قرائتی که بیانگر وضع در متن می باشد (۱)

۱- رکاکت (ناپختگی و نااستواری) در الفاظ روایت شده:

هرکس نسبت به زبان عربی شناخت کافی داشته باشد، تشخیص می دهد که چنین الفاظی و در واقع چنین ادبیاتی از فصاحت رسول خدا نیست. احادیث رکیکی وضع شده اند که الفاظ و معانی آنها بیانگر موضوع بودن آنها می باشد. حافظ بن حجر رحمه الله می گوید: «معیار رکیک بودن روایت، رکیک بودن معنای آن می باشد. چنانکه هرگاه معنای رکیکی داشت، این خود دلیل بر وضع آن می باشد. هرچند الفاظ آن رکیک نباشد. چرا که این دین تماما محاسن است. و رکاکت به نادانی باز می گردد. اما اینکه رکاکت تنها در الفاظ باشد، دلالت بر موضوع بودن روایت ندارد. چرا که این احتمال در مورد آن می رود که روایت به معنا شده باشد چنانکه راوی الفاظ صحیح حدیث را با الفاظی غیر فصیح جایگزین کرده باشد. و اینگونه معنای روایت را باچنین الفاظی انتقال داده باشد. هرچند اگر تصریح کند که چنین الفاظی، الفاظ رسول خدا می باشد، دروغ گفته است».[۱]

و مثال آن این حدیث است که: «اربع لا تشبع عن اربع: انثی من ذکر و ارض من مطر و عین من نظر و اذن من خبر»:[۲] «چهار چیز از چهار چیز سیر نمی شوند: زن از مرد، زمین از باران، چشم از دیدن و گوش از خبر». ربیع بن خیثم می گوید: «برای حدیث نوری همچون نور روز می باشد که آن را می شناسی و نیز برای آن تاریکی همچون تاریکی شب می باشد که آن را انکار می کنی».

۲-معنای فاسد و نادرست:

همچون احادیثی که احساس و شعور آنها را تکذیب می کنند. همچون حدیث: «الباذنجان لما اکل له»: «بادمجان برای کسی است که آن را می خورد». و این حدیث: «والباذنجان شفاء من کل داء»: «بادمجان شفای هر بیماری است». ناهنجار بودن و زشتی این روایات واضح و روشن است. و از این قبیل است روایات مسخره ای چون: «لو کان الازر رجلا لکان حلیما ما اکله جائع الا اشبعه»: «اگر برنج مردی بود، بردبار و شکیبا بود. هیچ گرسنه ای آن را نمی خورد مگر اینکه سیر می شود».

ابن قیم جوزی می گوید: «چنین اقوالی از جمله اقوال زشت و ناهنجاری است که کلام عقلاء از آن مصون است چه برسد به کلام سیدالانبیاء».

و از این قبیل است حدیث: «من اتخذ دیکا ابیض، لم یقر به شیطان و لا سحر»: «هرکس خروس سفیدی را اختیار کند، نه شیطان و نه بیماری ضرری به او نمی رسانند».

و هر روایتی که بیانگر مباح بودن مفاسد و حرکت در مسیر شهوات باشد، از این قبیل است. مانند حدیث: «ثلاثه تزید فی البصر: النظر الی الخضره و الماء الجاری و الوجه الحسن»: «نگاه کردن به سه چیز باعث افزایش نور چشم می شود: نگاه کردن به سبزی و آب جاری و چهره ی زیبا».

 و این حدیث: «النظر الی الوجه الجمیل عباده»: «نگاه کردن به چهره ی زیبا عبادت است».

ابن قیم جوزی می گوید: «هر حدیثی که در آن ذکری از زیبارویان یا ستایش آنها آمده است یا اینکه به نگاه کردن به آنها امر کرده است یا اینکه به خواستن نیازمندی ها از آنها اشاره دارد یا اینکه یادآور آن است که آتش آنها را لمس نمی کند؛ دروغ و ساختگی و بهتان و افترایی بیش نیست».[۳]

۳- آنچه با نص کتاب و سنت متواتر یا اجماع قطعی[۴] در تناقض باشد. و آنچه با سنت در تناقض آشکار باشد.

ابن قیم جوزی می گوید: «و از این قبیل است حدیثی که با صریح قرآن مخالفت داشته باشد همچون حدیثی که عمر دنیا را بیان می کند که هفت هزار سال است و پایان دنیا در هزاره هفتم می باشد.

چنین روایتی از آشکارترین دروغ ها می باشد چرا که اگر بر فرض این حدیث صحیح باشد در اینصورت می داند که از هم اکنون[۵] تا قیامت ۲۵۰ سال باقی مانده است. درحالی که خداوند متعال می فرماید: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَهِ أَیَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتیکُمْ إِلاَّ بَغْتَهً یَسْئَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیٌّ عَنْها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ»[۶] و می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَهِ»[۷] و رسول خدا فرمودند: «لا یعلم متی تقوم الساعه الا الله»:[۸] «هیچکس جز الله نمی داند قیامت چه زمانی برپا می شود».

و همچنین تمام احادیثی که بر وصایت علی یا خلافت وی تصریح دارند، صحیح نبوده و موضوع می باشند.[۹]

۴- هر حدیثی که ادعا می کند صحابه بر کتمان امری و عدم نقل آن با یکدیگر هم پیمان شدند.

چنانکه روافض گمان می کنند: رسول خدا در بازگشت از حجه الوداع دست علی بن ابی طالب را در محضر تمام صحابه بلند کرده و با علی در میان آنها ایستاد تا همگی او را بشناسند؛ سپس فرمود: «هذا وصیی و اخی و الخلیفه من بعدی، فاسمعوا و اطیعوا له»: «این وصی و برادر من و خلیفه ی پس از من می باشد. پس بشنوید و از او اطاعت کنید». اما پس از این ماجرا تمام صحابه هم پیمان شدند که این مساله را کتمان نموده و آن را تغییر دهند. پس لعنت خداوند بر دروغگویان باد.[۱۰]

۵- هر حدیثی که با حقایق تاریخی رخ داده در عصر رسول خدا مخالف باشد؛ یا اینکه مقرون به قرائنی باشد که بطلان آن را ثابت می کند. مثل حدیث: «وضع الجزیه عن اهل خیبر»: «برداشته شدن جزیه از اهل خیبر» که کذب و دروغ است از چند جهت:

۱- در این روایت شهادت سعد بن معاذ ذکر شده است درحالی که سعد قبل از این در غزوه خندق وفات نمود.

۲- حکم جزیه تا آن زمان نازل نشده بود و صحابه و عرب آن را نمی شناختند. بلکه پس از سال تبوک نازل شد. آنگاه که رسول خدا جزیه را بر نصارای نجرانی و یهود یمن مقرر نمود… و ابن قیم جوزی دروغ بودن این روایت را با ده دلیل قوی بیان می کند.[۱۱]

۶- روایت از امری بزرگ خبر داده باشد و جز یک نفر آن را نقل نکرده باشد؛

 

[۱] – الباعث الحثیث، ص: ۹۰

[۲] – المنار المنیب، ابن قیم؛ ص: ۹۹-۱۰۰

[۳] – نگا: منار المنیف، ابن قیم جوزی، ص: ۱۹- ۲۴

[۴] – نگا: توضیح الافکار: ۲/۹۶

[۵] – ابن قیم جوزی از سال ۶۹۱تا ۷۵۲ هجری زندگی کرده است.

[۶] – (اعراف: ۱۸۷) «(ای پیامبر) در باره قیامت از تو سوال می‌کنند، کی واقع می‌شود؟ بگو: «مسلماً علم آن فقط نزد پروردگار من است و هیچ‌کس جز او (نمی‌تواند) آن را در وقت معینش آشکار سازد؛ (دانستن آن) در آسمان‌ها و زمین سنگین (و پوشیده) است و جز  بطور ناگهانی، به سوی شما نمی‌آید. (چنان) از تو سوال می‌کنند که گویی تو  از و قوع آن خبر داری، بگو: علم آن، فقط نزد الله است.

[۷] – (لقمان: ۳۴) «بی‌گمان علم (وقوع) قیامت نزد الله است».

[۸] – المنار، ابن قیم جوزی، ص: ۳۱؛ تخریج و تحقیق عبدالفتاح بوغده

[۹] – المنار، ص: ۲۲

[۱۰] – المنار، ص: ۲۲ سیوطی می گوید: «و از قرائنی که بیانگر موضوع بودن این روایت می باشد، این است که راوی آن رافضی است و حدیث در فضایل اهل بیت می باشد.» الباعث الحثیث: ۸۹

[۱۱] – نگا: المنار، ص: ۳۷-۳۸

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …