اگر بپرسی فرق کرامت و استدراج و احوال شیطانی چیست؟
در پاسخ گفته میشود: اگر شما آنچه را گفتیم، فهمیده باشی فرق کرامت و استدراج را میدانی، چون وقتی فرد مخالف شریعت باشد، پس آنچه از این امور بهوسیلهی او انجام میشود کرامت نیست، بلکه استدراج یا از عمل شیطان است و علت آن ارتکاب اموری است که خدا و پیامبرش از آن نهی کرده است، چون گناهان سبب کرامت نمیشود و برای کرامت از گناه کمک گرفته نمیشود، پس وقتی این امور خارق العاده با نماز، ذکر، تلاوت قرآن و دعا به دست نمیآید بلکه با اموری که شیطان دوست دارد از قبیل کمکگرفتن از غیر الله با ظلم بر مخلوقات و انجام زشتیها صورت میگیرد، قطعاً احوال شیطانی است و از کرامات رحمانی نمیباشد.
هر چند انسان از قرآن و سنت دورتر باشد، خوارق شیطانی برای او قویتر و به دست او از دیگران بیشتر سر میزند، چون جنهایی که با انسانهای هم جنس خود نزدیک میشوند اگر آن جنها کافر باشند و انسانها با کفر، فسق و گمراهی که جنها میپسندند موافق باشند و به نامهای کسانی که جنها تعظیم میکنند سوگند بخورند و برای آنها سجده کنند و نامهای خداوند و یا بخشی از قرآن خداوند را به نجاست بنویسند، جنها برای چنین انسانی بسیاری از چیزهایی را که میخواهند انجام میدهند، چون این انسان شیطان صفت گویا با انجام امور شرکآمیز به جنها رشوه میدهد تا در مقابل کفر ورزیدنش برایش انجام دهند و زنان و بچههای (گول خورده) به سوی او میروند. بر خلاف کرامت که فقط با عبادت خداوند و تقرب جستن به او تعالی، به یگانگی خواندن خداوند، تمسک به کتابش و پرهیز از آنچه حرام است، به دست میآید و آنچه از این نوع باشد کرامت است و علما در این تفاوت بین کرامت و استدراج اجماع دارند.
خلاصه اینکه اگر شما اسبابی که بهوسیلهی آن انسان به ولایت خدا میرسد را بدانید، اولیا را خواهی شناخت و خواهید دانست که آنان اهل کرامت هستند و اگر شما فقط اسم اولیا را شنیده باشید، اسباب و اهل ولایت را نشناسید و به هر جادوگری به عنوان ولی روی بیاورید قطعاً آیات و هشدارها در مورد گروهی که باور ندارند کاری از پیش نمیبرد. شیخ الاسلام ابن تیمیه کتابی دارد به نام «الفرقان بین اولیاء الرحمان واولیاء الشیطان» در آن حق را به روشنی بیان میکند که میتوانید به آن مراجعه کنید.
مولف رحمه الله میگوید: (امام احمد از محمد بن جعفر از عوف از حیان بن علاء از قطن بن قَبیصه از پدرش روایت میکند که گفت: از پیامبر صلی الله علیه و سلم شنیدم که فرمود: «به پرواز در آوردن و حرکت دادن پرنده برای فال گیری و خط کشیدن روی زمین برای فال گیری و بدشگونی گرفتن از جبت (جادوگری) است».
عوف میگوید: العیافه: (زجر الطیر[۱]) فال گیری با پرندگان است و الطرق: خط کشیدن روی زمین برای فالگیری.
و حسن میگوید: جبت یعنی نغمهی شیطان. که اسنادش جید است. ابوداود، نسائی و ابن حبان در صحیح خود روایت کردهاند[۲].
(احمد) او امام احمد بن محمد بن حنبل است و(محمد بن جعفر) معروف به «غندر» هذلی بصری است، ثقهی مشهوری است و در روایات شعبه خیلی معتبر است تا جایی که علی بن مدینی در روایت از شعبه او را بر عبدالرحمان بن مهدی ترجیح داده است و ابن مهدی او را در این مورد تایید میکند. وی در سال ۲۰۶ یا ۱۹۴ هـ.ق در گذشت.[۳]
عوف ابن أبی جمیله عبدی بصری معروف به عوف الأعرابی است، وی ثقه بود و در سال ۱۴۶ یا ۱۴۷ هـ.ق در هشتاد و شش سالگی در گذشت[۴].
حیان بن العلاء و گفته میشود حیان بن مخارق ابوالعلاء بصری[۵] که در روایت مقبول است[۶].
و قطن: ابوسهله بصری صدوق است.[۷]
گفتهاش: (عن أبیه) او قبیصه بن مخارق ابو عبدالله هلالی صحابی است که در بصره اقامت گزید[۸].
پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «به پرواز در آوردن و حرکت دادن پرنده برای فال گیری و خط کشیدن روی زمین برای فال گیری و بدشگونی گرفتن از جبت (جادوگری) است».
عوف میگوید: العیافه زجر الطیر: فال گیری با پرندگان. این تفسیر را بسیاری دیگر نیز ذکر کردهاند.
۱_ دهخدا در لغت نامهاش در توضیح زجر الطیر می گوید: یکی از اوابد عرب زجر و طیره است و این هر دو به یک معنی و اصل آن این است که عرب هرگاه آهنگ انجام دادن یا ترک کاری کنند، پرنده را با زجر میپرانند پس اگر به جانب راست پرید حکمی میکردند و اگر به چپ یا بالا و یا به سمت روبرو پرید حکمی دیگر.( مصحح)
[۲]– پیشتر گفتیم که این حدیث را ابن حبان صحیح قرار داده و نووی در ریاض الصالحین ص۳۸۰ آن را حسن دانسته است. در السنن الکبری بیهقی ۸/۱۳۹ از طریق احمد بن حنبل در مسندش از حسن روایت شده است. الجبت: شیطان
[۳]– شرح حالش در: تهذیب التهذیب ۹/۸۴-۸۵٫
[۴]– شرح حالش در: تقریب التهذیب ص۴۳۳٫
[۵]– این گونه شیخ سلیمان میگوید و ظاهرا با توجه به شرح حالی که از وی در التقریب گذشت او به بصره نقل مکان کرده و او حیان بن عمیر القیسی، ابوالعلاء بصری است اما حیان بن مخارق بیان نکرده که او بصری است. والله اعلم
[۶]– شرح حالش در: تقریب التهذیب ص۱۸۴٫
[۷]– شرح حالش در: تقریب التهذیب ص۴۵۶٫
[۸]– شرح حالش در: الاصابه فی تمییز الصحابه ۵/۴۱۰٫