به بحثمان در مورد خوارج باز میگردیم.[۱] کسانی که در اعتقادات و جهتگیریهای خود، دچار افراط شدند و همین امر سبب شد تا در رد افعال آنها، آرا و نظریات شیعه بوجود آید تا اینگونه با نظریات تکفیری خوارج خصوصا در مورد علی مقابله کند. به همین سبب این گرایش در مقابل خوارج قرار گرفت و اقتضای تقابل آنها این بود که این گروه نیز اندیشهای افراطی در تقابل با اندیشهی تکفیری ارائه کند و آن فکر تالیه یا همان اله خواندن علی بود. همچنان که هم اکنون نیز یکی از فرقههای شیعه، همین تفکر و عقیده را دارد.
در کتابهایی که فرقهها را بررسی کردهاند میخوانیم که آنها مصداق حدیث پیامبر هستند که به جدایی از دین اسلام توصیف شدهاند چنانکه تیر از کمان میجهد. تعجب میکنیم از موضع فلهوزن مستشرق در ایراد وی به حدیث و جهتگیری او که نمیتواند آنرا مخفی کند – که تحت تاثیر نظریات دیگر مستشرقان است. – این دیدگاه هر رای و نظری را که مخالف با دیدگاه مسلمانان باشد، تمجید میکند و با امید و به صورت شفاف و گسترده از مخالفان اهل سنت دفاع میکند تا دیدگاه خود را آشکار نموده و از آن استفاده نموده و در بیشترین گستره ترویج دهد.
[۱]– اما صحابه خوارج را تکفیر نمینمودند و حتی پشت آنها نماز میخواندند و نقل شده است که عبدالله بن عمر و تعدادی از صحابه پشت فردی از خوارج نماز گزاردند همچنین برایشان حدیث نقل کرده و فتوی میدادند و آنها را چنانکه مسلمانی را مورد خطاب قرار میدهند، خطاب میکردند. (منهاج السنه، ج ۳، ص ۶۲).