تعریف رده از ابوبکر بن محمد [حصنی شافعی]

ابوبکر بن محمد [حصنی شافعی]، صاحب کتاب «کفایه الأخیار» می‌گوید: ردّه در لغت: باز گشتن از چیزی به غیر آن چیز است و از آن دسته است سخن خداوند متعال: ﴿وَلاَ تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِکُمْ﴾ [المائده: ۲۱] «و به پشت سر خود باز نگردید».

و (ردّه) در شرع: رجوع کردن از اسلام به کفر و قطع کردن اسلام می‌باشد.

و یک‌بار ردّه با سخن حاصل می‌شود و باری با فعل و باری دیگر با اعتقاد، و همه‌ی این انواع سه‌گانه در آن مسائلی است که نمی‌توان حصرشان کرد، پس از هر کدام مختصری می‌آوریم تا با آن بقیه آن نیز شناخته شود.

اما سخن: همانند زمانی که شخص به دشمنش می‌گوید: «اگر (آن دشمنم) پروردگارم می‌بود او را عبادت نمی‌کردم»، پس او کافر می‌شود. و همچنین اگر بگوید: «اگر پیامبر می‌بود به او ایمان نمی‌آوردم»، یا درباره‌ی فرزند یا همسرش بگوید: «او در نزد من از الله یا از رسولش محبوبت‌تر است»، و همچنین اگر مریض بعد از شفا یافتن بگوید: در مریضی‌ام دچار چیزی شدم که اگر با ابوبکر و عمر می‌جنگیدم دچار آن نمی‌شدم» پس او کافر می‌شود، و طایفه‌ای از علما به چنین مذهبی رفته‌اند که حتماً باید کشته شود؛ برای اینکه سخنش در برگیرنده‌ی نسبت دادن جور و ستم به خداوند متعال می‌باشد.

و همچنین اگر ادّعا کند که به او وحی می‌شود اگرچه ادّعای نبوّت نکند، یا ادّعا کند که او وارد بهشت شده و از میوه‌هایش خورده است و با حور العین هم آغوش شده است، پس او به اجماع کافر شده است و مثل و شبیه آن همانند آنچه را که زنادقه‌ی متصوفه که خداوند بکشتشان می‌گویند آنچه را که جاهل و کافرشان می‌کند و از عقیده‌شان می‌اندازد، و اگر پیامبری از پیامبران را دشنام دهد یا ریشخند کند به اجماع کافر می‌شود.

و اما کفر با فعل: همانند سجده کردن برای بت و خورشید و ماه و انداختن مصحف در زباله‌ها یا سحری که در آن عبادت خورشید باشد و همچنین ذبح کردن برای بت‌ها یا نامی‌ از نام‌های خداوند متعال یا دستوراتش یا وعیدش را مسخره کند، یا قرآن را با زدن دف قرائت کند.

و اگر فعلی انجام دهد که مسلمانان اجماع کرده‌اند بر اینکه آن کار جز از شخص کافر صادر نمی‌شود؛ اگرچه به همراه فعلش، به اسلام هم تصریح کند. همانند سجده کردن برای صلیب یا به سوی کلیساها برود به همراه اهل آن، با پوشیدن جامه و لباس آن‌ها و آنچه که به گردنشان آویزان می‌کنند و غیر آن، پس با آن کافر می‌شود…

و اما کفر با اعتقاد، بسیار زیاد می‌باشد. پس هر کس معتقد باشد به قدیم بودن عالم یا جدید بودن صانع یا معتقد به نفی آنچه برای خداوند به اجماع اثبات شده است باشد، یا ثابت کند آنچه را که از او به اجماع نفی شده است همانند الوان و اتصال و انفصال، با آن کافر می‌شود…

و راضی بودن به کفر کفر است و عزم کردن کفر در همان لحظه کفر می‌باشد و همچنین اگر تردید کند که آیا کافر می‌شود در همان لحظه کافر می‌شود، و همچنین کفر کردن را به کاری که در آینده معلق سازد در همان لحظه کافر می‌شود….

اگر اینها را دانستی پس هرکس که ارتدادش ثابت شد او مهدور الدم است، برای اینکه او فاحش‌ترینِ انواع کفر و غلیظ‌ترین آن‌ها در حکم را با خود آورده است. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَمَن یَرْتَدِدْ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُولَٰئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ ۖ وَأُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ﴾ [البقره: ۲۱۷]

«و هر کس از شما که از دینش بر گردد و در حال کفر بمیرد، پس آنان اعمالشان در دنیا و آخرت تباه شده است، و آنان اهل آتش (دوزخ) اند، و همیشه در آن خواهند بود».

و آیا درخواست توبه از او، مستحب است یا واجب، در آن دو قول است: یکی اینکه مستحب است (واجب نیست) به خاطر این فرموده‌اش علیه السلام: «من بدل دینه فاقتلوه»؛ «هرکس دینش را تغییر دارد پس او را بکشید» و قول صحیح‌تر این است که واجب است…

برای اینکه غالباً ردّه به خاطر شبهه‌ای که عرضه شده است اتفاق می‌افتد، پس قبل از کشف کردن شبهه و استتابه دادن از آن، کشتن جایز نیست، همانند اهل حرب که ما با آن‌ها نمی‌جنگیم مگر بعد از بلوغ دعوت و اظهار معجزه به آن‌ها.[۱]

[۱]– کفایه الأخیار جـ۲ ص۱۲۳ –باب الرده

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …