admin

دلائل از قرآن بر کشتن مرتد با استدلال سلف به آیات کشتن کافرین (۲)

۲٫ وَعَنْ مُعَاذِ بنِ جَبَلٍ رضی الله عَنْه فی رَجُلٍ أَسْلَمَ ثم تَهَوَّدَ: ” لا أَجْلِسُ حَتى یُقْتَلَ قَضَاءُ اللَّهِ وَرَسُولِهِ ” فَأُمَرَ بِهِ فَقُتِلَ. ترجمه: «از معاذ بن جبل روایت است درباره مردی که مسلمان شده بود و سپس یهودی شده بود (گفت:) تا او کشته نشود؛ نمی‌نشینم، و این حکم خدا و رسول است، لذا دستور دادند او …

بیشتر بخوانید »

دلائل از قرآن بر کشتن مرتد با استدلال سلف به آیات کشتن کافرین (۱)

الله متعال می‌فرماید: ﴿ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ﴾ [بقره: ۱۹۱] « و آنها را هر کجا یافتید، بکشید». الله متعال درباره‌ی منافقین فرموده است: ﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدتَّمُوهُمْ وَلاَ تَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ وَلِیّاً وَلاَ نَصِیراً﴾ [نساء: ۸۹] «هر جا که آنها را یافتید، بگیرید و بکشید» و می‌فرماید: ﴿تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ یُسْلِمُونَ﴾ [فتح: ۱۶] « با آنها نبرد کنید، یا اسلام بیاورند» علمای سلف …

بیشتر بخوانید »

دلایل مرتد شدن از قرآن

۱٫ ﴿ وَمَن یَرْتَدِدْ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُولَٰئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ ۖ وَأُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴾ [بقره: ۱۱۷] «و هر کس از شما که از دینش بر گردد و در حال کفر بمیرد، پس آنان اعمالشان در دنیا و آخرت تباه شده است، و آنان اهل آتش (دوزخ) اند، و همیشه …

بیشتر بخوانید »

رده و تکفیر کردن

رده در اصطلاح یعنی عملی کفری زمانی که مسلمان آن را انجام می‌دهد. تکفیر کردن هم عبارت است از حکم دادن بر کسی که در کفر و رده واقع شده است. رده مخصوص به شخص مسلمانی است که از دینش تراجع نموده است، اما کفر شمولیت دارد و در آن، هم کافر اصلی که از ریشه در کفر بوده است …

بیشتر بخوانید »

اسماء رده

در کتب شرعی شخص مرتد به چند اسمی ‌وصف گردیده است: مرتد، کافر، المارق، المحارب، التارک للدین، کفر بعد اسلامه، و کفر بعد ایمانه. یعنی: از دین بازگشته، بی باور، خارج گشته، محارب، ترک کننده دین، کافر شدن بعد اسلامش و کافر شدن بعد ایمانش.

بیشتر بخوانید »

ارتداد در شریعت

کافر شدن بعد از مسلمان بودن یا زمانی که مسلمان در کفر واقع شود. مرتد آن مسلمانی است که در یکی از نواقض اسلام واقع می‌گردد و بعد از مسلمان شدنش کافر می‌گردد؛ چه علم بر ارتدادش داشته باشد و چه نداشته باشد.

بیشتر بخوانید »

ارتداد در لغت

در لغت یعنی بازگشت و تغییر. لغت (ارتد) یعنی: یعنی بازگشته و (رده) یعنی بازگشتن از چیزی و (یرتده) یعنی باز می‌گردد و (مرتد) یعنی بازگشته شده از چیزی و (مرتدان) یعنی جمعی که از چیزی بازگشته‌اند. مرتد برای شخص مذکر است و (مرتده) برای شخص مؤنث. (ارْتَدَّ-ارْتِدَاداً [ردّ] الشی‌ءَ: آن چیز را برگردانید، از او خواست که آن چیز …

بیشتر بخوانید »

مراتب واضح الدلاله

قبلاً ذکر شد که واضح الدلاله چهار نوع است که عبارتند از: ظاهر، نص مفسر و محکم. همه‌ی این انواع واضح الدلاله هستند، لکن از حیث قدرتِ وضوحِ دلالتِ آن‌ها بر مراد خود، باهم متفاوت هستند و از لحاظِ قدرتِ وضوح، به ترتیب عبارتند از: محکم، مفسر، نص و ظاهر. تأثیر این تفاوت در هنگام تعارضِ آن‌ها با همدیگر است …

بیشتر بخوانید »

حکم محکم

عمل به آنچه که محکم به صورتِ قطعی بر آن دلالت دارد، واجب است و احتمال اراده غیر معنای خود و نسخ و ابطال را هم ندارد.

بیشتر بخوانید »

واضح الدلاله (۴- محکم)

محکم در لغت، به معنیِ مُتقَن و استوار است و در اصطلاح شرعی، لفظی است که دلالتش بر معنای خویش بسیار آشکار و قوی و بیشتر از دلالت مفسر بر معنای خود است و قابل تأویل و نسخ هم نیست. پس محکم احتمال تأویل ندارد، زیرا وضوح دلالت آن به حدی رسیده که با وجود آن احتمال هرگونه تأویلی منتفی …

بیشتر بخوانید »

فرق بین تفسیر و تأویل

تفسیری که مفسر با آن غیر قابل تأویل می‌شود، همان تفسیرِ مستفاد از نفسِ صیغه است، چنان که در مثال‌های مذکور از نصوص قرآنی ذکر شد، یا تفسیر مستفاد از بیان تفسیری و قطعیِ وارد شده از جانب خودِ شارع است، چنان که در مثال‌های مربوط به نماز و زکات و حج ذکر کردیم که سنّت نبوی آن‌ها را تفسیر …

بیشتر بخوانید »

حکم مفسر

عمل به مفسر، به همان شکلی که تفصیل داده شده است و به هر آنچه که قطعاً بر آن دلالت دارد، واجب است و در زمان رسالت هم احتمال نسخ دارد اگر از احکام قابل نسخ باشد؛ اما بعد از وفات رسول خدا به دلیل انقطاع وحی، قرآن و سنّت هردو از نوعِ محکمی می‌شوند که احتمالِ نسخ ندارد.

بیشتر بخوانید »

واضح الدلاله (۳- مفسر)

مفسر مأخوذ از فسر به معنای کشف است؛ پس مفسر یعنی چیزی که معنای آن مکشوف است؛ و در اصطلاح، آن است که وضوح آن بیشتر از وضوحِ نص است و خود بر معنایِ تفصیلی خود دلالت می‌کند به نحوی که در آن احتمالی برای تأویل باقی نمی‌ماند، مانند این آیه که می‌فرماید: ﴿وَقَٰتِلُواْ ٱلۡمُشۡرِکِینَ کَآفَّهٗ﴾ [التوبه: ۳۶]، «با همه‌ی …

بیشتر بخوانید »

تأویل بعید

گاهی هم، تأویل بعید است و مستند به یک دلیلِ مقبول نیست که چنین تأویلی جایز نبوده، در نتیجه مقبول واقع نمی‌شود، مانند این که در روایت آمده که فیروز أسلمی در حالی که دو خواهر را در عقد خود داشت اسلام آورد، پس رسول خدا ج به وی فرمود: «هرکدام را که می‌خواهی نگه دار و دیگری را طلاق بده»؛ …

بیشتر بخوانید »

از نمونه‌های تأویلِ صحیح

از نمونه‌های تأویلِ صحیح (مورد قبول) است تخصیصِ عموم بیع مستفاد از قولِ الهی ﴿وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَیۡعَ﴾ با سنتی که از بیع‌های معینی چون بیع معدوم نهی کرده است و نیز، نمونه‌ی دیگرِ این نوع از تأویل این است که عمومِ مطلقه‌های مستفاد از این آیه که می‌فرماید: ﴿وَٱلۡمُطَلَّقَٰتُ یَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَٰثَهَ قُرُوٓءٖۚ﴾ [البقره: ۲۲۸]، «زنان مطلقه باید به مت …

بیشتر بخوانید »

تأویل

تأویل در لغت، مأخوذ از «آل یَوول» به معنای «بازگشت» است، مانند این قول الهی که می‌فرماید: ﴿وَٱبۡتِغَآءَ تَأۡوِیلِهِ﴾ [آل عمران: ۷]، (که تأویل آن، در این جا) یعنی آنچه که آیه بدان منجر می‌شود و آنچه که معنی آیه به آن بازمی‌گردد. در اصطلاح شرعی، تأویل از حیثِ تأویل‌بودن، حمل کردن لفظ است بر غیرِ مدلول ظاهری آن با …

بیشتر بخوانید »

فرق بین ظاهر و نص

۱٫ دلالت نص بر معنای خود واضح‌تر از دلالت ظاهر بر معنای خودش است. ۲٫ معنای نص همان مقصودِ اصلی از سیاق کلام است، اما معنای ظاهر مقصودِ تَبعی سیاق کلام است نه معنای اصلی آن. ۳٫ احتمال تأویل نص بعیدتر از احتمال تأویل ظاهر است. ۴٫ اگر نص و ظاهر باهم تعارض یابند، نص بر ظاهر ترجیح داده می‌شود.

بیشتر بخوانید »

حکم نص

نص قابل تأویل است و فقط در زمان رسول خدا ج است که نسخ را هم می‌پذیرد و عمل به آن واجب است، مادام که دلیلی دال بر تأویل آن، یعنی دال بر عدول از آن و اراده‌ی چیز دیگری غیر از معنای منصوص، وجود نداشته باشد، اما اگر دلیلی بر تأویلِ آن وجود داشت، به موجب تأویل عمل می‌شود.

بیشتر بخوانید »

واضح الدلاله (۲- نص)

نص، در اصطلاح، آن چیزی است که با نفسِ لفظ و صیغه‌ی خود و بدون توقف بر یک امر خارجی، بر معنا دلالت دارد و این معنا مقصودِ اصلی از سیاقِ کلام است[۱]. بنابراین، نص از جهتِ دلالت بر معنای خود، آشکارتر از ظاهر است و این آشکار بودن نص هم ناشی از این است که کلام برای بیان همان …

بیشتر بخوانید »

حکم ظاهر

۱٫ ۳ظاهر، احتمال تأویل، یعنی منصرف‌ساختن آن از معنای ظاهری و اراده‌ی معنایی دیگر از آن را دارد، مثلاً: اگر عام باشد تخصیص یابد و اگر مطلق باشد مقیّد شود و بر معنای مجازی حمل شود، نه بر معنای حقیقی و دیگر انواع تأویل. ۲٫ عمل به معنای ظاهریِ ظاهر واجب است، مادامی که دلیلی مقتضیِ عدول از معنای ظاهریش، …

بیشتر بخوانید »

واضح الدلاله (۱- ظاهر)

ظاهر در لغت، به معنای واضح است و در اصطلاح، آن چیزی است که مراد از آن بِنفسِه، یعنی بدون توقف بر امری خارجی (خارج از خود آن) آشکار است ولی مرادِ آن، در اصل، مقصود و هدفِ سیاقِ کلام نیست (یعنی معنای ظاهری هدف اصلی متکلم نیست)، مانند این آیه که می‌فرماید: ﴿وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَیۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْ﴾ [البقره: ۲۷۵]، …

بیشتر بخوانید »

واضح الدلاله

واضح الدلاله چهار نوع است: ظاهر، نص، مفسر، محکم. اساسِ این تقسیم‌بندی هم تفاوت این انواع در قوت و ضعفِ وضوح دلالتِ آن‌هاست که ظاهِر در این بین از کمترین وضوح برخوردار است و بعد از آن، نص قرار دارد و سپس، وضوح در مفسر شدت می‌گیرد و سپس، وضوحِ دلالت در محکم به نهایت خود می‌رسد. حال، در ادامه …

بیشتر بخوانید »

حکم کنایه

حکم کنایه این است که موجَب و مقتضای آن فقط با نیت یا دلالت حال است که ثابت می‌شود، مانند این که مرد به زن خود بگوید: «اعتدی» و نیت وی از بیان این قول طلاق باشد، یا این که مرد همین سخن را بعد از آن که زن از وی طلب طلاق کرد به وی بگوید. نیز، از دیگر …

بیشتر بخوانید »

کنایه

در لغت، به این معنی است که چیزی گفته شود و از آن چیزی غیر از معنی خودش اراده شود؛ و در اصطلاح، لفظی است که معنای مورد نظر از آن برحسب استعمال مستقر و مخفی شده و جز با قرینه‌ای فهمیده نمی‌شود، خواه این لفظ حقیقت باشد یا مجازِ غیر متعارف[۱]، مانند این که مردی به زن خود بگوید: …

بیشتر بخوانید »

حکم صریح

موجَب و مقتضای لفظ صریح، بدون نیاز به نیت، ثابت است، یعنی به صِرفِ بسر زبان‌آوردن کلام، حکم به آن تعلّق پیدا می‌کند و تعلّق حکم به آن متوقف بر نیت متکلم نیست، یعنی فرقی ندارد که متکلم آن را نیت کرده باشد یا نیت نکرده باشد، زیرا معنای آن روشن و صریح است، مانند لفظ طلاق که شارع آن …

بیشتر بخوانید »

لفظ به اعتبار استعمالش در معنی (۳- صریح و کنایه)

صریح لفظی است که مراد از آن، به علّت کثرت استعمالش در آن معنا و مراد، کاملاً روشن است، خواه این معنا حقیقی باشد و خواه مجازی. مورد اول، مانند: «أنتِ طالِقٌ» که این لفظ حقیقتی شرعی در ازاله‌ی نکاح و لفظی صریح در این معناست. مورد دوم، مانند: ﴿وَسۡ‍َٔلِ ٱلۡقَرۡیَهَ﴾ که این لفظ گرچه مجاز است اما لفظی صریح …

بیشتر بخوانید »

جمع بین حقیقت و مجاز

ممکن نیست که از یک لفظِ واحد، در حالت واحد، هم معنای حقیقی اراده شود و هم معنای مجازی، بدینگونه که هر دوی آن‌ها مراد باشند، مانند این که گفته شود: «لا تقتل الأسد» و مراد از آن، هم شیر درنده باشد و هم مردِ شجاع، زیرا آنچه که در هنگام اطلاقِ لفظ به ذهن متبادر می‌شود، همان معنای حقیقی …

بیشتر بخوانید »

حکم مجاز (۲)

۲- تا وقتی که حملِ لفظ بر معنای حقیقی ممکن باشد، لفظ بر معنای مجازی حمل نمی‌شود، یعنی تا مادامی که ممکن باشد، کلام بر حقیقت حمل شود، بر آن حمل می‌شود، زیرا حقیقت اصل است و مجاز فرع و جانشینِ آن است و بدیهی است که تا جایی که اصل ممکن باشد به جانشین یا فرع روی نمی‌آوریم لکن …

بیشتر بخوانید »

حکم مجاز (۱)

۱- ثبوت معنایِ مجازی برای لفظ و تعلق‌یافتنِ حکم به آن، مانند این آیه که می‌فرماید: ﴿أَوۡ جَآءَ أَحَدٞ مِّنکُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ﴾ [النساء: ۴۳]، «و یا این که از پیشاب برگشتید». که منظور از «غائط» در این جا، حَدثِ اصغر است و معنای حقیقی این لفظ که مکانِ پشت است، مدنظر نمی‌باشد و حکم به آن معنایِ مجازی تعلّق پیدا …

بیشتر بخوانید »

انواع قرینه (۳- قرینه‌ی شرعیه)

۳- قرینه‌ی شرعیه: مانند وکیل‌گرفتن کسی در یک دعوا، که بر پاسخ‌گویی و دفاع وکیل در برابر استدلالاتِ خصم در نزد قاضی حمل می‌شود نه بر نزاع و خصومت و تجاوز بر طرف دعوا، زیرا این معانی شرعاً ممنوع هستند. نیز، مانند الفاظ عام وارده با صیغه‌های مذکر، مانند ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ که بر افراد مذکر و مؤنث، هردو …

بیشتر بخوانید »

انواع قرینه (۲- قرینه‌ی عادیه یا حالیه)

۲- قرینه‌ی عادیه یا حالیه: یعنی برحسب عرف و شرایط و اوضاع، مانند این که زن قصد خروج از خانه را داشته باشد اما مرد بخواهد او را از بیرون رفتن منع کند و به وی بگوید: «إن خرجتِ فأَنتِ طالق»، «اگر خارج شوی، مطلقه هستی» که سخن مرد حمل بر خروج از خانه در آن موقعیت زمانی می‌شود نه …

بیشتر بخوانید »

انواع قرینه (۱- قرینه‌ی حسی)

قرینه‌ای که مانع از اراده‌ی معنای حقیقیِ لفظ می‌شود، چند نوع است: ۱- قرینه‌ی حسی: مانند این که کسی بگوید: «أکلتُ مِن هذه الشَّجرهِ»، «از این درخت خوردم» که منظور این است که از ثمرِ این درخت خوردم، زیرا حس اراده‌ی خوردنِ عین درخت را منع می‌کند.

بیشتر بخوانید »

انواع علاقه (۷- سببیّت)

۷- سببیّت: یعنی سبب اطلاق شود و مسبّب اراده شود، یا مسبّب اطلاق شده، سبب اراده شود. مورد اول، مانند این قول که می‌گوید: «فلانی خون برادرش را خورد» که منظور این است که دیه‌ی برادرش را گرفت و صرف کرد، زیرا ریخته‌شدن خونِ برادرِ مقتول، سببِ دیه‌ای بوده است که برادرِ زنده مستحق آن شده است. موردِ دوم، مانند …

بیشتر بخوانید »

انواع علاقه (۶- جزئیت و عکس آن)

۶- جزئیت و عکس آن: یعنی جزء اطلاق شود و مراد از آن کل باشد و کل اطلاق شود و از آن جزء اراده شود. مورد اول، مانندِ قول الهی ﴿فَکُّ رَقَبَهٍ﴾ و قول الهی در مورد کفاره‌ی ظهار ﴿فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ﴾ که منظور از «رقبه» در این دو آیه شخصِ برده است، ولی آزاد کردنِ برده مراد است (یعنی گردنِ …

بیشتر بخوانید »

انواع علاقه (۵- حلول)

۵- حلول: یعنی محل و جا ذکر شود و حال (چیزی که در آن است) مدنظر باشد، مانند این آیه که می‌فرماید: ﴿وَسۡ‍َٔلِ ٱلۡقَرۡیَهَ﴾ [یوسف: ۸۲]، «از شهر بپرس». که منظور آن است که از مردم شهر سؤال کن، و محل را ذکر کرده و حال را اراده کرده است. نیز مانند: «جَری النّهرُ» یعنی آبِ نهر جاری شد.

بیشتر بخوانید »

انواع علاقه (۴- استعداد)

۴- استعداد: یعنی یک چیز به نیرو و قدرتی که برای ایجاد یک اثر معین دارد، نامیده شود، چنان که گفته می‌شود: «السُّمُّ مُمیتٌ»، «سَم میراننده است» که منظور این است که در آن قدرت‌کُشندگی وجود دارد.

بیشتر بخوانید »

انواع علاقه (۳- أول «منجر شدن»)

۳- أول (منجر شدن): یعنی شیء به چیزی نامگذاری شود که در آینده به آن منجر می‌شود، مانند این آیه که در نقل حال دوستِ یوسف در زندان می‌فرماید: ﴿إِنِّیٓ أَرَىٰنِیٓ أَعۡصِرُ خَمۡرٗاۖ﴾ [یوسف: ۳۶]، «من در خواب دیدم که شراب می‌فشارم». یعنی انگوری را می‌فشارم که تبدیل به شراب خواهد شد.

بیشتر بخوانید »

انواع علاقه (۲- کَون)

۲- کَون: یعنی یک چیز به حالت، یعنی صفتِ سابق آن نامگذاری شود، مثلاً خدای متعال می‌فرماید: ﴿وَءَاتُواْ ٱلۡیَتَٰمَىٰٓ أَمۡوَٰلَهُمۡۖ﴾ [النساء: ۲]، «اموال یتیمان را به آنان بدهید». که منظور از یتیمان افرادِ بالغ و رشیدی است که قبلاً یتیم بوده‌اند، زیرا پس‌دادن مال به یتیم -که فردِ صغیری است که پدر وی فوت کرده است (و بعد از بلوغ، …

بیشتر بخوانید »

انواع علاقه (۱- مشابهت)

۱- مشابهت: یعنی اشتراکِ معنای حقیقیِ لفظ و معنای مجازی مستعملٌ فیهِ آن در یک وصف معین، مثلاً هنگامی که رسول خداج به مدینه هجرت کردند، مردم مدینه در استقبال از ایشان فرمودند: «طلع البدر علینا»، «ماه بر ما طلوع کرد» که قدر مشترک در این تشبیه، نورانی بودنِ ماه در آسمان و سیمای رسول خدا ج است. نیز مانند این …

بیشتر بخوانید »

لفظ به اعتبار استعمالش در معنی (۲- مجاز)

مجاز لفظی است که در غیر معنای وضع شده برای خودش استعمال شده به خاطر آن که میان لفظ و این معنایِ غیر حقیقی علاقه و رابطه‌ای وجود دارد و نیز قرینه‌ای هست که مانع از اراده‌ی معنای حقیقیِ لفظ می‌شود، مانند استعمالِ لفظ أسَد برای مرد شجاع. این رابطه و علاقه هم معنایی جامع (قدر مشترک) است بین معنای …

بیشتر بخوانید »

حکم حقیقت

حکمِ همه‌ی انواع مختلف حقیقت، ثبوت معنایی است که در اصطلاحِ افراد طرف گفتگو برای لفظ وضع شده است و این که لفظ از آن معنا جدا و منتفی نمی‌شود و حکم متعلّق به آن است و بنابراین، (مثلاً) اگر کسی هزار دینار برای فرزندِ زید وصیت کرد، وصیت برای فرزند زید، ثابت می‌شود نه کسی دیگر، زیرا نمی‌توان به …

بیشتر بخوانید »

لفظ به اعتبار استعمالش در معنی (۱- حقیقت)

حقیقت، لفظی است استعمال‌شده در معنایی که برایش وضع شده است. این حقیقت، گاهی لغوی است و گاهی شرعی و گاهی عرفی. حقیقتِ لغوی به واضحِ لغت و حقیقتِ شرعی به شارع و حقیقتِ عرفی به عرفِ خاص یا عرف عام منسوب است. حقیقت لغوی: لفظی است که در معنای لغویِ وضع شده برای آن استعمال شده است، مانند شمس، …

بیشتر بخوانید »

عموم مشترک (۳)

۳- عده‌ای قایل به تفصیل شده‌اند و معتقدند که: در حالت نفی، جایز است که عموم از آن اراده شود، اما در حالت اثبات جایز نیست؛ مثلاً اگر کسی سوگند خورد که با مَوالیِ فلانی صحبت نکند، در صورتِ صحبت‌کردن با موالیِ بالا دست و موالیِ زیر دستِ آن شخص، حانث می‌شود. نیز، اگر کسی یک سومِ اموال خود را …

بیشتر بخوانید »