چگونه حدیث موضوع شناخته می شود

چنانکه علما قواعد دقیقی برای شناخت حدیث صحیح و حَسَن و ضعیف وضع کرده  اند، همچنین قواعدی برای شناخت روایات موضوع تدوین کرده اند. و شاخصه هایی را که بیانگر وضع و جعل در سند حدیث است و نیز فاکتورهایی که در متن روایت بیانگر جعلی بودن آن هست، ذکر کرده اند. که به طور مختصر به این شاخصه ها می پردازیم:

الف) نشانه های وضع در سند:

۱- راوی حدیث به دروغ بودن آن اعتراف کند. و اقرار کند آنچه روایت نموده، ساخته و پرداخته ی ذهن وی می باشد. چنانکه عبدالکریم و ابوعصمه نوح بن مریم که نوح الجامع نامیده می شد و نیز ابوجزی اعتراف کردند. ابوجزی (مریض) اعتراف نموده و گفت: «اگر خداوند مرا چنانکه می بینید در مورد جعل روایات رسوا نمی کرد، اقرار و اعتراف نمی کردم. اما شما را گواه می گیرم که چنین و چنان حدیث وضع نمودم. و از خداوند متعال در مورد آنها طلب آمرزش نموده و به درگاه او توبه می کنم».[۱] و این قوی ترین دلیل بر موضوع بودن حدیث می باشد.

۲- وجود قرینه ای جایگزین اعتراف به وضع حدیث:

مثلا از کسی روایت کند که او را ملاقات نکرده است یا از کسی روایت کند که در سرزمینی است که هرگز به آنجا سفر نکرده است. یا اینکه از کسی روایت کند که بعد از وفات وی به دنیا آمده است. یا اینکه وی فوت شده درحالی که راوی کوچک بوده و او را درک نکرده است. به شعبه گفته شد: چرا از عثمان بن ابی یقظان[۲] روایت نمی کنی؟ پس گفت: چگونه از کسی روایت کنم که چون در مجلسی همراه او نشسته بودم و از سن وی سوال کردم، مرا از زمان تولد خود خبر داد سپس از شخصی روایت کرد که قبل از تولد وی، مرده بود؟!»[۳]

۳- راوی معروف به کذب در روایتی منفرد باشد. و جز او هیچ راوی ثقه ای آن حدیث را روایت نکرده باشد. در این صورت به موضوع بودن روایت حکم می شود. دانشمندان علم حدیث، یک یک راویان کذاب را برشمرده اند و روایاتی را که در آنها به دروغگویی پرداختند، بیان کرده اند چنانکه حتی یک نفر از آنها از قلم نیفتاده است.

۴- بررسی حال راوی:

الف) چنانکه برای مأمون بن احمد اتفاق افتاد. (که یکی از جعل کنندگان حدیث بود.) در حضور وی این مسأله مطرح شد که آیا حسن از ابوهریره روایت شنیده یا نه؟ پس بلافاصله اسناد روایتی را تا رسول خدا ذکر نمود که رسول الله  صلی الله علیه و سلم فرمودند: حسن از ابوهریره شنیده است.[۴]

ب) و آنچه حاکم با سند سیف بن عمر تمیمی روایت نموده از این قبیل است که می گوید: «نزد سعد بن طریف بودم که پسرش از کلاس درس آمد. پس سعد به او گفت: چه شده؟ پسرش گفت: معلم مرا تنبیه کرده است. سعد گفت: امروز او را خوار و ذلیل می کنم. عکرمه از ابن عباس برایم روایت کرده که رسول خدا  صلی الله علیه و سلم فرمودند: «مُعَلِّمُوا صِبْیَانَکُمْ شِرَارُکُمْ، أَقَلُّهُمْ رَحْمَهً لِلْیَتِیمِ وَأَغْلَظَهُمْ لِلْمِسْکِینِ»: «بدترین معلمانِ فرزندان تان کسانی هستند که کمترین رحم را نسبت به یتیم دارند و شدیدترین برخورد را با فقیران».  

اما سعد بن طریق کسی است که یحیی بن معین در مورد او می گوید: «برای هیچکس حلال نیست از او روایت کند.» و ابن حبان می گوید: «وی حدیث جعل می کرد.» و کسی که این قصه را از وی نقل می کند یعنی سیف بن عمر؛ حاکم در مورد او می گوید: متهم به زندقه می باشد. و در روایت ساقط است».

ج) و عجیب تر از آن روایتی است که ابن الجوزی با اسناد خود تا ابوجعفر بن محمد طیالسی نقل می کند که وی گفت: احمد بن حنبل و یحیی بن معین در مسجد رصافه نماز خواندند پس قصه گویی در حضور آنها ایستاد و گفت: احمد بن حنبل و یحیی بن معین برای من روایت کرده و گفتند: عبدالرزاق از معمر از همام بن منبه از ابوهریره برای ما روایت کرده که رسول خدا فرمودند: «من قال لااله الاالله  یخلق من کل کلمه منها طیر منقاره من ذهب و ریشه من مرجان»: «هرکس لااله الا الله بگوید، از هر کلمه ی آن پرنده ای با منقار طلا و پرهایی از مرجان خلق می شود». و حدود بیست برگ داستانش را ادامه داد. در این میان احمد به یحیی و یحیی به احمد نگاه کرده و گفت: تو این حدیث را روایت کرده ای؟ پس گفت: به خدا سوگند هم اکنون این روایت را شنیدم. راوی می گوید: پس هر دو ساکت شدند تا اینکه داستان قصه گو تمام شد. پس یحیی بن معین با دست به وی اشاره کرد که نزد او بیاید؛ قصه گو گمان کرد یحیی می خواهد چیزی به او ببخشد. پس یحیی بن معین به او گفت: چه کسی این حدیث را برای تو روایت کرده است؟ گفت: یحیی بن معین و احمد بن حنبل؛ یحیی بن معین گفت: من یحیی بن معین و این احمد بن حنبل است. هرگز چنین چیزی در احادیث رسول خدا نشنیدیم. قصه گو در پاسخ گفت: تو یحیی بن معین هستی؟ یحیی گفت: بله، قصه گو به وی گفت: همواره می شنیدم یحیی بن معین احمق است، اما اکنون آن را دانستم. یحیی بن معین به او گفت: چگونه دانستی من احمق هستم؟ گفت: آیا جز شما در دنیا، یحیی بن معین و احمد بن حنبل نیست، جز شما از ۱۹ نفر که اسم شان احمد بن حنبل و یحیی بن معین بود حدیث نوشتم. پس احمد بن حنبل دهان وی را بست. که یحیی گفت: او را رها کن تا برخیزد. پس برخاست و به استهزا و تمسخر آنان روی آورد.

ب) شاخصه های وضع در متن روایت:

امام ابن قیم جوزی رحمه الله می گوید: «سوال شدم: آیا می توان با ضابطه ای مشخص بدون اینکه سند روایت بررسی شود، موضوع بودن روایت را تشخیص داد؟ این سوال بسیار ارزشمند و مهم است و این مهم را تنها کسی می تواند تشخیص دهد که نسبت به احادیث صحیح شناخت دقیق و کافی داشته باشد. و چنین شناختی با گوشت و خون وی عجین بوده و بر آن کاملا تسلط داشته و در شناخت احادیث و آثار تخصص داشته باشد. نسبت به رسول خدا و هدایت او در آنچه بدان امر نموده و از آن نهی کرده و آنچه از آن خبر داده و به آن فرا خوانده و آنچه دوست داشته و آنچه ناپسند شمرده و آنچه برای امتش تشریع نموده شناخت لازم داشته باشد. گویا که وی نسبت به رسول خدا همچون یکی از صحابه باشد. چنین کسی احوال رسول خدا و راه و روش و هدایت و کلام وی و نیز آنچه را جایز هست یا نیست که از او خبر داده شود می شناسد؛ چنانکه این امر برای دیگران میسر نیست. و این ویژگی هر پیرویی نسبت به کسی است که از او پیروی می کند. چنانکه نسبت به افعال و اقوال وی در راستای شناخت آنها و تشخیص صحت و سقم نسبت آنها به وی حریص است. و این ویژگی مقلدین نسبت به امامام شان می باشد. چنانکه اقوال و تصریحات و مذاهب و اسلوب ایشان را چنان می شناسند که برای دیگران چنین شناختی مقدور نیست و به عبارت دیگر شناختی که آنها نسبت به امامان خود دارند، دیگران چنین شناختی در مورد آنها ندارند».[۵]

 

[۱] – قبول الاخبار، ص: ۶؛ و از این قبیل است اعتراف میسره بن عبد ربه فارسی که احادیثی در فضایل قرآن وضع نمود و در فضل علی هفتاد حدیث جعل نمود. الباعث الحثیث، ص: ۸۷

[۲] – وی عثمان بن عمیر می باشد.

[۳] – قبول الاخبار، ص: ۱۶

[۴] – قواعد التحدیث، ص: ۱۳ و به مأمون بن احمد هروی گفته شد: نظرت در مورد شافعی و پیروان وی در خراسان چیست؟ گفت: اسناد روایتی را از احمد بن عبدالله تا انس به صورت مرفوع ذکر کرد که رسول خدا  صلی الله علیه و سلم فرموده است:  «یکون فی امتی رجل یقال له محمد بن ادریس اضر علی امتی من ابلیس»: «در میان امت من مردی خواهد بود که به او محمد بن ادریس گفته می شود، ضرر وی برای امتم از ابلیس بیشتر است». نگا: تدریب الراوی، ص: ۱۸۱

[۵] – المنار المنیف، ابن قیم جوزی، ص: ۱۵؛ نگا: قواعد الحدیث، ص: ۱۴۸

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …