اصطلاح «و علیه العمل»: این اصطلاح را شیخان (علامه نووی و رافعی) در ترجیح دادن قولی از اقوال، استعمال میکنند. این اصطلاح در نزد آن دو بزرگوار، از صیغههای ترجیح به شمار میآید.
بیشتر بخوانید »فقه
عدم رد منقول و صریح
فقهاء «منقول» را با «بحث»، «اشکال»، «نظر» و «استحسان»، و نیز «صریح» را با «مفهوم» رد نمیکنند.
بیشتر بخوانید »«أدات غایه»، مانند: «لو» و «اِنْ»
فقهای شافعی، «أدات غایه»، مانند: «لو» و «اِنْ» را در موارد اختلافی فقهاء، استعمال میکنند، و اگر هم در موارد اختلافی استعمال نکردند، مرادشان از آوردن آنها «تعمیم حکم» است.
بیشتر بخوانید »سخن و قول معتمد و مورد اعتبار، همان است که در کتب تدوین شدهی مذهب ذکر شده است
هرگاه پیرامون حل مسئلهای از مسائل، سخنی در کتب تدوین شده مذهب، و سخنی نیز در کتب «فتاوا» بود، سخن و قول معتمد و مورد اعتبار، همان است که در کتب تدوین شدهی مذهب ذکر شده است. و اگر قولی در باب (کتاب)، و قولی نیز در غیر باب (کتاب) بود، سخن معتمد، همان است که در باب آمده است.
بیشتر بخوانید »اصطلاح لو قیل بکذا
«لو قیل بکذا لم یبعد» یا «لو قیل بکذا لیس ببعید» یا «لو قیل بکذا لکان قریباً» و یا «لو قیل بکذا لکان اقرب»: این اصطلاحات، از زمرهی صیغههای ترجیح میباشند.
بیشتر بخوانید »واژه های برای جواب و پرسش و صیغه های رد
«وقد یُجاب» و «و الاّ ان یُجاب» و «لک أَن تجیب»: این واژهها برای جواب و پرسش، استعمال میگردند. «ولک ردّه» و «ویُمکن ردّه»: این اصطلاحات نیز ؛ جزء صیغههای رد میباشد.
بیشتر بخوانید »واژه «الاّ أن یکون کذا»
واژه «الاّ أن یکون کذا»: این واژه، گاهی برای «حشو» استعمال میشود و گاهی نیزبعد از «عموم» میآید، تا شنونده را برای قیدی که پیش از آن ذکر شده است، آگاه و متنبّه گرداند. این واژه، پیوسته با حرف استثناء «الاّ» ذکر میشود و همواره در جواب استفهامِ منفی یا مثبت، میآید. به سان اینکه میگویند: «الّلهم نعم».
بیشتر بخوانید »واژه های «جمله القول» و «و بالجمله» و «فی الجمله»
«جمله القول»: یعنی خلاصه سخن و جان سخن اینکه… فقهاء میان واژههای «و بالجمله» و «فی الجمله» فرق قائل شدهاند و میگویند: واژه «فی الجمله» در جزئیات، و واژه «بالجمله» در کلیات، استعمال میشوند. و برخی نیز میگویند: «و فی الجمله» در اجمال، و «و بالجمله» در تفصیل، استعمال میگردند.
بیشتر بخوانید »واژه «اِعْلَمْ» (بدان)
واژه «اِعْلَمْ» (بدان): این واژه برای توجه و عنایت بیشتر در مسئله، استعمال میگردد. و به طور مجاز، مخاطب این واژه، تمام کسانی میباشد که صلاحیت فهم و درک، و لیاقت تفکر و تدبّر را دارند، چراکه حقیقت این واژه، فقط بر یک مخاطب معین دلالت دارد (اما در اینجا معنای مجازی مراد است و تمام کسانی را که لیاقت …
بیشتر بخوانید »واژه «تَدَبَّر»
«التدبّر»: یعنی «اندیشیدن و فکر کردن در دلایل و براهین». واژه «تَدَبَّر» (صیغه امر = بیندیش و فکر کن)، اگر بدون «فاء» استعمال گردد، مراد تفکر در سؤال و پرسشی است که در همانجا بیان شده است، و اگر با «فاء» (فتدبَّر) ذکر گردد به معنای «تحقیق و کند و کاو پیرامون مابعد «فتدبّر» استعمال میگردد.
بیشتر بخوانید »واژههای «تأمل» و «فتأمل» و «فلیتأمل»
فقهاء میان واژههای «تأمل» و «فتأمل» و «فلیتأمل» فرق قائل شدهاند و میگویند: «تأمل» به جواب قوی؛ «فتأمل» به جواب ضعیف، و «فلیتأمل» به جواب أضعف (خیلی ضعیف) اشاره دارند. و برخی دیگراز فقهاء میگویند: هر سه واژه، بر معنای «دقت نظر و اعمال فکر» دلالت میکنند، ولی این معنی، در «فتأمل» بیشتر از «تأمل»، و در«فلیتأمل» بیشتر از «فتأمل» …
بیشتر بخوانید »واژه تأمل و فتأمل
فقهاء گاهی اوقات، مباحثشان را با امثال این واژه «تأمل» ختم میکنند، این واژه چه با «فاء» (فتأمل) و چه بدون «فاء» (تأمل)، گاهی اشاره به «دقت نظر و اِعمال فکر پیرامون امری» و گاهی نیز اشاره به «حدس و گمان دربارهی امری» دارد. ولی در تصنیفات و کتب «امام البونی»، میان «فتأمل» (با فاء) و «تأمل» (بدون فاء)، فرق …
بیشتر بخوانید »واژه «ینزّل منزلته» و «اُنیب منابه»
فقهاء شافعی در جانشین نمودن چیزی در جایگاه چیزی دیگر، گاهی از واژه «ینزّل منزلته» وگاهی از واژه «اُنیب منابه» و وقتی نیز از واژهی «اُقیم مقامه» استفاده میکنند واژهی نخست (= ینزّل منزلته): در جانشین نمودن چیز اعلی در جای اَدنی، استعمال میگردد. واژهی دوم (= اُنیب منابه): در جانشین نمودن چیز اَدنی در جای اَعلی، استعمال میگردد. واژهی …
بیشتر بخوانید »اصطلاح «محصل الکلام» و «حاصل الکلام»
«محصل الکلام»: این واژه بر اجمال پس از تفصیل، دلالت میکند. «و حاصل الکلام»: این واژه بر تفصیل پس از اجمال، دلالت دارد. «حاصله» یا «محصله» یا «تحریره» یا «تنقیحه» و امثال اینها: این واژهها، دال بر کوتاهیها و نارسائیهای اصل کتاب، و یا دال بر حشویات کتاب میباشد.
بیشتر بخوانید »اصطلاح «التساهل» و «التسامح»
«التساهل»: این واژه در نزد فقهاء به کلامی اطلاق میشود که «لا خطأ فیه ولکن یحتاج الی نوع توجیه تحتمله العباره» یعنی کلامی که هیچ خطا و اشتباهی درآن نیست و به نوعی از توجیه، که عبارت متضمن آن است، نیاز دارد. «التسامح»: مراد از این واژه، این است که: «لفظی را در غیرموضع اصلی آن (مانند مجاز) ، بدون …
بیشتر بخوانید »اصطلاح «التّعسف»
اصطلاح «التّعسف»: فقهاء شافعی این واژه را بر «ارتکاب چیزهایی که در نزد محققان جایز نمیباشد» اطلاق میکنند. و نیز بر «ارتکاب آنچه ضرورتی در آن نیست، و اصل نیز خواهان عدمش است» استعمال میگردد. و برخی از فقهاء در تعریف «التعسف» گفتهاند: «حمل الکلام علی معنی لا تکون دلالته علیه ظاهره» یعنی حمل کردن کلام، بر معنایی که برآن …
بیشتر بخوانید »اصطلاح «قیل» و «و قیل فیه»
«قیل»: این واژه در مسائل اختلافی، استعمال میگردد. و به خاطرجهل قائل (گوینده) ویا به خاطر «اختصار» نیز استفاده میشود. «و قیل فیه»: این واژه، اشاره به ضعف اقوال فقهاء، پیرامون مسئله دارد.
بیشتر بخوانید »اصطلاح «فَاِن قلتَ» و «و ان قُلتَ»
«فَاِن قلتَ» (با فاء): دال بر سؤال از مسئله قریب؛ و «و ان قُلتَ» (با واو) دال بر سؤال از مسئله بعید میباشد.
بیشتر بخوانید »اصطلاح «ولقائل اَن یّقول»
اصطلاح «ولقائل اَن یّقول»: این واژه در مطرح کردن «سؤال و پرسش قوی» استعمال میگردد چرا که این واژه با «لام اختصاص» که برای ثبوت است، آورده شده است و این خود بیانگر قوت آن است. و معمولاً جواب این گونه پرسشها نیز با واژهی «أَقول» و یا «نَقول» داده میشود.
بیشتر بخوانید »اصطلاح «اِن قیل»
«اِن قیل»: این واژه در اصطلاح فقهاء، در مطرح کردن «سؤال ضعیف» استعمال میشود، و معمولاً جواب این گونه پرسشها نیز، با واژهی «قلنا» و یا «قلتُ» داده میشود. چرا که «اِنْ» در زبان عربی، برای چیزهای مشکوک و مورد تردید استعمال میشود، بدین جهت گفتن: «اِن زالت الشمس اکرمتک» درست نیست، (چرا که زوال خورشید، جزء چیزهای مشکوک و …
بیشتر بخوانید »هرگاه «شارح» و «مُحشی» بر اصل کتاب چیزی را بیفزاید
برخی از فقهاء میگویند: هرگاه «شارح» و «مُحشی» بر اصل کتاب چیزی را بیفزاید، پس این افزودنی یا «بحث» (تحقیق) و «اعتراض» است که از سوی شارح و مُحشی صورت گرفته (البته در صورتی که با صیغه «بحث» و «اعتراض» باشد)، و یا «تفصیل مجملات» و یا «تکمیل نقصانها و پیچیدگیهای» نویسندهی اصل کتاب میباشد.
بیشتر بخوانید »مراداز اصطلاح «انتهی ملخصاً»
«انتهی ملخصاً»: مراد از این اصطلاح این است که: از الفاظ و واژههای کتاب، واژههایی که بیانگر مقصود و مطلوب میباشد، آورده شده است. و به صورت چکیده و خلاصه، لُبّ کلام و جان سخن، و مقصود أهمّ، بیان گردیده است.
بیشتر بخوانید »هرگاه عالمی، «وعبارته» گوید
هرگاه عالمی، «وعبارته» گوید، بر وی لازم است تا عین عبارت فلانی (فلان فقیه و یا عالم) را بیاورد چرا که در غیر این صورت، دروغگو محسوب میشود.
بیشتر بخوانید »هرگاه یکی از فقهاء «قال فلان» گوید
هرگاه یکی از فقهاء «قال فلان» گوید، برای وی این گنجایش است، تا «قول فلانی» را با عین الفاظ وی، ذکر کند، و یا به بیان معنی و مفهوم آن اکتفاء نماید ولی در هر دو صورت، برای وی روا نیست که چیزی را از معنای الفاظ آن تغییر دهد.
بیشتر بخوانید »منظور از عبارت «قال بعض العلماء»
فقهاء شافعی هرگاه از عالمی که در قید حیات است، قولی را نقل میکنند، نامش را ذکر نمیکنند، چرا امکان دارد که از قولش برگردد، بدین خاطر میگویند: «قال بعض العلماء»، و وقتی آن عالم دارفانی را وداع گفت و چهره در نقاب خاک کشید، نامش را بیان میکنند، چرا دیگر امکان ندارد که از قولش برگردد.
بیشتر بخوانید »«زعم فلان»: به معنای «قال فلان» است
«زعم فلان»: به معنای «قال فلان» است. این واژه را فقهاء شافعی بیشتر در مواضعی که شک و تردید دارند به کار میبرند.
بیشتر بخوانید »عبارت «الظاهر کذا»
عبارت «الظاهر کذا»: هرگاه فقهاء شافعی این واژه را استعمال کنند، مرادشان این است که این مسئله، از استنباطات و استخراجات خودِ شخص گوینده، میباشد که برای آن نقلکنندهای از مذهب نمیباشد. سید عمر در «الحاشیه» میگوید: هرگاه فقهاء «والذی یظهر» گویند؛ مرادشان این است که این مسئله از مباحث استنباطی خودشان میباشد. و برخی از علماء میگویند: «هرگاه فقهاء …
بیشتر بخوانید »عبارت «نبّه علیه الاذرعی»
عبارت «نبّه علیه الاذرعی»: مراد این است که حکم این مسئله، از کلام اصحاب ما، واضح و روشن است و از میان آنها (به عنوان مثال) «شیخ اذرعی» به بیان آن پرداخته است. ولی اگر فقهاء (به عنوان مثال) «کما ذکره الاذرعی» گویند: مراد این است که این مسئله از زمرهی مسائلی میباشد که فقط خود شیخ اذرعی به بیان …
بیشتر بخوانید »عبارت «اقرّه فلان
عبارت «اقرّه فلان»: مراد این است که «فلانی» (فلان فقیه)، این قول را رد نکرده است، گویا که بدان یقین و باور دارد. و قاعده این است: هرگاه کسی قول فردی را نقل کند و سپس برآن سکوت نماید (و بر رد و خلاف آن چیزی نگوید) معلوم میشود که وی قول آن فرد را پسندیده است و مورد اعتماد …
بیشتر بخوانید »عبارت «نقله فلان عن فلان» و «حکاه فلان عن فلان»
عبارت «نقله فلان عن فلان» و «حکاه فلان عن فلان»: این دو واژه به یک معنی استعمال میشوند، چرا که نقل قول، همان حکایت قول فرد است، مگر فرق همین اندازه است که در بیشتر مواضع، «شخص حکایتکننده»، بر خلاف «شخص نقل کننده» چیزهایی را بیان میکند.
بیشتر بخوانید »معنای: «أَصحّ فی المذهب»
در هر کجا از کتاب «الروضه» که امام نووی «المختار» گوید، این واژه به معنای: «أَصحّ فی المذهب» میباشد.
بیشتر بخوانید »عبارت «کذا فی الروضه واصلها» و یا «کذا فی الروضه کأصلها»
عبارت «کذا فی الروضه واصلها» و یا «کذا فی الروضه کأصلها»: مراد از «الروضه»: کتاب «الروضه» اثر امام نووی میباشد که آن را از «فتح العزیز» امام رافعی، تلخیص نموده است. میان دو تعبیر بالا فرق است، به طوری که اگر با «واو» آورده شود (کذا فی الروضه واصلها) در این صورت هیچ تفاوتی در معنای «الروضه» و «اصل آن» …
بیشتر بخوانید »هرگاه در مذهب شافعی واژهی «الروضه» به طور مطلق ذکر شود
هرگاه در مذهب شافعی واژهی «الروضه» به طور مطلق ذکر شود، این واژه احتمال «الأصل» (یعنی «الروضه») و احتمال «زوائد» (یعنی «زوائدالروضه») را دارد که به هر دو کتاب، میتوان آن را نسبت داد و گاهی به معنای «الأصل» (= الروضه) نیز استعمال میشود.
بیشتر بخوانید »هرگاه حکم مسئلهای به کتاب «زوائد الروضه» نسبت داده شود
هرگاه حکم مسئلهای به کتاب «زوائد الروضه» نسبت داده شود، مراد از آن، مسائل اضافهای میباشد که بر کتاب «فتح العزیز» افزوده شده است.
بیشتر بخوانید »هرگاه فقهاء شافعی «قال فی أصل الروضه» گویند
هرگاه فقهاء شافعی «قال فی أصل الروضه» گویند: مراد از آن، عبارت کتاب «روضه الطالبین، امام نووی» میباشد که وی این کتاب را از «فتح العزیز» رافعی که اصلی برای کتاب «روضه» به شمار میآید، خلاصه و اختصار نموده است.
بیشتر بخوانید »هرگاه فقهاء شافعی «وَقع لفلان کذا» گویند
هرگاه فقهاء شافعی «وَقع لفلان کذا» گویند: در این صورت اگر پس ازآن به «ترجیح» و «تضعیف» مسئله بپردازند، حکم مسئله همان راجح بودن و یا ضعیف بودن میباشد، و الا اگر پس از آن، از ترجیح وتضعیف بحثی به میان نیاید، حکم به ضعف مسئله میدهیم.
بیشتر بخوانید »فقهای متأخر مذهب شافعی، در مسائل استنباطی و استخراجی خویش، از واژهی «محتمل» زیاد استفاده میکنند
سید عمر در «الحاشیه» در «کتاب الطهاره» میگوید: فقهای متأخر مذهب شافعی، در مسائل استنباطی و استخراجی خویش، از واژهی «محتمل» زیاد استفاده میکنند. پس اگر این گروه از فقهاء، واژهی «محتمل» را به فتح «میم دوم» (یعنی «مُحتَمَل») استعمال کنند، مرادشان این است که این واژه، بیانگر «ترجیح» میباشد، چرا که «مُحتَمَل» به معنای «قریب» است. و اگر «محتمل» …
بیشتر بخوانید »تعریف «بحث» از شیخ ابن حجر
شیخ ابن حجر در رسالهاش «الوصیه بالسهم»، در تعریف «بحث» میگوید: «ما یفهم فهماً واضحاً من الکلام العام للأصحاب المنقول عن صاحب المذهب بنقل عام»، یعنی آنچه از کلام عمومی اصحاب مذهب، که از صاحب مذهب به طور عام نقل کردهاند، به صورت واضح و روشن، فهم و درک شود. و سید عمر در فتاوایش در تعریف «بحث» میگوید: «البحث: …
بیشتر بخوانید »هرگاه فقهاء شافعی «والذی یظهر» گویند
«سید عمر»، در «الحاشیه» میگوید: هرگاه فقهاء شافعی «والذی یظهر» گویند، مرادشان این است که این مسئله از مسائل استنباطی و تحقیقی خودشان میباشد.
بیشتر بخوانید »هرگاه ابن حجر شافعی «علی المعتمد» گوید
«شیخ محمد باقشیر» میگوید: هرگاه ابن حجر «علی المعتمد» گوید، مرادش این است که این قول، ظاهرتر از اقوال دیگر است. و هرگاه «علی الاوجه» گوید، مرادش این است که این وجه، صحیحتر از دیگر وجوهات میباشد.
بیشتر بخوانید »هرگاه فقهاء شافعی «علی ما اقتضاه کلامهم» یا «علی ما قاله فلان» و یا «هذا کلام فلان» گویند
«علامه علیجی» میگوید: هرگاه فقهاء شافعی «علی ما اقتضاه کلامهم» یا «علی ما قاله فلان» و یا «هذا کلام فلان» گویند، تمام اینها از جملهی صیغههای «تبری» به حساب میآیند و گاهی نیز فقها این اصطلاحات را برای ترجیح مسئلهای (که این مورد خیلی نادر است) و گاهی نیز برای تضعیف مسئلهای (که این مورد خیلی زیاد است) استفاده میکنند. …
بیشتر بخوانید »هرگاه فقهاء شافعی «کما» یا «لکن» گویند
هرگاه فقهاء شافعی «کما» یا «لکن» گویند؛ اگر آنها پس از ذکر این واژه، به تضعیف و یا ترجیح مسئله بپردازند، این مسئله جزء مسائل «مُعتمد به»و «مورد اعتبار برای فتوا» محسوب نمیشود، و الاّ اگر پس از واژهی «کما» یا «لکن» از تضعیف و یا ترجیح مسئله ذکری به میان نیاورند، این مسئله، جزء مسائل مُعتمد و مورد اعتبار، …
بیشتر بخوانید »هرگاه فقهاء شافعی «اِن صحّ کذا، فکذا،» گویند
هرگاه فقهاء شافعی «اِن صحّ کذا، فکذا،» گویند، ظاهر این کلام بر این دلالت دارد که این مسئله، جزء مسائلی که مورد پسند فقهاء است، نمیباشد. چنانکه نویسندهی کتاب «التحفه» در مبحث «جنائز» بدین نکته اشاره کرده است.
بیشتر بخوانید »هرگاه فقهاء شافعی «کذا قالوه» یا «کذا قاله فلان» گویند
هرگاه فقهاء شافعی «کذا قالوه» یا «کذا قاله فلان» گویند، اشاره به تبری از آن مسئله و یا به مشکل بودن آن مسئله دارد.
بیشتر بخوانید »هرگاه فقهاء شافعی «عَلی ما شَمله کلامُهم» گویند
هرگاه فقهاء شافعی «عَلی ما شَمله کلامُهم» و یا غیر آن را گویند، اشاره به «تبری ازآن مسئله»، و یا اشاره به مشکل بودن آن مسئله دارد، چنانکه شارح کتاب «حاشیه فتح الجواد» بدین نکته اشاره کرده است. و این مورد نیز در صورتی است که در کتاب، به «تضعیف» و یا «ترجیح» آن مسئله، اشارهای نشده باشد، چرا که …
بیشتر بخوانید »