر و اطلاق اسم «لحم» بر گوشتهایی غیر از گوشت ماهی و اطلاق اسم «دابه» بر حیواناتِ چهارپا حال آن …
بیشتر بخوانید »عرف عملی
کاری است که مردم به انجام آن عادت دارند، مانند بیع معاطاه (بیع بدون وجود صیغه) و تقسیمِ مَهر به مَهر مؤجَّل و مَهر معجَّل، دخول حمامهای عمومی بدون تعیین مدّت مکث در حمام و بدون تعیین مقدار آب مصرفی، طلبِ ساختِ ظروف خانگی و کفش، جلویِ مهمانگذاشتنِ غذا را اجازهی خوردن آن به حساب آوردن و امثال آنها.
بیشتر بخوانید »تعریف عرف
عُرف، قول یا فعلی است که جامعه به آن خو گرفته و در حیات خود بر طبق آن عمل میکند. عرف و عادت، در نزد فقها، به یک معنا هستند و بنابراین، اگر فقها گفتند: «هذا ثابتٌ بالعرفِ والعاده»، این بدان معنا نیست که آنان عادت را چیزی غیر از عرف میدانند، بلکه عادت همان عرف است و (در این …
بیشتر بخوانید »سدّ ذرایع و مصالح مرسَله
اصل سد ذرایع تأکیدکننده و تحکیمبخش اصل مصالح است، زیرا وسایل و اسباب منجر به فساد را ممنوع میکند و این وجهی مؤکَّد از وجوه مصلحت است؛ پس این اصل، متمم و مکملِ اصلِ مصلحت است، بلکه حتی گاهی، برخی از صورتهای سد ذرایع از صور مصالح مرسله به حساب میآید و به همین دلیل، میبینیم که قایلان به اصل …
بیشتر بخوانید »سد ذرایع به عنوان دلیلی از ادلّهی احکام (۲)
این دلایل و غیر آن، حجّت و دلیلی کافی میشوند برای اعتبارِ سد ذرایع به عنوان دلیلی از ادلّهی احکام و هم کسانی که سد ذرایع را اصلی از اصول شریعت ندانستهاند، در برخی از اجتهادات خود، به مقتضای آن عمل کردهاند به این اعتبار که داخل در یک اصل یا یک قاعده دیگر است. از جمله، ظاهریه قایل به …
بیشتر بخوانید »سدّ ذرایع به عنوان یکی از ادلّهی احکام
همهی این موارد، قایلشدن به اصل سدّ ذرایع و قراردادنِ آن به عنوان یکی از ادلّهی احکام را ترجیح میدهد، زیرا اصلی است که قرآن و سنّت در مورد اعتبار آن گواهی میدهند، از جمله: ۱٫ خدای متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقُولُواْ رَٰعِنَا وَقُولُواْ ٱنظُرۡنَا﴾ [البقره: ۱۰۴]، «ای کسانی که ایمان آوردهاید! (خطاب به پیامبر) مگویید: راعِنا (رعایتمان …
بیشتر بخوانید »قول راجح در عمل به سد ذرایع
کسانی که سد ذرایع را دلیلی مستقل از ادلّهی احکام به حساب نمیآورند، به این استدلال دارند که: فعل، مادام که مباح باشد، دیگر جایز نیست که آن را به خاطر این احتمال که منجر به مفسده میشود، ممنوع کرد، زیرا این احتمالات، گاهی ایجاد میشوند و گاهی ایجاد نمیشوند، چرا که از قبیل ظن هستند و ظن هم ما …
بیشتر بخوانید »اختلاف علما در مورد عمل به سدّ ذرایع
در مورد افعالِ نوعِ دوم، اختلاف وجود دارد که آیا به این خاطر که منجر به مفسده میشوند ممنوع میگردند یا خیر؟ حنابله و مالکیه معتقدند که: ممنوع میگردد؛ اما شافعیه و ظاهریه قایل به این هستند که: ممنوع نمیگردند[۱]. دلیلِ این گروه آن است که این افعال مباح هستند و به خاطر احتمال منجر شدن آنها به مفسده ممنوع …
بیشتر بخوانید »افعال منجر به فساد
افعال منجر به فساد، یا ذاتاً فاسد و حرام هستند، یا این که ذاتاً مباح و جایز میباشند؛ مورد اول -بنابر طبیعت خود- منجر به شر و ضرر و فساد میگردد، مانند نوشیدن مایعات مستکننده که سبب فساد عقل میگردند و قذف که سبب لکهدار شدن نوامیس میگردد و زنا که منجر به اختلاط منی افراد میگردد. علما در منع …
بیشتر بخوانید »تعریف سدّ ذرایع
ذرایع به معنی وسایل است و ذریعه، به معنی وسیله و راه رسیدن به یک چیز است، خواه آن شیء مفسده و یا مصلحت و خواه قول و یا عمل باشد. لکن اطلاق اسم ذرایع غلبه یافته است بر وسایل منجر به فساد؛ پس اگر گفته شد: این چیز، از باب سدّ ذرایع است، به این معنی است که: آن …
بیشتر بخوانید »برخی از اجتهادات مبتنی بر مصلحت
در مذاهب اسلامی، اجتهاداتی وجود دارد که مبتنی بر مصلحت مرسله است، از جمله: مالکیه فتوا دادهاند که: جایز است که اگر مجتهد وجود نداشت، میتوان بهترین فرد از میان غیر مجتهدین را به عنوان امام منصوب کرد و نیز، بیعت با مفضول با وجود شخص فاضل جایز است؛ نیز جواز فرضِ مالیات بر ثروتمندان در صورت خالیشدن بیت المال …
بیشتر بخوانید »شرایط عمل به مصلحت مرسله
مالکیه -که بیشتر از دیگر فقها به مصلحت مرسله عمل کردهاند- برای این که بتوان به مصلحت استناد جست و به آن اعتماد کرد، شرایطی را ذکر کردهاند که باید در آن وجود داشته باشد؛ این شرایط عبارتند از: ۱- مصلحت ملائم با مقاصد شریعت باشد و مخالفِ هیچ اصلی از اصول آن و منافیِ هیچ دلیلی از ادلّهی احکامِ …
بیشتر بخوانید »قول راجح درباره مصالح مرسله
با توجّه به ادلّهی دو طرف، قول به حجیت مصلحت مرسله و بنای احکام بر آن و معتبر دانستنِ آن در شمار ادلّهی احکام ترجیح پیدا میکند. مصلحت -در نظر ما- یک مصدر تشریعیِ غنی و بارور است که میتواند با احکام لازم برای رویارویی با شرایطِ متغیر زندگی ما را حمایت کند، بدون این که از مبادی شریعت و …
بیشتر بخوانید »ادلهی قایلان به مصلحت مرسله (۳)
۳- مجتهدینِ صحابه و افراد بعد از آنان هم، در اجتهاداتِ خود، بر مبنای رعایت مصلحت و بنای احکام بر آنها عمل کردهاند و هیچکس از ایشان نیز منکر آن نشده است، چیزی که بر صحتِ این اصل و درستیِ این جهتگیری دلالت دارد و بر این اساس، این یک اجماع است. از جمله مسایلی که مجتهدین از سلف صالحِ …
بیشتر بخوانید »ادلهی قایلان به مصلحت مرسله (۲)
۲- مصالح مردم و وسایلِ آنان برای دستیابی به این مصالح، با اختلاف شرایط و احوال و زمان تغییر پیدا میکند و نمیتوان در ابتدا و پیشاپیش آنها را محصور کرد و مادام که شرع بر رعایت کردنِ این مصلحت به وسیلهی خود دلالت دارد، لزومی هم برای انجام این حصر وجود ندارد. پس اگر از میان فقط آن چیزی …
بیشتر بخوانید »ادلهی قایلان به مصلحت مرسله (۱)
۱- شریعت -بنابر دلالتِ نصوصِ خود شریعت و احکام مختلف آن- فقط برای تحقّق مصالح بندگان وضع شده است و عمل به مصالح مرسله نیز همنوا و سازگار با طبیعت و مبنا و هدفِ ورودِ شریعت است. این قولِ درستی است و تعداد زیادی از علما به آن تصریح کردهاند و از جمله، شاطبی میگوید: «شریعت فقط برای تحققِ مصالح …
بیشتر بخوانید »ادلهی منکرین مصالح مرسله و نقد آنها (۳)
۳- عمل به مصالح، جاهلان را در تشریع احکام جرأت و جسارت میبخشد و در نتیجه، در احکام شریعت خلط و اختلاط پیش میآید و «در» برای اهل هوا و هوس، چون حکام و قاضیان و افرادی چون آنها از اصحاب قدرت، برای رسیدن به امیالشان بازمیگردد و آنان، احکام را بعد از پوشاندنِ لباس مصلحت و زدن رنگ دین …
بیشتر بخوانید »ادلهی منکرین مصالح مرسله و نقد آنها (۲)
۲- مصالح مرسله در میانهی مصالح معتبر و مصالح ملغی هستند و الحاق آنها به مصالح معتبر اولیتر از الحاق آنها به مصالح ملغی نیست. پس مادام که دلیلی بر معتبر بودنِ آنها وجود نداشته باشد که بر آن دلالت کند از قبیل مصالح معتبرهاند و نه مصالح ملغی، نمیتوان به آنها استدلال نمود[۱]. این استدلال نیز ضعیف است، زیرا …
بیشتر بخوانید »ادلهی منکرین مصالح مرسله و نقد آنها (۱)
شارعِ حکیم احکامِ لازم برای تحققِ مصالح بندگان را تشریع نموده است و از هیچ مصلحتی غافل نشده و هیچیک را بدون تشریع ترک نکرده است؛ پس قایلشدن به مصلحت مرسله به این معنی است که شارع برخی از مصالح بندگان را رها کرده و احکامی را برای تحقق آنها تشریع نکرده است و این جایز نیست، زیرا با این …
بیشتر بخوانید »حجیت مصالح مرسله
علما اتفاقنظر دارند که در عبادات نمیتوان به مصالح مرسله عمل نمود، زیرا عبادات توقیفی هستند و پس اجتهاد و رأی در آن مدخلیتی ندارد و اضافهنمودن چیزی بر عبادات هم بدعت در دین است و بدعتگذاری نیز امری نکوهیده و مذموم است، چون که هر بدعتی گمراهی است و همهی گمراهیها و گمراهان هم در آتش جهنم هستند؛ ولی …
بیشتر بخوانید »مصالح مرسله
در کنار مصالح معتبر و مصالح ملغی، مصالحی هم یافت میشوند که شارع نه بر الغایشان نقص گذاشته و نه بر اعتبارشان و در مورد آنها سکوت اختیار کرده است و این مصالح، همان مصالح مرسله در نزد اصولیون هستند. این مصالح، مصلحت هستند، بدین خاطر که جلبِ منفعت و دفعِ ضرر و مفسده میکنند، و مرسلهاند بدین دلیل که …
بیشتر بخوانید »مصالح ملغی
در کنار مصالح معتبر، مصالحِ مرهومِ غیر واقعی و یا مرجوحی هم یافت میشوند که شارع آنها را باطل و بیاعتبار دانسته و به آنها توجّه نکرده، بدین صورت که احکامی را تشریع کرده که بر عدم اعتبار این مصالح دلالت دارند. این مصالح، همان مصالحِ ملغی هستند. از نمونههای این نوع از مصالح، مصلحتِ مؤنث در مساویبودن با برادر …
بیشتر بخوانید »مصالح معتبر
مصالحی است که شارع آنها را معتبر دانسته است، بدین صورت که احکامی را برای دستیابی به آنها تشریع کرده است، مانند حفظ دین، جان، عقل، ناموس و مال که شارع، برای حفظِ دین، جهاد را و برای حفظِ جان، قصاص را و برای حفظِ عقل، حد شرابخواری را و برای حفظِ ناموس، حد زنا و حد قذف را و …
بیشتر بخوانید »تعریف مصلحت مرسله
مصلحت به معنیِ جلب منفعت و دفع مفسده است[۱]، پس مصلحت دارای یک جانب ایجابی، یعنی ایجاد منفعت و یک جانب سلبی، یعنی دفع مفسده است. گاهی هم، مصلحت را فقط بر جانب ایجابی آن اطلاق میکنند و بدین ترتیب، دفعِ مفسده مقارن آن میگردد، چنان که فقها میگویند: «دفع مفسده مقدم بر جلب مصلحت است»[۲]. ۲۱۲- برخی از مصالح …
بیشتر بخوانید »حجیت استحسان
بسیاری از علما به استحسان عمل کردهاند و آن را دلیلی از ادلّهی احکام دانستهاند؛ اما برخی دیگر، چون شافعیه، منکر آن شدهاند، حتی از امام شافعی نقل است که گفته است: «استحسان، لذتجویی و پیروی از هوا و هوس است» و نیز گفته است: «هرکس استحسان کند، دست به تشریع زده است»[۱]. ظاهر این است که اطلاقِ لفظ استحسان، …
بیشتر بخوانید »استحسان با قیاس خفی
مانندِ مثالِ سابق در موردِ وقف اراضی زراعی بدون نص گذاشتن بر حقوق ارتفاقی در عقدنامه. نیز، مانندِ حکم به طهارتِ باقیماندهی غذا و آب پرندگان شکاری که در این مثال، قیاس جلی -یعنی قیاسِ آن بر باقیماندهی غذا و نوشیدهی حیواناتِ درنده- به نجسبودنِ آن حکم میکند، لکن فقها، به اعتبارِ قیاس آن بر پاکبودن باقیماندهی غذا و نوشیدهی …
بیشتر بخوانید »استحسان با مصلحت
به عنوان مثال اجیرِ مشترک (مانند خیاط) در مورد کالاهای مردم که نزد وی تلف میشوند، ضامن است، مگر این امر در اثر قدرتی قاهر روی داده باشد که دفع آن یا دوری از آن غیر ممکن باشد، حال آن که اصل عمومی حکم میکند به این که اجیرِ مشترک فقط در صورت تعدی یا تقصیر ضامن خواهد بود، زیرا …
بیشتر بخوانید »استحسان با ضرورت
مانند عفو از پاشیدهشدنِ قطراتِ ادرار بر لباس و عفو از زیانِ ناچیز در معاملات، به خاطرِ عدم امکان دوری از آنها. نیز، مانندِ این که استحساناً و جهت ضرورت و برای دفع حرج از مردم، چاههایی که در آنها نجاست میافتد، با بیرون کشیدنِ مقدار معینی از آب آنها تطهیر شوند
بیشتر بخوانید »استحسان مستندِ به عرف
مانند جوازِ اموال منقولی که در عرف وقف میشوند، از قبیلِ کتاب و ظرف و مانند آنها، بنابر نظر گروهی از فقها، با استثنا از اصلِ عمومی در مورد وقف که طبق آن اصل، وقف باید ابدی باشد و بنابراین، وقف فقط در عقار (اموال غیر منقول) صحیح است، نه در اموال منقول و دلیل جوازِ وقف منقولات مذکور هم، …
بیشتر بخوانید »استحسان با اجماع
مانند عقدِ استصناع که استحساناً جایز است، در حالی که چون عقدِ بر معدوم است، قیاس مقتضی عدم جواز آن است و فقط با استثنای آن از قاعدهی عمومی است که جایز دانسته شده است. وجهِ استحسان هم، در این جا آن است که این نوع معامله در میانِ مردم (و در عرف) رواج دارد و کسی هم منکر آن …
بیشتر بخوانید »استحسان با نص (یعنی استحسانی که مستَند آن نص است)
چنین است که: نصّ خاصی از شارع در مورد یک مسألهی جزئی وارد شود که حکمی را برای آن مسألهی جزئی اقتضا کند که آن حکم مخالف حکمی باشد که -بنابر مقتضای قواعد عمومی- برای نظایرِ آن مسأله ثابت شده است که در این صورت، نص این مسألهی جزئی را از حکمی که بنابر مقتضای اصل کلّی برای نظایر آن …
بیشتر بخوانید »انواع استحسان
چنان که در مثالها ذکر شد، استحسان، گاهی استثنا نمودنِ یک مسألهی جزئی از یک اصل کلّی و گاهی، ترجیحِ یک قیاس خفی بر قیاس جلی است و این تقسیمِ استحسان با توجّه به آنچه بود که استحسان از آن عدول کرده و آنچه که به سوی آن عدول یافته است؛ اما گاهی هم، از جهتِ مستند یا دلیلِ استحسان …
بیشتر بخوانید »مثالهایی برای استحسان (۲)
۲- از مثالهای استثنا نمودن یک مسألهی جزئی از یک اصلِ کلی، جایز بودنِ وصیت در امور خیر از طرفِ شخص محجورٌ علیه به دلیل سَفَه (سفیه بودن) است که این وصیت استحساناً جایز است؛ در حالی که قیاس بر عدمِ جواز آن دلالت دارد. نیز، وقفِ وی بر خودش استحساناً جایز است، اما قیاس مقتضی عدم جواز آن است. …
بیشتر بخوانید »مثالهایی برای استحسان (۱)
۱- یکی از احکام مقرر در فقه حنفی، حقوق ارتفاقی است، مانند حق شرب و مَسیل (سیلرو) و مرور برای زمینهای زراعی. این حقوق، اگر در نص بیعنامه ذکر نشوند، داخل در بیع نشده، جزء مبیع محسوب نمیشوند. حال اگر زمین وقف شود، بدون آن که در عقدنامه این حق ذکر گردد، آیا در این جا نیز همان حکم موجود …
بیشتر بخوانید »منظور از استحسان
منظور از استحسان، عدول از یک قیاس جلی به یک قیاس خفی یا استثنا نمودنِ یک مسألهی جزئی از یک اصل کلّی است با توجّه به دلیلی که مجتهد به آن اطمینان حاصل میکند و مقتضی این استثنا یا آن عدول است. اگر مسألهای در پیش روی مجتهد قرار گرفت که در مورد آن دو قیاس در تنازع بودند و …
بیشتر بخوانید »تعریف استحسان
استحسان در لغت، به معنیِ نیک تلقیکردن یک چیز است و نیز، بر آنچه که انسان دوست دارد و به آن میل پیدا میکند، گرچه این امر نزد دیگران هم قبیح باشد، اطلاق میشود. در اصطلاح، در مورد آن تعاریف زیادی وجود دارد،[۱] از جمله، بزدوی میگوید: «استحسان عدول و انصراف از موجبِ یک قیاس به قیاسی قویتر از آن، …
بیشتر بخوانید »قول راجح درباره قیاس (۴)
این نیز که برخی از نافیان قیاس گفتهاند که: شریعت برای امور همسان احکام مختلف دارد و امور مختلف را در حکم برابر دانسته است و با همین دلیل اساس قیاس متلاشی میشود و بنابراین، هیچ حجّتی بر آن پا نمیگیرد، این قول مطلقاً قولِ استواری نیست و از روی اطلاعِ کافی نسبت به منابع و مصادرِ شرعی و شناخت …
بیشتر بخوانید »قول راجح درباره قیاس (۳)
آثاری که از صحابه در مورد نکوهش و مذمت قیاس و رأی روایات گردیده نیز، حمل بر رأی و قیاس فاسد میشود و ما قبول داریم که برخی از انواع قیاس فاسد است، چنان که برخی از انواع آن صحیح است و قیاسِ صحیح آن است که ارکان و شرایط مذکور در آن وجود داشته باشد و قیاس فاسد آن …
بیشتر بخوانید »قول راجح درباره قیاس (۲)
نیز، نصوصِ قرآنی بیانگر این هستند که حکم خدای متعال، عدم برابر دانستنِ اموری است که باهم اختلاف دارند و اگر کسی در مورد خداوند متعال جایز بداند که خدا حکمِ امور مختلف را برابر میسازد، در واقع، دانسته یا ندانسته، چیزی را به خدا نسبت داده که در شأن خدا نیست، خدای متعال میفرماید: ﴿أَفَنَجۡعَلُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ کَٱلۡمُجۡرِمِینَ٣۵ مَا لَکُمۡ …
بیشتر بخوانید »قول راجح درباره قیاس (۱)
در واقع، هدف مُنکِران قیاس از اعتقاد خود، فقط تمسک به نصوص و صیانت شریعت از آشفتگی و هوا و هوس است و دلایلی هم یافتهاند که آن را برای این باور خود حجّت دانستهاند و همچنین، قایلان به قیاس نیز، با اعتقاد خود، قصدِ معارضه و مخالفت با نصوص و فاصلهگرفتن از آنها و حکمدادن در برابرِ آنها و …
بیشتر بخوانید »ادلهی نافیان قیاس (۴)
۴- احکام شریعت براساسِ تسویهی بین دو امر همانند و شبیه هم و جدایی انداختن بین دو امر مختلف بنا نشده است و به همین دلیل، میبینیم که در شریعت برای اموری همسان احکام مختلفی وجود دارد و برای اموری مختلف احکامِ همسانی وجود دارد؛ مورد اول، مانندِ این مسأله که: روزه و نماز از حائض در مدت حیض ساقط …
بیشتر بخوانید »ادلهی نافیان قیاس (۳)
۳- قیاس منجر به ایجاد اختلاف و نزاع در میان امّت میشود، زیرا مبتنی بر اموری ظنی چون استنباطِ علّت اصل و تحقق آن در فرع است و اینها اموری هستند که نظر مردم در آن باهم اختلاف دارد و در نتیجهی آن، احکام باهم اختلاف پیدا کرده، در مورد یک واقعهی واحد، چندین حکم داده خواهد شد و در …
بیشتر بخوانید »ادلهی نافیان قیاس (۲)
۲- آثار زیادی از صحابه در مذمت رأی و نکوهش عمل به آن وارد شده است، از جمله عمر بن خطاب میگوید: «از اصحاب رأی بپرهیزید، چه آنان دشمنانِ سنن هستند؛ چون قادر به حفظ احادیث نیستند، قایل به رأی شده و به این خاطر گمراه شدهاند و (کسانی را) به گمراهی کشاندهاند». نیز، روایت شده که وی گفت: «از …
بیشتر بخوانید »ادلهی نافیان قیاس (۱)
نافیانِ قیاس به چند دلیل استدلال دارند که مهمترین موارد آنها به صورت خلاصه بیان میشود: ۱- خداوند متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُقَدِّمُواْ بَیۡنَ یَدَیِ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِ﴾ [الحجرات: ۱]، «ای کسانی که ایمان آوردهاید! بر خدا و پیامبرش پیشی نگیرید و پیشدستی نکنید». کسی که قایل به قیاس باشد، با مدلول این آیه مخالفت میکند، زیرا قیاس پیشدستی …
بیشتر بخوانید »