کهانت و امثال آن (۲)

بدان کاهنانی که اخبار و امور را از شیاطینی که استراق سمع می‎کنند دریافت می‎نمایند تا به امروز وجود دارند، اما تعدادشان نسبت به ایام جاهلیت کمتر است، چون خداوند آسمان را با شهاب‎ها محافظت نموده و فقط جن‎هایی که در بالا قرار دارند خبر را استراق سمع می‎کنند و قبل از اینکه مورد اصابت شهاب واقع شوند آن را به پایین می‎رسانند.

اما آنچه بعضی از جن‌ها به دوستان انسان خود خبر می‎دهند و اموری را به آگاهی او می‎رسانند که اغلب انسان‌ها از آن بی‌خبراند، در میان افرادی که خود را ولی و صاحب کشف می‎دانند بسیار است و این افراد از کاهنان و برادران شیطان هستند نه از اولیای الهی.

وقتی مؤلف مطالبی را در مورد جادو بیان کرد آنچه در مورد کاهنان و امثالشان آمده را نیز ذکر کرد، چون کاهنان و غیب گویان به جادوگران شباهت دارند.

کهانت یعنی ادعای علم غیب مانند خبر دادن از آنچه در زمین اتفاق خواهد افتاد به همراه استناد کردن به سببش. و در اصل این است که جن‎ها از سخنان ملائکه استراق سمع می‎کنند و آن را به گوش کاهن می‎رسانند.

کاهن کلمه‎ایست که بر عرّاف اطلاق می‎شود و به کسی که با سنگریزه فال می‎گیرد و کسی که با ستاره‎ها غیب گویی می‎کند گفته می‎شود. در المحکم می‎گوید: کاهن یعنی کسی که با غیب قضاوت می‎کند[۱].

خطابی می‎گوید: براساس آنچه از آزمایش و تجربه ثابت شده کاهنان گروهی هستند تیزهوش و افرادی شرور که دارای طبیعتی آتشین هستند و در کارهایشان به سوی جن‎ها می‎شتابند و از جن‎ها در مورد حوادث می‎پرسند و جن‎ها به آنان سخنانی را می‎گویند[۲].

مؤلف می‎گوید: (مسلم در صحیح خود از بعضی از همسران پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت می‎کند که گفتند: پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «هر کسی نزد فال‌گیر و غیب‌گویی بیاید و او را تصدیق کند نماز چهل روزش قبول نمی‎شود»)[۳].

این حدیث چنان‎که مؤلف می‎گوید در مسلم روایت شده و عبارت آن چنین است: محمد بن مثنی عنزی از یحیی بن سعید از عبیدالله از نافع از صفیه[۴]، از یکی از همسران پیامبر صلی الله علیه و سلم و او از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت می‎کند که فرمود: «هر کسی نزد غیب گو و فال گیری بیاید نماز چهل روزش قبول نمی‎شود». این‌گونه روایت شده بدون عبارت «فصدَّقَه» «او را تصدیق کند».

گفته‌اش: (از یکی از همسران پیامبر صلی الله علیه و سلم …) او حفصه است، بر حسب آنچه ابومسعود دمشقی گفته است. چون حدیث را در مسند خود ذکر نموده[۵] و همچنین بعضی از راویان حدیث این همسر پیامبر صلی الله علیه و سلم را نام برده‌اند[۶].

گفته‌اش: (هر کسی نزد غیب گو و فال گیری بیاید و او را در مورد چیزی بپرسد)، عرّاف نوعی از انواع کاهنان است که در مورد آن توضیح داده خواهد شد. ظاهر حدیث این را می‎گوید که اگر کسی بیاید و کاهن را بپرسد خواه آن را تصدیق کند یا در خبرش شک کند فرقی نمی‎کند و وعید شامل او می‎گردد، چون مراجعه به کاهنان امری است که از آن نهی شده است، چنان‎که در حدیث معاویه بن حکم سلمی آمده است که می‎گوید: گفتم: ای رسول خدا صلی الله علیه و سلم از ما افرادی هستند که به کاهنان مراجعه می‎کنند، گفت: «نزد آنان نرو»[۷]. [روایت از مسلم]. چون افرادی که پیش فال گیر و کاهن می‎روند اگر در خبر کاهن و فال گیر شک کنند، در این شک کرده‌اند که او علم غیب نمی‎داند و این موجب وعید است بلکه باید به طور قطع یقین داشته و معتقد باشند که هیچ کس جز الله غیب نمی‎داند.

گفته‌اش: (نماز چهل روز او قبول نمی‎شود) وقتی کسی که فال گیر و غیب‎گو را می‎پرسد اینگونه است پس خود فال گیر و غیب‌گو چگونه خواهد بود؟!

نووی و دیگران گفته‎اند: «اینکه نماز چهل روزش قبول نمی‎شود یعنی اینکه به او ثواب و پاداش آن نماز نمی‎رسد، گر چه فرض از گردنش ساقط می‎شود و نیازی به اعاده‌ی نماز نیست، مانند کسی که روی زمین غصب شده‎ای نماز می‎خواند که نماز از گردنش ساقط می‎شود اما پاداشی ندارد، جمهور اصحاب ما این را گفته‎اند و می‎گویند: هرگاه کسی نماز فرض را به صورت کامل بخواند دو نتیجه به دنبال دارد یکی سقوط فرض از ذمه و دوم به دست‌آوردن ثواب و پاداش پس اگر نماز را در زمینی غصب شده بخواند فرض از ذمه‎اش ساقط می‎شود اما ثواب به او نمی‎رسد و حدیث مذکور نیز باید همین گونه تفسیر شود، چون علما بر این اتفاق دارند که اگر کسی به فال‎گیر و کاهنی مراجعه کرد لازم نیست که نماز چهل روز را اعاده کند، پس باید حدیث را تأویل کرد»[۸]. این بود سخن نووی. اما درست این است که عدم اعاده مستلزم جایز بودن نمی‎شود اما در مورد نماز در زمین غصب شده اختلاف است و قول مشهور مذهب امام احمد این است که ادا نمی‎شود و باید آن را اعاده کند.

در حدیث از مراجعه به کاهن، فال‎گیر و امثال آن نهی شده است. قرطبی می‎گوید: «کسانی که قدرت دارند باید به شدت از انجام این امور جلوگیری کنند و مانع از آمدن و مراجعه مردم به این افراد شوند و به مردم تذکر دهند که نباید فریب این‌ها را بخورند که این افراد در بعضی موارد راست می‎گویند و همچنین نباید فریب این را بخورند که افراد زیادی که به علم و دانش منسوب‎اند به این کاهنان مراجعه می‎کنند چون این افراد در علم و دانش راسخ نیستند، بلکه نسبت به ممنوعیتی که در آمدن و مراجعه به کاهنان وجود دارد ناآگاه و بی خبرند»[۹].

مؤلف می‎گوید: (و از ابوهریره روایت است که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «هر کسی نزد کاهن و غیب‎گویی آمد و او را در آنچه می‎گوید تصدیق کرد، به آنچه بر محمد صلی الله علیه و سلم نازل شده کفر ورزیده است». [روایت از ابوداود][۱۰].

این حدیث را ابوداود روایت کرده با این عبارت که : موسی بن اسماعیل از حمّاد و مسدّد از یحیی از حماد بن سلمه از حکیم اثرم از ابی تمیمه از ابوهریره روایت می‎کند که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «هر کسی نزد کاهنی بیاید» موسی در روایت خود می‎گوید:

«او را به آنچه می‎گوید تصدیق کند یا با زنی آمیزش کند…» و مسدّد می‎گوید: «یا در حالت قاعدگی با زنش آمیزش کند یا با زنی بیامیزد».

مسدّد می‎گوید: «و هر کسی از راه پُشت با زنش آمیزش کند از آنچه بر محمد صلی الله علیه و سلم نازل شده بیزاری جسته است». ترمذی، نسائی و ابن ماجه به همین صورت روایت کرده‎اند.

ترمذی می‎گوید: فقط این را از روایت اثرم می‎شناسیم  و محمد این حدیث را از جهت اسنادش ضعیف شمرده است[۱۱].

بغوی می‎گوید: سندش ضعیف است[۱۲] و ذهبی می‎گوید: اسنادش درست نیست[۱۳].

می‎گویم: ابوالفتح یعمری[۱۴] در بیان ضعف این حدیث زیاده روی کرده است و ادعا کرده که متن حدیث منکر است اما او در این زمینه اشتباه می‎کند چون حدیث آمدن و مراجعه به کاهن شواهد صحیحی دارد، از جمله آنچه مؤلف بعد از این حدیث ذکر کرده است و همچنین حدیث نهی از آمیزش با همسر از راه عقب شواهدی دارد. از آن جمله حدیثی است که عبد بن حمید با اسناد صحیح از طاووس روایت می‎کند که مردی ابن عباس را در مورد آمیزش با زن از راه عقب پرسید ابن عباس گفت: در مورد کفر از من سؤال می‎کنی؟![۱۵]

و از آن جمله حدیثی است که ترمذی، نسائی و ابن حبان در صحیح خود روایت کرده‌اند و ابن حزم آن را صحیح دانسته که در آن ابن عباس از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت می‎کند که فرمود: «خداوند به مردی که با زن یا مردی لواط کند نگاه نمی‎کند»[۱۶]. و احادیث در این مورد زیادند. در نهایت آنچه از متن حدیث مورد قبول واقع نمی‎شود بیان آمیزش با زن حائضه است. والله اعلم.

مؤلف می‎گوید: سنن اربعه و حاکم روایت کرده‎اند که هر کسی که به کاهن و غیب‎گویی مراجعه کند و او را در آنچه می‎گوید تصدیق نماید به آنچه بر محمد صلی الله علیه و سلم نازل شده کفر ورزیده است.

مؤلف اسم راوی را ذکر نکرده و جای آن را خالی گذاشته است و حال آنکه امام احمد، بیهقی و حاکم این حدیث را از ابوهریره و او از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت کرده است[۱۷].

عبارت احمد اینگونه است: یحیی بن سعید از عوف از خلاس از ابوهریره و حسن از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت می‎کنند. و این اسناد صحیح و مطابق با شرط بخاری است چون بخاری از عوف از خلاس از ابوهریره این حدیث را روایت کرده که موسی مردی با حیا بود[۱۸].

عراقی در امالی خود می‎گوید: «حدیث صحیح است». و ذهبی می‎گوید: اسنادش قوی است[۱۹].

بنابراین نسبت دادن این حدیث توسط مؤلف به سنن أربعه درست نیست و هیچ یک از سنن أربعه آن را روایت نکرده است. فکر می‎کنم مؤلف در این نسبت دادن از حافظ بن حجر پیروی کرده است، چون حافظ ابن حجر در فتح الباری[۲۰] این حدیث را به اصحاب سنن و حاکم نسبت داده است و اینگونه به خطا رفته است و شاید مرادش حدیث قبلی بوده است.

 

(برگرفته از کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)

[۱]– المحکم۴/۱۴۳٫

[۲]– حافظ ابن حجر در فتح الباری۱۰/۲۲۹ در شرح حدیث۵۷۵۸ این را نقل کرده است.

[۳]– مسلم۲۲۳۰ اما کلمه‌ی «فصّدقه» در روایت مسلم نیامده و این کلمه در مسند احمد۴/۶۸ و۵/۳۸۰ با سند صحیح آمده است.

[۴]– صفیه بنت ابی عبید بن مسعود الثقفیه همسر ابن عمر و گفته‎اند زمان پیامبر صلی الله علیه و سلم را درک کرده و دارقطنی این را رد کرده است. و عجلی می ‎گوید: ثقه است تقریب التهذیب ص۷۴۹٫

[۵]– الجمع بین الصحیحین حمیدی۴/۳۱۹ و تحفه الأشراف۱۱/۲۹۲٫

[۶]– فتح الباری۱۰/۱۲۷٫

[۷]– روایت مسلم۵۳۷ از معاویه بن حکم سلمی.

[۸]– شرح نووی بر مسلم۱۴/۲۲۷٫

[۹]– المفهم ۵/۶۳۳ و نگا: فتح الباری۱۰/۲۳۱٫

[۱۰]– مسند احمد۲/۴۰۸- ۴۷۶، مسند اسحاق ابن راهویه۴۸۲، بخاری در التاریخ الکبیر۳/۱۶، سنن دارمی۱/۲۷۵، ابوداود۳۹۰۴، سنن ترمذی۱۳۵، سنن کبری نسائی۹۰۱۶، ۹۰۱۷، سنن ابن ماجه ۶۳۹، سنن دارمی۱/۲۰۹، المنتقی ابن جارود ش ۱۰۷و غیره از طریق حکیم الأثرم از ابی تمیمه الهجیمی از ابوهریره با همین سند روایت کرده‎اند. و سندش بین ابی تمیمه و ابوهریره منقطع است و خلاس از ابوهریره با همین سند در متابعت از او، این را روایت کرده است، اما این هم منقطع است و بخاری، بغوی و بزار این حدیث را با این سند ضعیف شمرده‎اند، اما متن آن به صورت جداگانه در بعضی روایات آمده است که  صحیح می باشد و آنچه مربوط به آمدن نزد کاهنان می‎باشد را بزار در مسندش(۳۰۴۵ – کشف) از جابر روایت کرده و اسنادش صحیح است و حافظ در فتح الباری ۱۰/۲۱۷ اسناد آن را جید گفته است.

[۱۱]– سنن ترمذی۱/۲۴۳ و محمد امام بخاری است.

[۱۲]– فیض القدیر۶/۲۴٫

[۱۳]– کتاب الکبائر ص۱۸۴٫

[۱۴]– او عالم مغرب علامه فقیه و محدث شافعی ابوبکر بن احمد بن عبدالله بن محمد بن یحیی بن سید الناس یعمری اندلسی اشبیلی معروف به ابن سید الناس است. نگا: تذکره الحفاظ ۴/۱۴۵۰٫ و کلامش در کتاب «النفح الشذی شرح سنن الترمذی» آمده است.

[۱۵]– جامع معمر۱۱/۴۴۲، السنن الکبری نسائی۹۰۰۴ و اسنادش صحیح است و ابن کثیر در تفسیرش۱/۲۶۲ آن را صحیح قرار داده است.

[۱۶]– مصنف ابن ابی شیبه۳/۵۲۹، سنن ترمذی۱۱۶۵، سنن الکبری نسائی۹۰۰۱، المنتقی ابن جارود ش ۷۲۹، مسند ابویعلی۲۳۷۸، الکامل ابن عدی۳/۲۸۲، صحیح ابن حبان۴۴۱۸، سهمی در تاریخ جرجان۳۲۷، ابن حزم در المحلَّی۱۰/۶۹ که اسنادش حسن است و ابن حزم آن را صحیح قرار داده است و ترمذی می‎گوید حسن غریب است و گاهی آن را به سبب موقوف بودن معلول می‎داند و اگر چنین باشد حکم حدیث مرفوع را دارد.

[۱۷]– مسند احمد۲/۴۲۹، مستدرک حاکم۱/۸، السنن الکبری بیهقی۸/۱۳۵ از طریق خلاس از ابوهریره روایت کرده‎اند و حاکم آن را مطابق با شرط بخاری و مسلم صحیح شمرده است و ذهبی با او موافق است و شیخ سلیمان آن را صحیح مطابق با شرط بخاری دانسته است و امام احمد تصریح کرده که خلاس از ابوهریره حدیث نشنیده است، اما حدیث با شواهد صحیح است.

[۱۸]– بخاری۳۲۲۳، ۴۵۲۱، (البغا) و حدیثی دیگری با ش۶۲۹۲-البغا در این مواضع روایت بخاری مقرون است با محمد بن سیرین. و امام احمد درباره خلاس می‌گوید: او از ابوهریره هیچ چیز نشنیده است و نیز دارالقطنی می‌گوید: خلاس از ابوهریره روایت کرده است.

[۱۹]– مناوی در فیض القدیر۶/۲۳ کلام عراقی و ذهبی را نقل کرده است و ذهبی در کتاب الکبائر ص۱۱۹ می‎گوید: «اسنادش صحیح است.»

[۲۰]– فتح الباری۱۰/۲۲۷ شرح حدیث۵۷۵۸٫

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …