پس آنهایی که به خدا ایمان دارند بدینگونه متوقف میشوند. (چون فرد به خودش) میگوید: این بصر و این قلب و این ارادهام و هیچ کدام برای آنکه من احکام -یا همان بایدها و نبایدها- را دریافت و درک کنم به کار نیامدند، پس چارهام در این دو چیز است؛ یا با اتکا بر آن جهل و تاریکی هر آنچه را برایم خوشایند است و هر آنچه برایم ناخوشایند است -با وجود عدم اطلاع از اینکه چرا برایم خوشاینداند و چرا ناخوشایند- دریافت و درک کنم یعنی یک زندگی حیوانگونه و یا اینکه میبایست من منتظر باشم کسی که دارای علم کامل و محیط بر همه کائنات است و از درست بودن یا درست نبودن هرگونه باید و نبایدی آگاه است برایم حکم و فرمان بفرستد و من دریافت کنم. این نیروی سمع را برای این مورد استفاده میکنند تا از هوس پیروی نکنند و از فرمانی پیروی کنند که از آن کس که دارای علم کامل و محیط (صادر میشود) که همه چیز در برابر دیدگانش است و از روی آن علم کامل و شامل فرمان صادر میکند، (بنابراین) از او احکام را دریافت کنند. پس آنان برای این مسألهی مهم از آن استفاده میکنند که وحی را به وسیلۀ سمع دریافت کرده و فراگرفته و بدان تسلیم میشوند.
برای این مورد نیز لازم است کمی توضیح اضافی داده شود که آن مؤمن این عالم را یک دستگاه واحد میداند که دارای اجزای متعدد و بسیار است پس در یک دستگاه، حرکت هر جزئی از اجزای آن دستگاه میبایست با حرکت سایر اجزا هماهنگ باشد. دقیقا مانند ضبط صوت که اگر یکی از اجزایش به نحوی حرکت کند که با بقیه هماهنگ نباشد، کل دستگاه به هم میریزد و دیگر کار نمیکند. فرض میکنیم همان قسمتی که تسمۀ آن را برای ضبط یا پخش کردن میچرخاند، خراب شود و به خوبی نچرخد و یا کلاً از چرخش باز بماند، کار تمام است و همهی دستگاه از کار میافتد. پس حرکت هر جزء باید با حرکت بقیۀ اجزاء هماهنگ باشد. پس وقتی به کسی فرمان داده شود که این کار را باید انجام دهی و آن کار را نباید انجام دهی، یعنی باید فلان حرکت را انجام دهی و دیگری را انجام ندهی. پس در این صورت فقط کسی میتواند این فرمان را صادر کند و فرمانش میتواند به جا و صحیح باشد که بداند حرکات همگی اجزاء به چه نحو و به چه صورت بوده که حرکت این جزء را نیز با بقیه هماهنگ کند. که (در این صورت شخص فرماندهنده باید) هم انسان را با تمام اجزاءَش -چه مادیات و چه غیر مادیات- بشناسد و هم کل جهان هستی را بشناسد که این نیز از کسی بر نمیآید و آن شخصی که ایمان دارد میگوید که خدایی وجود دارد (که میتواند آن کارها را انجام دهد) و من منتظر میشوم تا او فرمان صادر کرده و من نیز دریافت کنم. در اینجا نیروی سمع این وظیفه را انجام میدهد.