احناف که قایل به عدم اعتبار ارتدادِ مست و اقرار وی به امور قابل رجوع هستند، چنین استدلال میکنند که: ارتداد موجب تبدیل اعتقاد میشود و اعتقاد وقتی از بین میرود که تغییر دادنِ آن قصد شود، یا این که چیزی باشد که به صورت آشکار بر آن دلالت میکند، یعنی در حالت بیداری و هوشیاری که در آن قصد …
بیشتر بخوانید »فقه
کسانی که بین اقوال و جرایمِ مست فرق گذاشتهاند
کسانی که بین اقوال و جرایمِ مست فرق گذاشتهاند و معتقدند که فرد مست در مورد اقوالش مؤاخذه نمیشود اما در مورد جرایمش مؤاخذه میگردد، چنین استدلال کردهاند که: هدَر -یعنی فاقد اثر و لغو و بیفایده- دانستنِ قولِ وی متضمن مفسدهای نیست، زیرا در صِرفِ قولِ صادر شده از فرد غیر عاقل، هیچ مفسدهای وجود ندارد، اما افعال چنین …
بیشتر بخوانید »کسانی که معتقدند طلاق و سایر تصرفات قولی مست واقع شده،
کسانی که معتقدند طلاق و سایر تصرفات قولی مست واقع شده، او به خاطر جرایمِ ارتکابیاش به صورت کامل مؤاخذه میشود، چنین استدلال کردهاند که: مست در این جا، کسی است که با انجام آنچه بر وی حرام بوده، سبب ازالهی عقل خود شده است، پس به خاطر همین معصیت، مستحق تخفیف نیست و بنابراین، جهت مجازات و باز داشتن …
بیشتر بخوانید »کسانی که معتقد به عدم توجّه به اقوالِ مست و عدم مجازات بدنیِ وی هستند
کسانی که معتقد به عدم توجّه به اقوالِ مست و عدم مجازات بدنیِ وی هستند، به دلایل زیر استناد میکنند: ۱- فرد مست به آنچه که بر زبان میآورد، علم ندارد. زیرا خدای متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡرَبُواْ ٱلصَّلَوٰهَ وَأَنتُمۡ سُکَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَعۡلَمُواْ مَا تَقُولُونَ﴾ [النساء: ۴۳]، «ای کسانی که ایمان آوردهاید! زمانی که مست هستید به نماز …
بیشتر بخوانید »ب. حکم افعال مست
اختلافی در این نیست که آن دسته از افعال مست که متعلّق به حق الناس است، او در مورد آنها مؤاخذهی مالی میشود و وی اگر نفس یا مالی را تلف کرد، در مورد آنها ضامن خواهد بود. اما در مورد مؤاخذهی بدنی، یعنی مجازات وی به خاطر افعالی که جرم هستند، اختلاف وجود دارد؛ جمهور معتقدند که: به خاطر …
بیشتر بخوانید »الف. حکم تصرفاتِ قولی مست
۱- برخی از فقها معتقدند که: عبارتِ مست از اعتبار ساقط است و به چیزی از اقوال وی توجّه نمیشود و بر آنها هیچ اثر شرعیای مترتب نمیگردد و بنابراین، طلاق و خرید و فروش و سایر عقود وی واقع نمیشود. این دیدگاه ظاهریه، جعفریه، عثمان بتی و لیث و یکی از روایات نقل شده از امام احمد بن حنبل …
بیشتر بخوانید »مستی به طریق حرام
در این جا، فقها در مورد حکم مست و میزان اعتبار تصرفات وی باهم اختلافنظر دارند و سبب اختلاف آنان هم این است که زوال عقل به طریقی حرام روی داده است و به همین دلیل نیز، دیدگاهشان در مورد حکم تصرفات وی باهم اختلاف یافته است که این اختلاف را میتوان به صورت مختصر چنین بیان کرد[۱]. [۱]– زاد …
بیشتر بخوانید »مستی به طریق مباح
مستی، وقتی مباح است که فرد از روی اضطرار یا به اکراه مواد مستکننده را مصرف کرده باشد و یا به خاطر عدم علم به مستکننده بودن چیزی، با مصرف آن مست شود و یا دارویی را مصرف کند و مست گردد و چیزهایی از این قبیل. کسی که بدین شکل مست میشود، در حکم کسی است که در اغما …
بیشتر بخوانید »عوارض مکتسب (۵)
هـ. مستی مقدمه مستی به معنی زوال عقل در اثر استعمال شراب و دیگر مواد مستکننده است، به نحوی که فردِ مست بعد از به هوش آمدن و از بینرفتنِ مستی، کارهایی را که در زمان مستی از او سر زده است به یاد ندارد[۱]. پس مستی عقل را تعطیل کرده، مانع آن از تمییز میشود و به همین دلیل …
بیشتر بخوانید »مسألهی چهارم: حکم تصرفات سفیه محجور
سفیه بعد از محجور شدن، در تصرفاتِ قابلِ فسخ، مانند خرید و فروش و اجاره، حکم صغیر ممیز را دارد، یعنی اگر کارش مترددِ بین نفع و ضرر باشد، متوقف بر اذن است و اگر به مانند هبه ضرر محض باشد، باطل خواهد بود و آنچه که نفع محض باشد، صحیح و نافذ است و نیز، استحساناً وصیت در امور …
بیشتر بخوانید »مسألهی سوم: زمان محجور ساختن سفیه
برخی از فقها، از جمله امام محمد بن حسن، (شاگرد ابوحنیفه) معتقدند که: سفیه با نفسِ سفه محجور است و نیازی به این ندارد که قاضی حکم به محجور شدن وی بدهد. استدلال اینان هم آن است که سفه علّت حجر است و اگر علّت ایجاد شود، معلول -یعنی حجر- نیز ایجاد میشود و هرگاه منتفی شود، حجر نیز منتفی …
بیشتر بخوانید »قول راجح، محجور بودن سفیه است
قولِ جمهور، یعنی محجور شدن سفیه است، زیرا ظواهر نصوص مؤید آن است و نیز، حجر با حفظ مال سفیه و دفع ضرر از جماعت موجب رعایت مصلحت وی هم میشود و نمیتوان گفت که: وی در مال خود تصرف میکند و جماعت در آن حقی ندارد، زیرا ما میگوییم: تصرف انسان در مال خود مقیّد به عدم اضرار به …
بیشتر بخوانید »دلایل ابوحنیفه بر محجور نبودن سفیه
ابوحنیفه به چند دلیل استناد میکند، از جمله: ۱- سفیه، مخاطب (احکام شرعی) است، زیرا فرد به خاطر داشتنِ اهلیت است که مورد خطاب قرار میگیرد و اهلیت هم با بلوغ همراه با عقل است و سَفیه نیز موجب ایجاد هیچ نقصی در عقل و تمییز سفیه نمیشود و به همین دلیل، او مخاطب حقوق شرعی باقی میماند و تصرفات …
بیشتر بخوانید »دلایل جمهور بر محجور بودن سفیه
جمهور در مورد دیدگاه خود به دلایلی استدلال میکنند،[۱] از جمله: ۱- خدای متعال میفرماید: ﴿فَإِن کَانَ ٱلَّذِی عَلَیۡهِ ٱلۡحَقُّ سَفِیهًا أَوۡ ضَعِیفًا أَوۡ لَا یَسۡتَطِیعُ أَن یُمِلَّ هُوَ فَلۡیُمۡلِلۡ وَلِیُّهُۥ بِٱلۡعَدۡلِۚ﴾ [البقره: ۲۸۲]، «و اگر کسی که حق بر ذمّهی اوست، کم خرد یا ناتوان باشد یا خودش نتواند املاء کند، باید ولی او دادگرانه املا کند». این آیه …
بیشتر بخوانید »مسألهی دوم: حجر بر سفیه
فقها اختلاف دارند در این که: آیا صحیح است که سفه سبب حجر باشد یا خیر، خواه سفهِ اصلی باشد، یعنی انسان با داشتن سفه به بلوغ برسد، و خواه عارضی باشد، یعنی به این نحو که انسان عاقل و رشید بالغ شود و سپس سفه بر او عارض گردد؟ میتوان اختلاف آنان را در دو قول جمع آورد: قول …
بیشتر بخوانید »منظور از رشد (قول راجح)
گرچه دلایل ابوحنیفه قوی است، اما باید گفت که ظاهرِ آیه قول وی را مساعدت نمیکند، زیرا دادنِ مال معلق بر شناخت رشد شده است، نه رسیدن به یک سنّ معین و حتی اگر جایگزین ساختن سن در جای رشد هم جایز باشد، این نکته بر آن وارد است که: چرا سن کمتر یا بیشتر از بیست و پنج سالگی …
بیشتر بخوانید »منظور از رشد (قول دوم)
قول دوم از ابوحنیفه است. وی اعتقاد دارد که: قبل از رسیدنِ فرد به بیست و پنج سالگی، حقیقتِ رشد مراد است و بعد از رسیدن به این سن، مظنهی رشد مدنظر میباشد، پس اگر کسی رشد یافته بالغ شده، رشدش ثابت شد، مالش به دست خودش داده میشود، گرچه به بیست و پنج سالگی نیز نرسیده باشد، اما اگر …
بیشتر بخوانید »منظور از رشد (قول اول)
فقها در مورد منظور از رشد دو قول دارند: قول اول، این است که منظور از رشد، حقیقتِ رشد است و بنابراین، وجود رشد و شناخت آن لازم است و صحیح نیست که چیز دیگری، از قبیل رسیدن به یک سن معین یا غیره جایگزین آن شود. بنابر این قول، بعد از بلوغ، بچه هر سنی که داشته باشد -حتی …
بیشتر بخوانید »مسألهی اول: پرداخت مال به شخصی که در حالت سفاهت به سن بلوغ رسیده است
فقها، غیر از ظاهریه، اتفاقنظر دارند که اگر بچه در حالت سفاهت به سن بلوغ برسد، اموالش به دستِ وی داده نمیشود، زیرا خدای متعال میفرماید: ﴿وَلَا تُؤۡتُواْ ٱلسُّفَهَآءَ أَمۡوَٰلَکُمُ ٱلَّتِی جَعَلَ ٱللَّهُ لَکُمۡ قِیَٰمٗا﴾ [النساء: ۵]، «اموال سفها را -که در دستتان است و گویی اموال شماست- به خود آنان تحویل ندهید؛ چیزی که خدا آن را قوام زندگی …
بیشتر بخوانید »عوارض مکتسب (۴)
د. سَفَه سفه در لغت، به معنیِ خِفت (سبکی، ناچیزی و بیمقداری) است و در اصطلاح فقها، عبارت از این است که فرد با وجود داشتن عقل در اموالِ خود برخلاف مقتضای شرع و عقل عمل کند[۱]. دلیل قرار گرفتن سفه در شمارِ عوارض مکتسب این است که سفیه با اختیار و رضایت خود برخلاف مقتضای عقل رفتار میکند[۲]. سفه، …
بیشتر بخوانید »تصرفات قولیِ همراه با شوخی (۲)
۲- اعتقادات اعتقادات، اقوالی هستند که بر عقیدهی انسان دلالت دارند. شوخی مانع از اثر اعتقادات نمیشود و به همین دلیل، اگر کسی شوخیکنان سخن کفر بر زبان آورد، در هر حال، از اسلام مرتد میشود، گرچه وی قصد ارتداد نداشته و آن را هم نخواسته باشد، زیرا بر زبانآوردن سخن کفر از سرِ شوخی، استخفاف و توهین به اسلام …
بیشتر بخوانید »تصرفات قولیِ همراه با شوخی (۱)
تصرفات قولیِ همراه با شوخی، سه نوع هستند و هر نوع حکم خاص خود را دارد: ۱- اِخبارات ۱۰۹- اخبارات، همان اقرارات هستند و موضوعِ اِخبار هرچه باشد، شوخی موجب ابطال آن میشود، زیرا صحت اقرار مبتنی بر صحت مخبر به است و شوخی هم دلیلی آشکار بر کذببودن اقرار است، پس به این اقرار توجّه نمیشود و بنابراین، اگر …
بیشتر بخوانید »عوارض مکتسب (۳)
ج. شوخی و یاوه ۱۰۸- منظور از شوخی این است که از شیء چیزی اراده شود که برای آن وضع نشده است[۱]. کلام، عقلاً برای افادهی معنای حقیقی یا مجازیِ آن وضع شده است و تصرفِ قولیِ شرعی نیز برای افادهی حکم خود وضع شده است؛ پس اگر از کلام چیزی غیر از موضوعِ عقلی آن اراده شود و از …
بیشتر بخوانید »عوارض مکتسب (۲)
ب. خطا خطا، گاهی اطلاق میشود و مراد از آن چیزی است که در مقابل صواب و درستی قرار دارد و گاهی اطلاق میشود و مراد از آن چیزی است که در مقابل عمد قرار دارد، مانند این حدیث که میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ وَضَعَ عَنْ أُمَّتِی الْخَطَأَ، وَالنِّسْیَانَ، وَمَا اسْتُکْرِهُوا عَلَیْهِ»، «خداوندِ متعال (گناهِ کارهای انجام گرفته از روی) خطا …
بیشتر بخوانید »جهل در دارالحرب
قاعده این است که: علم به احکامِ شرعی در دارالحرب مفروض نیست، زیرا دارالحرب سرزمین علم به احکام شرعی نیست، بلکه مکان جهل به آنهاست و بنابراین، اگر کسی در آن جا اسلام آورد و حقیقت وجوب عبادات -از قبیل نماز و غیره- بر خود را ندانست و آنها را ادا نکرد، دیگر وقتی که به وجوب آنها بر خود …
بیشتر بخوانید »جهل در دارالإسلام
قاعده، این است که جهل در دارالاسلام عذر به حساب نمیآید، زیرا فرض در مورد ساکنان آن بر این است که به احکام شرعی علم دارند و بنابراین، فرد مسلمان به خاطر جهل به احکام عمومی و روشنی که کسی در جهل به آنها رخصتی ندارد و با قرآن و سنّت متواتر یا مشهور ثابت شده، یا از احکامی است …
بیشتر بخوانید »عوارض مکتسب (۱)
الف. جهل جهل منافی اهلیت نیست و فقط در برخی حالات عذر به حساب میآید. جهل، یا در دارالاسلام روی میدهد و یا در دارالحرب.
بیشتر بخوانید »از بین رفتن ذمه بعد از مرگ
مبنای ثبوت اهلیت وجوب، ذمّه است و فقها اتفاقنظر دارند که بعد از مرگ ذمّه از بین میرود؛ اما در مورد از بینرفتنِ مستقیم آن بعد از مرگ، فقها بر چند قول اختلاف کردهاند[۱] که در زیر به صورت خلاصه بیان میشود: ۱۰۱- قول اول: بعد از مرگ مستقیماً از بین میرود، زیرا اساس ثبوت آن حیات انسان است و …
بیشتر بخوانید »عوارض سماوی (۵)
و. مرگ مرگ، آخرین عارضهی سماوی است و با مرگ، انسان به طور کامل عاجز میشود و این امر موجب از بینرفتن اهلیت ادای انسان میگردد و جمیع تکالیف شرعی از وی ساقط میشود، زیرا غرض از تکالیف شرعی، ادای اختیاری آنهاست و ادا منوط به وجود قدرت است و با وجود مرگ قدرت فرد از بین میرود، زیرا مرگ …
بیشتر بخوانید »طلاق مریض
اگر فرد مبتلا به مرضِ مرگآور زن خود را که با وی آمیزش کرده، بدون رضایت وی طلاق بائن داد، فقها معتقدند که: طلاق وی واقع میشود، اما در مورد میراث این زن، باهم اختلاف دارند؛ جمهور معتقدند که: جهت طرد و ردّ قصد سوء مریض نسبت به زنِ مطلقه در محرومکردن وی از ارث با طلاق، زن از مریض …
بیشتر بخوانید »نکاح مریض
جمهور علما نکاح فردی را که مبتلا به مرضِ مرگآور است، صحیح میدانند، با این استدلال که این تصرف از فردی دارای اهلیت صادر شده است و در صورت وقوع این نکاح، زوجین از همدیگر ارث میبرند و برخی از آنان، چون امام احمد و ظاهریه، معتقدند که: در این نکاح، مَهر المسمی به زن تعلّق میگیرد، اما برخی دیگر، …
بیشتر بخوانید »عوارض سماوی (۴)
د. خواب و إغما ۹۶- خواب و إغما با اهلیتِ ادا منافات دارند و نه با اهلیت وجوب[۱]، پس مادام که انسان در خواب است یا در حالت إغما قرار دارد، اهلیت ادا ندارد، زیرا مبنای اهلیت ادا، قدرت تمییز با عقل است و انسان هم در حالت خواب و إغما فاقد تمییز و تشخیص است. بنابراین، اقوال وی مطلقاً …
بیشتر بخوانید »عوارض سماوی (۳)
ج. نسیان ۹۵- عارضهای است که بر انسان عارض میشود و سبب میشود که فرد تکالیف خود را به یاد نیاورد. چون در عارضهی نسیان، عقل کامل است و قدرت تمییز وجود دارد، این عارضه با اهلیت وجوب و ادا منافات ندارد[۱]. نسیان در مورد حق الناس عذر به حساب نمیآید، زیرا حق الناس به خاطر نیاز مردم به آن …
بیشتر بخوانید »عوارض سماوی (۲)
ب. عَتَه (کودن بودن، سبک مغزی) ۹۴- عَتَه، نوعی اختلال در عقل است که فرد را کمفهم کرده، سبب میشود که کلام فرد مختل شود و تدبیر و تصمیمِ او فاسد گردد،[۱] گاهی نیز سبب از بینرفتن ادراک و تمییز میشود. عته دو نوع است. نوع اول، عَتَهی این است که در آن ادراک و تمییز فرد باقی نمیماند و …
بیشتر بخوانید »عوارض سماوی (۱)
الف. جنون برخی از اصولیون در تعریف جنون گفتهاند: جنون اختلال در عقل است به نحوی که جز در موارد نادر، افعال و اقوال از مدار و شیوهی عقلی خارج میگردند[۱]. جنون دو نوع است: جنون اصلی و جنون عارضی. جنون اصلی آن است که انسان در حال جنون به سن بلوغ برسد و جنون عارضی آن است که فرد …
بیشتر بخوانید »انواع عوارض
عوارض به دو دسته تقسیم میشود: ۱٫ عوارض سماوی: عوارضی هستند که بدون اختیارِ انسان و از طرف صاحب شرع ایجاد میشوند و به همین دلیل هم به «سماء» (آسمان) منسوب شدهاند، زیرا چیزهایی که انسان در آنها اختیاری ندارد، به آسمان منسوب میشوند، به این معنی که این امور خارج از قدرت انسان هستند، مانند: جنون، کودن بودن، مرض …
بیشتر بخوانید »عوارض اهلیت
مقدمه در مطالب سابق ذکر شد که در دوران جنینی، اهلیت وجوب به صورت ناقص برای انسان ایجاد و ثابت میشود و بعد از ولادت، کامل میگردد و وی، مادام که زنده باشد، دارای این اهلیت خواهد بود. اما در دوران جنینی، اهلیت ادا برای انسان ایجاد نمیشود و همچنین، صغیرِ غیر ممیز نیز اهلیت ادا ندارد و سپس، برای …
بیشتر بخوانید »دوران چهارم: دوران بعد از بلوغ
اگر فرد با وجود داشتنِ عقل به سن بلوغ رسید، دارای اهلیت ادای کامل شده، اهلیت این را مییابد که طرف توجّه خطاب شرعی قرار گرفته، به همهی تکالیف شرعی مکلّف شود و همهی عقود و تصرفات وی صحیح بوده، نیازی به اجازه کسی ندارد، به این شرط که سفیه نباشد؛ چنان که بعداً ذکر خواهد شد.
بیشتر بخوانید »تصرفات تجاری صغیر
اگر ولی احساس کرد که صغیرِ ممیز توان انجام کارهای تجاری را دارد، میتواند به وی اجازه دهد که این کارها را انجام دهد و در این حالت، تصرفات تجاری صغیر و سایر اعمال و امور لازم در تجارت که وی به آنها اقدام کرده است، صحیح و نافذ به حساب میآید، زیرا اذن سابِق ولی به تصرف، به مانند …
بیشتر بخوانید »دوران سوم: از تمییز تا رسیدن به بلوغ
این دوران با رسیدن بچه به هفت سالگی آغاز شده، با بالغشدن وی پایان مییابد. در این دوران، اهلیتِ وجوب کاملی برای بچه پدید میآید، زیرا در صورتی که اهلیت وجوب برای صغیر غییر ممیز ثابت و موجود باشد، ثبوت آن برای صغیر -که حال و وضع بهتری از او دارد- اولی است. پس حقوق به نفع و علیه وی …
بیشتر بخوانید »دوران دوم: از تولد تا رسیدن به تمییز
دوران دوم: از تولد تا رسیدن به تمییز[۱] اگر جنین زنده متولد شود، ذمّهای کامل و در نتیجه، اهلیت وجوب کامل برای وی پدید میآید و حقوق به نفع او و علیه او ثابت میگردد. شایسته بود که به مانند فرد بالغ همهی حقوق علیه این جنین متولد شده ثابت شود، زیرا دارای ذمّهی کامل است و اهلیت با این …
بیشتر بخوانید »دوران اول: دوران جنینی
جنین را، گاهی اینگونه میبینیم که جزئی از مادر خودش است و در حرکت و سکونِ خود با او هماهنگ است (و مستقل نیست) و بدین ترتیب، به ثابت نبودنِ ذمّه برای وی حکم میکنیم و در نتیجه، اهلیتِ وجود هم در وی منتفی میشود و گاهی، از این جهت به جنین نگاه میکنیم که خودِ او، یک نفس و …
بیشتر بخوانید »اهلیت کامل و ناقص
هر کدام از دو اهلیت وجوب و ادا، با توجّه به دورانهایی که انسان در زندگی خود، از زمان تکوین تا کاملشدن عقل و سپس مرگ، طی میکند، گاهی ناقص و گاهی کامل هستند. این دورانها عبارتند از: اول: دوران جنینی؛ دوم: از تولد تا رسیدن به تمییز؛ سوم: از تمییز تا رسیدن به بلوغ و چهارم: دوران مابعد بلوغ. …
بیشتر بخوانید »اهلیت أدا
به معنی صلاحیت انسان برای این امر است که ادا و انجام (اموری) از او خواسته شود و افعال و اقوال وی معتبر تلقی شده، آثار شرعیشان بر آنها مترتب گردد، به نحوی که اگر تصرفی از او سر زد، شرعاً معتبر و دارای آثار باشد و اگر عبادتی انجام داد، ادای وی معتبر بوده، تکلیف را ساقط نماید و …
بیشتر بخوانید »اهلیت وجوب
به معنی صلاحیت انسان برای این امر است که حقوقی مشروع به نفع او و علیه او واجب و ثابت شود،یعنی صلاحیت داشتنِ انسان برای این که حقوق به نفع وی ثابت و واجبات بر وی واجب گردد. مبنای اهلیتِ وجوب، ذمّه است، به این معنی که چون انسان موجودی دارای ذمّه است، این اهلیت برای وی ثابت میشود. ذِمه …
بیشتر بخوانید »