اکنون به بخشی از تلاش های علمای امت در جهت حفظ حدیث شریف می پردازیم:
الف) پایبندی به اسناد؛ منظور از اسناد، راویان حدیث می باشد. امام محمد بن سیرین رحمه الله در این مورد می گوید: «مسلمانان (قبل از وقوع فتنه) از اسناد حدیث نمی پرسیدند اما زمانی که فتنه روی داد (به محدثان) می گفتند: راویان حدیث را نام ببرید. پس راویان بررسی می شد و چون از اهل سنت بود، حدیث شان پذیرفته می شد و اگر از اهل بدعت بود، احادیث ایشان کنار نهاده می شد».[۱]
ب) فعالیت علمی چشم گیر و مضاعف و تثبت و بررسی در احادیث:
یکی از نعمت های خداوند متعال به مسلمانان این است که صحابه در شهرها و سرزمین های مختلف پخش شدند و برخی از آنها تمام طول عمر خود را مشغول حفظ سنت نبوی به ویژه در زمان فتنه بودند. بسیاری از طلاب علم به سوی صحابه سفر می کردند و سرزمین های بی آب و علف و خشک و کویری را طی می کردند تا در مورد حدیثی که از یکی از تابعین سرزمین خود شنیده اند، اطمینان حاصل کنند و همین است معنای قول ابوالعالیه که می گوید: «ما در بصره روایاتی را از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم می شنیدیم، اما به آن راضی نمی شدیم تا اینکه به مدینه سفر کرده و آن روایت را از دهان اصحاب می شنیدیم».
بلکه صحابه با این هدف به سوی یکدیگر سفر می کردند. چنانکه ابوایوب رضی الله عنه به سوی عقبه بن عامر رضی الله عنه در مصر سفر کرد[۲] و جابر بن عبدالله به سوی عبدالله بن اُنیس سفر نمود.[۳] و سفرهایی از این قبیل بسیار است. مسروق[۴] رحمه الله از جمله کسانی بود که برای فراگیری حدیث و مذاکره ی آن بسیار سفر می کرد.[۵] شعبی[۶] حدیثی روایت می کرد سپس به شونده ی آن می گفت: «آن را بدون هیچ سختی دریافت کن، (پیش از این) کسانی برای دریافت چنین روایاتی به مدینه سفر می کردند».[۷]
پ) تعقیب کذابان:
و بر مبنای احتیاط و قواعد و ضوابط علما در قبول اخبار، برخی از آنها آشکارا با کذابین و دروغگویان برخورد می کردند و آنها را از روایت حدیث منع کرده و با پادشاه وقت رویارو می کردند.
امام شافعی رحمه الله می گوید: «اگر شعبه نبود، حدیث در عراق شناخته نمی شد؛ وی نزد شخصی می رفت و به او می گفت: حدیث روایت مکن؛ وگرنه پادشاه را برای برخورد با تو آماده می کنم».[۸]
ت) موضع سلف در برابر جعل کنندگانِ دروغگو:
سلف صالح دروغگویان و جعل کنندگان را نکوهش و سرزنش نموده و از آنها برحذر داشته و در مورد آنها هشدار دادند. و از احادیث دروغین و جعلی آنان پرده برداشته و مجازات و بازداشتن آنها از این عمل را به پادشاه وقت واگذار نمودند. چنانکه محمد بن سلیمان عباسی، امیر بصره، عبدالکریم بن ابی اوجاء را به خاطر زندقه وی در سال ۱۶۰ هجری در خلافت مهدی کشت. زمانی که وی برای مجازات آماده می شد، گفت: «چهار هزار حدیث در میان شما وضع کردم که در آنها حلال را حرام و حرام را حلال نمودم».
و از این دسته است بیان بن سمعان نهدی از بنی تمیم که پس از صد سال در عراق ظهور کرد و لعنت خدا بر او باد؛ ادعای الوهیت علی بن ابی طالب کرد و دیدگاه و باورهای فاسدی داشت. که خالد بن عبدالله قسری او را کشت و با آتش سوزاند.
و محمد بن سعید بن حسان اسدی شامی از این دسته است که به دار آویخته شد. احمد بن حنبل می گوید: «ابوجعفر منصور به خاطر زندقه، او را کشت. حدیث وی جزو احادیث موضوع بود». و احمد بن صالح مصری می گوید: «زندیقی بود که گردنش زده شد. چهار هزار حدیث نزد آن احمقان جعل کرده بود. پس، از آنان برحذر باشید». و حاکم ابواحمد می گوید: «وی حدیث جعل می کرد. به دلیل زندقه به دار آویخته شد».
و حاکم ابوعبدالله از او حکایت می کند که وی از حمید از انس به صورت مرفوع روایت نموده که: «من خاتم پیامبران هستم که پیامبری پس از من نیست مگر اینکه خداوند بخواهد». و می گوید: «این استثنا را بدان دلیل جعل نمود که به سوی الحاد و زندقه و نبوت دعوت می کرد».[۹]
[۱] – صحیح مسلم بشرح النووی: ۱/۸۴، سنن دارمی: ۱/۱۱۲؛ امام محمد بن سیرین رحمه الله یکی از تابعین بزرگوار است که در سال ۳۳ متولد و در سال ۱۱۰ هجری فوت شد.
[۲] – نگا: جامع العلم و فضله: ۱/۹۳
[۳] – نگا: الجامع لاخلاق الراوی و آداب السامع، ص: ۱۶۸؛ و جامع بیان العلم، ص: ۱/۹۳؛ و تهذیب التهذیب: ۵/۱۴۹-۱۵۰
[۴] – مسروق بن اجدع، امام ابوعایشه همدانی کوفی، فقیه، یکی از افراد معروف؛ پدرش در زمان خود سوارکار و قهرمان اهل یمن بود. و ابن مدینی می گوید: هیچیک از اصحاب عبدالله بر مسروق وارد نشد. وی پشت سر ابوبکر صدیق نماز خوانده است. مسروق در سال ۶۳ هجری وفات نمود. نگا: تذکره الحفاظ.
[۵] – نگا: جامع العلم و فضله: ۱/۹۴
[۶] – شعبی: عامر بن شراحیل بن عید ذی کبار، الشعبی الحمیری؛ ابوعمرو؛ از تابعین است. ضرب المثل حفظ بود. وی در سال ۱۹-۱۰۳ هـ متولد و در ۶۴۰-۷۲۱ م در کوفه وفات یافت. در عهد عبدالملک بن مروان همنشین و سفیر وی به سوی پادشاه روم بود. وی اندامی لاغر و نحیف داشت. هفت ماهه متولد شد. و چون از قدرت حفظ وی سوال شد، در پاسخ گفت: هیچ چیزی را ننوشتم و هیچ سخنی را به کسی نگفتم مگر اینکه آن را در خاطر دارم. وی از راویان ثقه می باشد. عمر بن عبدالعزیز او را برای سِمت قضاوت خواست. فقیه و شاعر بود. در اسم پدرش اختلاف است؛ چنانکه شراحیل و عبدالله گفته شده است. نسبت وی به شعب است که دره ای در همدان می باشد. نگا: الاعلام زرکلی؛
[۷] – الجامع لاخلاق الراوی و آداب السامع، ص: ۱۴۹
[۸] – الجامع لاخلاق الراوی و آداب السامع، ص: ۱۴۹
[۹] – الباعث الحثیث شرح اختصار علوم الحدیث، ص: ۹۰، تألیف احمد شاکر