این شبهه، از جمله قدیمیترین شبهات مستشرقین میباشد که بعدها به عنوان ارثیه! به امثال آقایان دشتی، انصاری و روزبهانی انتقال یافت! جناب آقای روزبهانی مینویسد: «محمد، یکی از پیروان خود به نام عبد الله بن جحش را مأمور حمله و هجوم به کاروان مذکور کرد. افراد محمد در محلی به نام نخله در نزدیکی مکه کمین کرده و وقتی کاروان به آن محل رسید به آن حمله نموده، قافله سالار را کشته و اموال قافله را تصاحب و یک راست به نزد محمد میروند.»(۱)
میگویم: این حکایت را از وجوهی پاسخ میگوییم:
اولاً. این مشرکین شریف!! که آقای روزبهانی برای آنها نوحه میخواند و گریبان پاره میکند، مسلمانان را از دیارشان اخراج و اموالشان را مصادره میکردند. پس برفرض اینکه مسلمانان کالاهای مشرکین را به نفع خود تصاحب میکردند، باز هم ذرهای از اموال غصب شدهی آنان را جبران نمیکرد! همچنین حالت آن زمان (که تفصیلش خواهد آمد)، یک جو جنگی بوده است و اگر امروزه نیز جنگی میان دو کشور رخ دهد، طرفین در صدد وارد کردن ضربات اقتصادی به همدیگر خواهند بود، و مسیرهای تجاری یک کشور، همانند شریانهای حیاتی هستند که قدرت ادامهی فعالیت را به آن کشور میدهند.
ثانیاً. اینکه پیامبر صلی الله علیه وسلم عبد الله بن جحش رضی الله عنه را مأمور حمله و غارت کاروان قریش کرده باشد، دروغی بیش نیست و خبر مذکور تنها از طریق محمد بن عمر واقدی (متوفی ۲۰۷ هـ) آمده است که پیشتر به بیان وضعیت وی پرداختیم. همچنین در همان کتاب واقدی که مستشرقین به آن استناد کرده و آقای روزبهانی هم به نقل ناقص از آن پرداختهاند، آمده است که پیامبر صلی الله علیه وسلم زمانیکه از این اتفاق باخبر شد، فرمود: «ما أمرتکم بالقتال فی الشهر الحرام!»(۲) یعنی: «به شما دستور ندادم که در ماه حرام بجنگید!». واقدی نیز پس از ذکر این داستان مینویسد: «رسول الله صلی الله علیه وسلم چه در ماه حرام و چه در غیر آن به عبدالله بن جحش و یارانش دستور جنگیدن نداده بود، بلکه تنها به آنان دستور داد که اخبار قریش را به دست بیاورند.»(۳)
ثالثاً. بر خلاف آنچه بسیاری گمان کردهاند، جنگ با قریش (غزوه بدر) را پیامبر صلی الله علیه وسلم آغاز نکرد، بلکه مشرکین قریش تصمیم داشتند که برای نابودی مسلمانان به جمعآوری تدارکات نظامی بپردازند. در سنن أبی داود رحمه الله با سند صحیح وارد شده است که مشرکین قریش نامهای به عبد الله بن أبی و مشرکین اوس و خزرج با این مضمون نوشتند که: «إنکم آویتم صاحبنا، وإنا نقسم بالله لتقاتلنه، أو لتخرجنه أو لنسیرن إلیکم بأجمعنا حتى نقتل مقاتلتکم، ونستبیح نساءکم.»(۴) یعنی: «شما همشهری ما را در شهر خود مأوا دادید و به خدا سوگند یاد میکنیم که اگر او را به قتل نرسانید یا از شهر اخراج نکنید، علیه شما جمع میشویم تا جنگجویان شما را بکشیم و زنانتان را برای خود مباح سازیم!»
پس با این تفاصیل، اشکالی بر پیامبر صلی الله علیه وسلم نیست، بلکه بر آقای روزبهانی اشکال وجود دارد که بویی از امانت علمی و عدالت نبرده است، عامله الله بعدله…
——————————-
۱. قرآن کلام محمد، ص ۹۹
۲. المغازی للواقدی، ج ۱، ص ۱۶
۳ . همان
۴ . سنن أبی داود، ج ۳، ص ۱۵۶ ـ شیخ البانی رحمه الله آن را در صحیح وضعیف سنن أبی داود «صحیح الإسناد» دانسته است.
مقاله پیشنهادی
روش حج رسول الله صلی الله علیه وسلم
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ رضی الله عنهما قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه …