کهانت و امثال آن (۴)

اگر گفته شود: چگونه علم خط کشیدن از کهانت است؟ و حال آنکه امام احمد و امام مسلم از معاویه بن حکم روایت کرده‎اند که او به پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: و از میان ما افرادی بودند که خط می‎کشیدند، پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «پیامبری از پیامبران بود که خط می‎کشید پس هر کسی خط او با خط آن پیامبر موافق باشد درست است»[۱].

می‎گویم: نووی می‎گوید: یعنی هر کسی خط کشی او با خط آن پیامبر صلی الله علیه و سلم موافق باشد برایش جایز است، اما ما از کجا می‎توانیم یقین کنیم که این خط کشیدن با خط آن پیامبر موافق است، پس این کارها جایز نیست منظور اینکه این کار جایز نیست مگر اینکه کسی یقین داشته باشد که کار او با کار آن پیامبر صلی الله علیه و سلم موافق است و این یقین قطعی برای ما میسّر نیست[۲].

و بعضی دیگر گفته‎اند: مراد نهی از این کار است، چون خط کشیدن آن پیامبر معجزه و نشانه‌ی نبوّت او بود و نبوّت او تمام شده است و پیامبر صلی الله علیه و سلم نگفت که آن خط کشیدن حرام است تا این توهّم ایجاد نشود که خط کشیدن آن پیامبر حرام بوده است[۳]. می‎گویم: و احتمال دارد که معنی این باشد که علت درست در آمدن خط کشیدن صاحب خط این است که موافق با خط کشیدن آن پیامبر در می‎آید، پس هر کسی خط کشیدن او با خط کشیدن آن پیامبر موافق باشد، درست می‎گوید. اما از آن جا که به ندرت با خط کشیدن آن پیامبر موافق می‎شود و راهی برای ما نیست که یقین کنیم که خط کشیدن فرد با خط کشیدن آن پیامبر موافق است، از این رو کسانی که این کار را می‎کنند کارشان نوعی کهانت و غیب‎گویی است.

وقتی این را دانستید، پس بدانید که مذهب امام احمد این است که از کاهن و عرّاف طلب توبه شود، اگر توبه کردند که خوب و گر نه کشته شوند. بسیاری از اصحاب احمد این را گفته‎اند اما آنکه بر فردی که دچار صرع شده دعا می‎خواند و می‎گوید که جن‎ها را گرد می‎آورد و جن‎ها از او پیروی می‎کنند و کسی که جادو را باطل می‎کند. در الکافی آمده که: «اصحاب ما چنین کسانی را از زمره‌ی جادوگران شمرده‎اند، که حکم جادوگران را بیان کردیم. و وقتی امام احمد را در مورد کسی که سحر را باز می‎کند و جادو را باطل می‎نماید پرسیدند، توقف کرد و گفت: بعضی اجازه دادند. گفته شد: چنین کسی در دیگی آب می‎گذارد و آب در آن ناپدید می‎شود، آنگاه امام احمد دست‎هایش را به یکدیگر زد و گفت: نمی‎دانم این چیست؟! گفته شد: آیا به نظر شما به چنین کسی برای باز کردن سحر و باطل کردن جادو مراجعه شود؟ گفت: نمی‎دانم این چیست؟![۴] و این دلالت می‎نماید که کسی که جادو را باطل می‎کند کافر شمرده نمی‎شود و کشته نمی‎شود»[۵].

می‎گویم: اگر این کار جز با شرک ورزیدن و تقرّب به جن‎ها انجام نمی‎شود، انجام دهنده‌ی آن کافر است و کشته می‎شود و تصریح امام احمد بر این دلالت نمی‎کند که او کافر نمی‎شود، چون او در مورد چیز حرامی که حرمت آن آشکار است همین طور می‎گوید.

 گفته‌اش: (و ابن عباس در مورد گروهی که «اباجاد»(ابجد) می‎نویسند و در ستاره‎ها نگاه می‎کنند گفت: نمی‌بینم کسی که این کار را می‎کند نزد خداوند بهره‎ای داشته باشد).[۶]

مؤلف این روایت را به ابن عباس نسبت داده است و منبع آن را ذکر نکرده و حال اینکه این روایت را طبرانی از ابن عباس از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت کرده که اسنادش ضعیف است. و عبارت آن اینطور است بسیاری از کسانی که حروف ابجد را تعلیم می‎دهند و علم ستاره‎ها (را به قصد تفأل) فرا می‌گیرند نزد خداوند روز قیامت بهره‎ای ندارند[۷].

و همچنین حمید بن زنجویه از ابن عباس روایت می‌کند که: «چه بسا کسانی که در ستاره‎ها به قصد تفأل می‎نگرند و حروف ابجد را فرا می‎گیرند نزد خداوند بهره‎ای ندارند».

گفته‌اش: (ما أَری) و فتح همزه که یعنی نمی‌دانم که در نزد خداوند بهره و نصیبی داشته باشند. و یا درست است با ضم همزه (ما أُری) که یعنی گمان نکنم که چنین شخصی نزد خداوند بهره و نصیبی داشته باشد زیرا بدون اندیشه خود را به خطر و نادانی زده‌است و ادعای علم غیب نموده که مختص خداوند متعال است.

نوشتن ابجد و فراگیری آن توسط کسی که ادعا می‎کند به‌وسیله‌ی آن علم غیب را می‎داند، همان چیزی است که علم حروف نامیده می‌شود و بعضی از اهل بدعت در مورد آن کتابی تألیف کرده است اما یاد گرفتن برای تهجّی و حساب جُمّل اشکالی ندارد.

گفته‌اش: و در ستاره‎ها می‎نگرند یعنی علم تأثیر ستاره‎ها، نه علم حرکت و سیر ستاره‎ها، چنان‎که در فصل تنجیم ذکر خواهد شد، که در آن می‎آید که نباید فریب علوم و معارف اهل باطل را خورد. چنان‎که خداوند متعال می‎فرماید: ﴿فَلَمَّا جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ فَرِحُواْ بِمَا عِندَهُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ٨٣﴾ [غافر: ۸۳]. «هنگامی که پیامبرانشان نشانه‌های آشکاری برایشان آوردند، به دانشی که نزد خویش داشتند، شادمان (و فریفته) گشتند و آنچه آن را به ریشخند می‌گرفتند، دامنگیرشان شد».

 

(برگرفته از کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)

[۱]– روایت مسلم۵۳۷ از معاویه بن حکم سلمی.

[۲]– شرح صحیح مسلم۵/۲۳٫

[۳]– مناوی فیض القدیر۴/۵۴۵٫

[۴]– الأثرم روایت کرده و از طریق او ابن عبدالبر در التمهید۶/۲۴۴ روایت کرده است.

[۵]– الکافی۴/۱۶۶٫

[۶]– ابن وهب در جامع خود۶۹۰ و معمر در جامع خود۱۹۸۰۵ روایت کرده‌اند که عبارت از اوست و عبدالرزاق در مصنف خود ۱۹۸۰۵، بیهقی در السنن الکبری۸/۱۳۹ و غیره از ابن عباس روایت کرده‎اند که سندش صحیح است.

[۷]– الطبرانی در الکبیر۱۰۹۸۰ و حمید بن زنجویه چنان‎که در فیض القدیر۴/۱۷ و هیثمی در المجمع۵/۱۱۷ می‎گوید: در اسناد آن خالد بن یزید عمری است که کذاّب می باشد.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …