عقيده

حکم شرک اکبر

شخص مشرک از دین و آیین اسلام خارج می شود و خون و اموال وی حلال می گردد، الله می فرماید: ( فإذا انْسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فاقْتُلُوا الْمُشرکینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُم و خُذُوهُم و احْصُروهُم) التوبه  ۵ « هنگامی که ماه های حرام پایان گرفت، مشرکان را هرکجا بیابید بکشید و بگیرید و آنها را محاصره کنید. »

بیشتر بخوانید »

شخـص مشـرک وقتـی که بمیـرد خداونـد گناهـان وی را نمی بخشـد

شخـص مشـرک وقتـی که بمیـرد خداونـد گناهـان وی را نمی بخشـد و توبـۀ وی را نیـز قبـول نمی کنـد، الله متعـال می فرمایـد: ( إنّ اللهَ لا یَغْفِـرُ أَنْ یُشْـرَکَ بِـهِ و یَغْفِـرُ مـا دونَ ذلکَ لِمَـن یَشـاءُ، و مَن یُشْـرِکْ باللهِ فَقَـدْ ضَـلَّ ضَلالاً بَعیـداً) النسـاء ـ ۱۱۶ « بی گمـان خداونـد شـرک ورزیـدن به خـود را نمی آمـرزد …

بیشتر بخوانید »

معنـای لغـوی شـرک اکبـر

معنـای لغـوی شـرک اکبـر: شـرک در لغـت به معنـای همکـاری و مقارنـت (مشارکـت) اسـت کـه در نقطـه مقابـل انفـرادی عمـل کـردن قـرار دارد، به عنـوان مثـال کاری که به صـورت گروهـی و بیـن دو نفـر یا بیشتـر انجـام می شـود نه به صـورت فـردی، وقتـی گفتـه می شـود: « لا تشـرک بالله » بدیـن معناسـت کـه کسـی را شریـک خداونـد …

بیشتر بخوانید »

شـرایـط «لا إلـه إلّا الله» – شـرط هفتـم: محبّـت

شـرط هفتـم: محبّـت (محبّتـی کـه معـارض با بغـض و کراهـت باشـد!) انسـان لازم اسـت کـه الله متعـال و تمـام آن کسانـی را کـه وی را دوسـت می دارنـد، دوسـت بـدارد و نیـز نسبـت بدیـن کلمـه و مقتضـا و مدلـول آن محبّـت داشتـه باشـد. الله متعـال می فرمایـد: ( و الّذیـنَ آمَنُـوا أَشَـدُّ حُبّـاً لله) البقـره ـ ۱۶۵« و کسانـی که …

بیشتر بخوانید »

شـرایـط «لا إلـه إلّا الله» – شـرط ششـم:التـزام

شـرط ششـم:التـزام (تبعیّـت و انقیـاد و فرمانبـرداری از مدلـول و مفهـوم ایـن کلمـه) انسـان بایـد جـز ذات الله را عبـادت ننمایـد و بـر اسـاس آییـن و شریعـت وی عمـل کنـد و به وی ایمـان داشتـه باشـد و بر ایـن باور باشـد کـه آن عبـارت توحیـدی (لا إلـه إلّا الله) حـقّ اسـت. میـان دو کلمه ی انقیـاد و قبـول تفـاوت وجـود …

بیشتر بخوانید »

شـرایـط «لا إلـه إلّا الله» – پذیرفتـن مقتضـای این کلمـه با قلـب و زبـان

شـرط پنجـم: پذیرفتـن مقتضـای این کلمـه با قلـب و زبـان انسـان بایـد شرایـط و احکـام مربـوط بـه این عبـارت را با دل و زبـان پسندیـده باشـد و نسبـت بـدان راضـی و خشنـود باشـد. مشرکـان حقیقـت و معنـای (لا إلـه إلّا الله) را می دانستنـد ولـی آن را نمی پذیرفتنـد و از آن خشنـود نبودنـد، الله متعـال نیـز آنهـا را نکوهـش …

بیشتر بخوانید »

شـرایـط «لا إلـه إلّا الله» – شـرط چهـارم: صـداقـت و راستـی

شـرط چهـارم: صـداقـت و راستـی (صداقتـی کـه معـارض با دروغ باشـد!) عبـارت اسـت از اینکـه انسـان عبـارت و کلمـه توحیـد (لا إلـه إلّا الله) را با صـدق دل بگویـد و دل و زبانـش باهـم هماهنـگ و هم نـوا باشنـد، چراکـه اگـر آن را فقـط با زبـان بگویـد و دلـش بـه معنـا و باطـن آن ایمـان و بـاور نداشتـه باشـد، در …

بیشتر بخوانید »

شـرایـط «لا إلـه إلّا الله» – شـرط سـوم: اخـلاص

شـرط سـوم: اخـلاص (اخـلاصـی کـه معـارض بـا شـرک باشـد!) اخـلاص عبـارت اسـت از پالایـش و پاک کـردن عمـل با نیّـت و دلـی پـاک از همـۀ آلودگی ها و شوائـب شـرک. انسـان بایـد در تمامـی عبادات خـود خالـص و مخلـص باشـد. هرگـاه انسـان در عبادات خـود شخصـی ماننـد پیامبـران، امامـان و یا فرشتگـان و بـت ها را واسطـه قـرار دهـد و …

بیشتر بخوانید »

شـرایـط «لا إلـه إلّا الله» – شـرط دوم: یقیـن

شـرط دوم: یقیـن (یقینـی کـه معـارض با شـکّ و تردیـد باشـد!) اقرار کننده به وجود الله باید به مفهـوم ومعنـی ایـن عبـارت یقیـن کامل و قطعـی داشته باشـد زیـرا ایمـان تنهـا با ‏یقیـن حاصل می شـود و نبایـد هیـچ گونـه ظنّ و گمانـی در آن وجـود داشتـه باشـد،چنانکـه الله متعـال می ‏فرمایـد: (إِنَّمَـا الْمُؤْمِنُـونَ الَّذیـنَ آمَنُـوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِـهِ ثُمَّ …

بیشتر بخوانید »

شـرایـط «لا إلـه إلّا الله» – شـرط اوّل: علـم بـه معنـای آن

شـرایـط «لا إلـه إلّا الله» ایـن عبـارت« لا إلـه إلّا الله » زمانـی می توانـد برای گوینـده آن مفیـد واقـع شـود کـه شرایطـی در آن رعایـت شـود. مقصـود از ایـن عبـارات فقـط حفـظ نمودن و تکـرار آن نیسـت، چه بسیـارنـد کسانی که حتّی قـادر بـه تلفـظ و تکـرار درست آن نیستنـد ولـی همیشـه پایبنـد احکـام و شرایـط آن بوده‌اند و …

بیشتر بخوانید »

بالا بردن ستمگ

شاید خداوند، ستمگر را بالا ببرد، اما نه برای آنکه دوستش دارد، بلکه می‌خواهد او را از بلندی پایین بیندازد.   تغریدات شیخ طریفی

بیشتر بخوانید »

جدا کردن دین از زندگی و داد و ستدها

جدا کردن دین از زندگی و داد و ستدها سنتی جاهلی و قدیمی است: ﴿…قَالُواْ یَٰشُعَیۡبُ أَصَلَوٰتُکَ تَأۡمُرُکَ أَن نَّتۡرُکَ مَا یَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَآ أَوۡ أَن نَّفۡعَلَ فِیٓ أَمۡوَٰلِنَا مَا نَشَٰٓؤُاْۖ﴾ [هود: ۸۷]. «گفتند: ای شعیب! آیا نمازت به تو دستور می‌دهد آنچه را پدران ما عبادت می‌کردند ترک نماییم یا در اموال خود آنطور که می‌خواهیم تصرف نکنیم؟»   تغریدات …

بیشتر بخوانید »

«گروهکی توطئه‌گر» به رهبری موسی!!!

خودِ فرعون جادوگران را یکی یکی از شهرهای گوناگون یکجا جمع کرد تا موسی را شکست دهد، اما همینکه با او مخالفت کردند همه را «گروهکی توطئه‌گر» به رهبری موسی دانست! ﴿…إِنَّهُۥ لَکَبِیرُکُمُ ٱلَّذِی عَلَّمَکُمُ ٱلسِّحۡرَۖ﴾ [طه: ۷۱]. «… بی‌شک او سرکردهٔ شماست که جادوگری را به شما یاد داده!…».   تغریدات شیخ طریفی

بیشتر بخوانید »

اشکال در دوران نیست، مشکل در حاکمانِ آن دوران است

حکم بر اساس آنچه خداوند نازل نموده را به بهانهٔ عدم مناسبت با این دوران ترک می‌کنند، سپس عیسی بن مریم پس از آن‌ها می‌آید و جز به شرع خداوند حکم نمی‌کند. اشکال در دوران نیست، مشکل در حاکمانِ آن دوران است.   تغریدات شیخ طریفی

بیشتر بخوانید »

حتی ضعیف‌ترین عقل‌ها انسان را به‌سوی ایمان به الله راهنمایی می‌کند

حتی ضعیف‌ترین عقل‌ها انسان را به‌سوی ایمان به الله راهنمایی می‌کند. علی بن ابی‌طالب رضی الله عنه خطاب به کسی که به الله شک کرده بود فرمود: «اگر آنچه تو می‌گویی درست باشد هر دویمان خلاص می‌شویم؛ وگرنه من خلاص می‌شوم و تو هلاک!».   تغریدات شیخ طریفی  

بیشتر بخوانید »

آیا عمل و کردار نیک با وجود شرک اوردن به صاحب نفعی میرساند؟

  عمل و کردار نیک با وجود شرک به صاحب او هیح نفعی نمیرساند خداوند متعال میفرماید:و لو أشرکوا لحبط عنهم ما کانوا یعملون:و اگر به خدا شرک ورزند البته اعمال و کردار انها نابود شده از بین میرود. انعام/۸۸ و پیامبر صل الله علیه و اله و سلم میفرماید:من عمل عملا أشرک معی فیه غیری ترکته و شرکه:و در …

بیشتر بخوانید »

پرهیز از شرک

پرهیز از شرک عَنْ جَاْبِر بْنِ عَبْدِ الله رضی الله عنهما قَاْلَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وسلم: «مَنْ لَقِیَ اللَهَ، لَا یُشْرِکُ بِهِ شَیْئًا، دَخَلَ الجَنَّهَ، وَمَنْ لَقِیَهُ، یُشْرِکُ بِهِ، دَخَلَ النَّارَ». [متفق‌علیه] از جابر بن عبدالله روایت است که: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «هر کس در حالی که به خدا شرک نورزیده، او را …

بیشتر بخوانید »

اجتهاد در فروع می‌باشد نه در اصول اعتقادی

حدیث: «إذا اجتهد الحاکم فأصاب…»؛ «هرگاه حاکم اجتهاد کرد و درست بود…» پس اجتهاد در فروع می‌باشد نه در اصول اعتقادی، حال چه برسد به اصل دین! و همچنین در فروعی که از طرف شرع، حکم قطعی برایش نیامده است. پس جایز نیست که در تعداد رکعت‌های نماز و فرض‌های آن اجتهاد کرد و یا در واجب بودن حج و …

بیشتر بخوانید »

اهل بدعتی که به توحید اقرار می‌کنند و به شرائع ملتزم هستند

حافظ در تعلیق بر حدیث: «أمرت أن أقاتل الناس حتى یشهدوا أن لا إله إلا الله»؛ «به من دستور داده شده است که با مردم بجنگم تا گواهی دهند که هیچ معبودی بجز الله وجود ندارد»، می‌گوید: از این حدیث ترک کردن تکفیر اهل بدعتی که به توحید اقرار می‌کنند و به شرائع ملتزم هستند برداشت می‌شود. [۱] [۱]– جـ۱ …

بیشتر بخوانید »

سخنی در جهت ناخوشنودی خدا می‌گوید و درباره‌ی سخنش تفکر نمی‌کند

بخاری در صحیحش تخریج کرده: «وَإِنَّ الْعَبْدَ لَیَتَکَلَّمُ بِالْکَلِمَهِ مِنْ سَخَطِ اللَّهًِ، لا یُلْقِی لَهَا بَالاً، یَهْوِی بِهَا فِی جَهَنَّمَ»؛ «بنده، سخنی در جهت ناخشنودی خدا به زبان می‌آورد بدون اینکه به آن توجه کند، ولی به وسیله‌ی آن سخن، در جهنم، سقوط می‌کند». و در روایتی –که در صحیحین آمده- «مَا یَتَبیَّنُ ما فیهَا»؛ «در آن تفکر نمی‌کند». حافظ …

بیشتر بخوانید »

عفو و بخشیدن آنچه در نفس آدمی ‌خطور می‌کند

ابن تیمیّه درباره‌ی این فرموده‌ی ‌پیامبر صلی الله علیه وسلم: «إن الله تجاوز لأمتی عما حدثت بها أنفسها ما لم تکلم به أو تعمل به»؛ «خداوند از امّت من گذشت کرده است درباره‌ی آنچه که در نفسشان خطور می‌کند در صورتی که به آن تکلّم نکنند یا به آن عمل نکنند»، می‌گوید: عفو و بخشیدن آنچه در نفس آدمی ‌خطور …

بیشتر بخوانید »

داشتن علم به معنای آنچه که می‌گوید برای اثبات ارتداد معتبر نمی‌باشد

شوکانی می‌گوید: «ولکن لا یخفى علیک ما تقرر فی أسباب الرده أنه لا یعتبر فی ثبوتها العلم بمعنى ما قاله من جاء بلفظ کفری أو فعل فعلاً کفریاً»؛ «و اما بر تو پوشیده نیست آنچه که در اسباب رده مقرر شده است این است که، داشتن علم به معنای آنچه که می‌گوید برای اثبات ارتداد معتبر نمی‌باشد؛ برای کسی که …

بیشتر بخوانید »

علما مستحب دانسته‌اند که مرتد مهلت داده شود

و حطاب، صاحب کتاب «مواهب الجلیل شرح مختصر خلیل» می‌گوید: ابن العربی در اول کتاب «التوسط فی أصول الدین» می‌گوید: «ألا ترى أن المرتد استحب العلماء له الإمهال، لعله إنما ارتد لریب فیتربص به مده لعله أن یراجع الشک بالیقین والجهل بالعلم ولا یجب ذلک لحصول العلم بالنظر الصحیح الأول»؛ «آیا نمی‌بینی که علما مستحب دانسته‌اند که مرتد مهلت داده …

بیشتر بخوانید »

ابن قدامه قول به وجوب استتابه را ترجیح داده است

ابن قدامه قول به وجوب استتابه را ترجیح داده و می‌گوید: «ولأن الرده فی الغالب إنما تکون لشبهه عرضت له، فإذا تأتى علیه وکشفت شبهته رجع إلى الإسلام… فإن قتل قبل الاستتابه لم یجب ضمانه، لأن عصمته قد زالت بردته»؛ «برای اینکه رده غالباً تنها به خاطر شبهه‌ای که برایش پیش آمده است بوجود می‌آید، پس اگر شبهه‌اش برایش برطرف …

بیشتر بخوانید »

تعریف رده از ابوبکر بن محمد [حصنی شافعی]

ابوبکر بن محمد [حصنی شافعی]، صاحب کتاب «کفایه الأخیار» می‌گوید: ردّه در لغت: باز گشتن از چیزی به غیر آن چیز است و از آن دسته است سخن خداوند متعال: ﴿وَلاَ تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِکُمْ﴾ [المائده: ۲۱] «و به پشت سر خود باز نگردید». و (ردّه) در شرع: رجوع کردن از اسلام به کفر و قطع کردن اسلام می‌باشد. و یک‌بار …

بیشتر بخوانید »

جنگیدن با مانعین زکات

و ابن تیمیّه می‌گوید: «قد اتفق الصحابه والأئمه بعدهم على قتال مانعی الزکاه وإن کانوا یصلون الخمس ویصومون شهر رمضان. وهؤلاء لم یکن لهم: شبهه سائغه فلهذا کانوا مرتدین وهم یقاتلون على منعها وإن أقروا بالوجوب کما أمر الله»؛ «صحابه و ائمه‌ی بعد از ایشان اتفاق نظر دارند بر جنگیدن با مانعین زکات اگرچه هم آن‌ها نمازهای پنج‌گانه را بخوانند …

بیشتر بخوانید »

علت کفر مانعین زکات

شیخ عبد الله پسر شیخ محمد بن عبد الوهاب می‌گوید: -“به نقل از ابن تیمیه”-  و شیخ (ابن تیمیه) رحمه‌الله در آخر کلامتش درباره‌ی کفر مانعین زکات گفت: صحابه نمی‌گفتند که آیا تو به واجب بودن زکات اقرار می‌کنی یا انکارش می‌کنی؟ و صحابه لحظه‌ای هم چنین نکردند، بلکه ابوبکر صدیق به عمر رضی الله عنهما گفت: به خدا قسم …

بیشتر بخوانید »

همانا گره‌های اسلام یکی یکی باز می‌شود، اگر کسی که در اسلام نشأت یابد و جاهلیت را نشناخته باشد

ابن قیّم درباره‌ی این فرموده‌ی خداوند: ﴿قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ لَا یَمْلِکُونَ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِیهِمَا مِن شِرْکٍ وَمَا لَهُ مِنْهُم مِّن ظَهِیرٍ ۲۲ وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَهُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ﴾ [سبأ: ۲۲- ۲۳]. «(ای پیامبر!) بگو: کسانی را که غیر از خدا (معبود خود) می‌پندارید، (به فریاد) بخوانید، (آن‌ها) …

بیشتر بخوانید »

به کلمه‌ی کفر نطق کند ولی معنایش را نداند

از محمد بن عبد الوهاب رحمه‌الله سوال‌هایی شد؛ سوال اول درباره‌ی این سخنش در باب حکم مرتد: «یا استهزاء به الله و کتبش یا رسولانش کند کافر شده است»، توصیف این استهزاء کافر کننده چیست؟ سوال چهارم: سخنش: «یا به کلمه‌ی کفر نطق کند ولی معنایش را نداند پس با آن کافر نمی‌شود»، آیا منظور نطق کردن به آن بدون …

بیشتر بخوانید »

هر کس سخنی بگوید یا کاری انجام دهد که کفر می‌باشد

ابن تیمیّه می‌گوید: «وبالجمله فمن قال أو فعل ما هو کفر کفَر بذلک وإن لم یقصد أن یکون کافراً إذ لا یقصد الکفر أحد إلا ما شاء الله»؛ «خلاصه اینکه هر کس سخنی بگوید یا کاری انجام دهد که کفر می‌باشد، با آن کافر می‌شود؛ اگرچه قصد کافر شدن را هم نداشته باشد. برای اینکه کسی قصد کفر نمی‌کند مگر …

بیشتر بخوانید »

ایمان متصور نمی‌شود مگر با علم و عمل

ابن قیم می‌گوید: پس ایمانی که بر هر شخصی فرض است، ماهیتی مرکّب از علم و عمل دارد و وجود داشتن ایمان متصور نمی‌شود مگر با علم و عمل… و آیا عبادت کردن الله که حق او بر همه‌ی بندگان است انجام می‌شود جز با داشتن علم؟ و آیا به علم می‌رسد جز با طلب کردن آن؟[۱] [۱]– مفتاح دار السعاده …

بیشتر بخوانید »

بر قلب دو واجب می‌باشد و جز با آن دو، مؤمن نمی‌شود

ابن قیم می‌گوید: گفتند: بر قلب دو واجب می‌باشد و جز با آن دو، مؤمن نمی‌شود، واجب (اول) معرفت و علم داشتن، و واجب (دوم) حبّ و انقیاد و تسلیم گشتن. پس همانطور که مؤمن نمی‌شود اگر واجب علم و اعتقاد را با خود نیاورد، به همان شکل مؤمن نمی‌شود اگر واجب حب و انقیاد و تسلیم شدن را نیاورد؛ …

بیشتر بخوانید »

ایمان در قلب، به مجرد تصدیقی که همراه با آن عملِ قلبی نباشد، ایمان محسوب نمی‌شود

می‌گوید: احمد گفت: و اما کسی که گمان می‌کند که ایمان، اقرار کردن است، پس درباره‌ی معرفت (شناخت و آگاهی داشتن به آن) چه می‌گوید؟ آیا همراه با اقرار کردن به معرفت احتیاج دارد؟ و آیا نیاز است که تصدیق کننده‌ی آنچه که می‌داند باشد؟ پس اگر گمان کند که همراه با اقرار کردن احتیاج به معرفت داشتن هم دارد، …

بیشتر بخوانید »

ایمان معرفت و اقرار و عمل است

ابن تیمیه می‌گوید: احمد بن حنبل گفت: ابو سلمه الخزاعی برای ما حدیث گفت، گفت: مالک و شریک و ابو بکر بن عیاش و عبد العزیز بن ابی سلمه و حماد بن زید گفتند: ایمان معرفت و اقرار و عمل است.[۱] [۱]– جـ۷ ص۲۳۹ لمجموع الفتاوى

بیشتر بخوانید »

ایمان بدون شناخت داشتن به شرائط آن، ارزشی ندارد

ابن تیمیه می‌گوید: ﴿وَلَوْ کَانُوا یُؤْمِنُونَ بِالله والنَّبِیِّ وَمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِیَاء﴾ [مائده: ۸۱] «و اگر به خدا و پیامبر و آنچه بر او نازل شده، ایمان می‌آوردند (هرگز) آنان (کافران) را به دوستی برنمی‌گزیدند». و این فرموده‌اش: ﴿فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّىَ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ﴾ [نساء: ۶۵] «نه، سوگند به پروردگارت که آن‌ها ایمان نمی‌آورند، مگر …

بیشتر بخوانید »

عمل نکردن به تصدیق قلبی

ابن تیمیّه می‌گوید: «فقد علمنا من دینه ضروره أنه یکفر الشخص مع ثبوت التصدیق بنبوته فی القلب إذا لم یعمل بهذا التصدیق بحیث یحبه ویعظمه ویسلم لما جاء به»؛ «به طور ضرورت از دینش دانسته‌ایم که شخص کافر می‌شود با اینکه تصدیق (راست پنداشتن) نبوتش را در قلبش دارد، در صورتی که به این تصدیق کردن عمل نکند؛ به این …

بیشتر بخوانید »

سالم الأفطس با عقیده‌ی ارجاء نزدمان آمد

ابن تیمیه می‌گوید: احمد بن حنبل گفت: خلف بن حیان برای ما حدیث گفت، معقل بن عبید الله العبسی برای ما حدیث گفت: گفت سالم الأفطس با عقیده‌ی ارجاء نزدمان آمد پس یاران ما از او فرار و نفرت شدیدی کردند از جمله میمون بن مهران و عبدالکریم بن مالک که با خداوند عهد بسته بود که با او در …

بیشتر بخوانید »

کسی که به شهادتین تکلم کند و فرائض را ادا نکند و از محارم اجتناب نکند

ابن تیمیّه می‌گوید: کسی که می‌گوید: اینکه هر کسی که به شهادتین تکلم کند و فرائض را ادا نکند و از محارم اجتناب نکند وارد بهشت می‌شود و هیچ کدام از آنان با آتش عذاب نمی‌شود، پس چنین کسی کافرِ مرتد است و واجب است توبه داده شود. پس اگر توبه کرد وگرنه کشته می‌شود. بلکه کسانی که به شهادتین …

بیشتر بخوانید »

توحید فلاسفه

شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه‌الله می‌گوید: و آنان (یعنی فلاسفه) اگر ادّعای توحید بکنند پس تنها توحیدشان با قول است نه با عبادت و عمل، و توحیدی که رسولان آورده‌اند در آن اخلاص دین برای خداوند و عبادتش به تنهایی و بدون شریک برای او است، و این چیزی است که آن‌ها آن را نمی‌دانند و توحیدی که ادعایش می‌کنند …

بیشتر بخوانید »

هر کسی که مخلوقی را همانند دوست داشتن خداوند دوست داشته باشد، پس او مشرک است

ابن تیمیّه می‌گوید: و گمراهان، توحید خداوند متعال را سبک می‌شمردند و دعا کردن به غیر خداوند از اموات را بزرگ قرار می‌دادند و هرگاه آن‌ها به توحید امر می‌شدند و از شرک نهی می‌شدند، آن‌ها را مسخره می‌کردند؛ چنانکه خداوند می‌فرماید: ﴿وَإِذَا رَأَوْکَ إِن یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُواً﴾ [فرقان: ۴۱] «و هنگامی‌که تو را ببینند، فقط تو را به ریشخند …

بیشتر بخوانید »

اسلام شناخت و اقرار و انقیاد و التزام داشتن به طاعتش و دینش در ظاهر و باطن است

ابن قیّم می‌گوید: اقرار کردنِ آن کاهنِ اهل کتاب برای رسول خدا به اینکه او پیامبر است، او را وارد اسلام نکرد؛ چون خود را ملتزم به اطاعت و پیروی از او نکرد، پس اگر بعد از این اقرار به دینش تمسّک جوید، این ارتداد برای او محسوب نمی‌شود، و مشابه آن، قول آن دو کاهن یهودی است… گفتند: گواهی …

بیشتر بخوانید »

مجرد داشتن علم و خبر دادن از آن، ایمان محسوب نمی‌شود

این تیمیه می‌گوید: تعدادی از یهودیان نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمدند و گفتند: «نشهد إنک لرسول الله»؛ «گواهی می‌دهیم که یقیناً تو رسول خدا هستی» و با این کار مسلمان محسوب نشدند، برای اینکه آن‌ها آن را از روی خبر دادن از آنچه که در نفسشان است گفتند، یعنی می‌دانیم و جزم داریم بر اینکه تو رسول خدا …

بیشتر بخوانید »

ایمان بدون عمل

شیخ الإسلام می‌گوید: و اگر بالفرض قومی ‌می‌بود که به پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌گفتند: ما با قلب‌هایمان بدون شک کردنی، به آنچه که برای ما آورده‌ای ایمان می‌آوریم و با زبان‌هایمان به شهادتین اقرار می‌کنیم، جز اینکه از تو در هیچ چیزی از آنچه که به آن امر کرده‌ای و از آنچه که از آن نهی کرده‌ای اطاعت …

بیشتر بخوانید »

دین اسلام همان تسلیم شدن برای خداوند یکتا است

ابن تیمیه می‌گوید: و دین اسلامی ‌که خداوند به آن راضی است و رسولان را با آن فرستاده است، همان تسلیم شدن برای خداوند یکتا است، اصل آن در قلب است که همان خضوع (فرمانبرداری) برای خداوند یکتا در عبادت کردن او به تنهایی و نه برای کسی دیگر، است. پس کسی که او را عبادت کرد و همراه او …

بیشتر بخوانید »