امام معصوم از پاسخ دادن به سؤال شاگردش عاجز است
علی بن إبراهیم عن محمد بن عیسی عن یونس بن عبدالرحمن عن أبان عن أبی بصیر قال قلت لأبی عبد الله ع شاء و أراد و قدر و قضى قال نعم قلت و أحب قال لا قلت و کیف شاء و أراد و قدر و قضى و لم یحب قال هکذا خرج إلینا.
معنی: با اسناد مذکور از ابوبصیر روایت است گفت به ابوعبدالله علیه السلام عرض کردم: خدا خواسته و اراده کرده و مقدر نموده و حکم فرموده؟ فرمود:آری، عرض کردم و دوست هم داشته است فرمود: نه: گفتم: چگونه خواسته و اراده کرده و مقدر نموده و حکم فرموده ولى دوست نداشته است؟ فرمود: اینچنین به ما رسیده است.
الکافی ۱ / ۱۵۰ ح ۲؛ الوافی ۱ / ۵۲۰٫
علامه محمد باقر مجلسی دوم این حدیث را در شرحش بر الکافی ، “موثق کالصحیح” دانسته است:
(الحدیث الثانی)(۷) موثق کالصحیح
مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول ۲ / ۱۵۵٫
علامه محمد تقی مجلسی اول نیز این حدیث را “موثق کالصحیح” دانسته است:
و فی الموثق کالصحیح عن أبی بصیر قال: قلت لأبی عبد الله علیه السلام شاء و أراد و قدر و قضى؟ قال: نعم، قلت: و أحب؟ قال: لا، قلت: و کیف شاء و أراد و قدر و قضى و لم یحب؟ قال: هکذا أخرج إلینا
روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه ۱۲ / ۵۸
۲- شبیه همین حدیث را شیخ برقی در “المحاسن” با سندی دیگر از ابو عبدالله علیه السلام روایت کرده است عنه عن النضر بن سوید عن هشام و عبید بن زراره عن حمران عن أبی عبد الله ع قال کنت أنا و الطیار جالسین فجاء أبو بصیر فأفرجنا له فجلس بینی و بین الطیار فقال فی أی شیء أنتم فقلنا کنا فی الإراده و المشیه و المحبه فقال أبو بصیر قلت لأبی عبد الله ع شاء لهم الکفر و أراده فقال نعم قلت فأحب ذلک و رضیه فقال لا قلت شاء و أراد ما لم یحب و لم یرض قال هکذا أخرج إلینا المحاسن (للبرقی) ۱ / ۲۴۵ ح ۲۳۹
سوال: ائمه که عالم به غیب و علم بود و نبود را می دانند چگونه است که این سؤالات را نمی توانند پاسخ بدهند؟ و اگر گفته بشود می دانستند لیکن از پاسخ دادن خود داری کردند (کتمان)و یا تقیه کردند.
می گوئیم: اولا اصولا داشتن علم بود و نبود و آگاه و دانا به غیب چه سودی داشته برای ائمه ؟ ثانیا راویان این احادیث شیعه بودند و حمل روایات بر تقیه صحیح نیست و بر فرض اینکه چنین باشد آنگاه گفته می شود امام معصوم آن را به طور محدود به ابا و جدش نسبت می دهد ( هکذا خرج الینا) یعنی پاسخ سؤال را معطوف به آنچه که به او رسیده است میداند ، آنوقت علم نبود و علم غیب کجاست؟!!! ثالثا اگر هم فرض را بر تقیه بگیریم باز محل ایراد است ؛ زیرا در اینجا امام معصوم چیزی را به ابا و اجادش نسبت داده که واقعیت نداشته ولذا در این حالت به صراحت میشود دروغ و قطعا امام هم دروغگو نیست.
رابعا در روایت اولی صراحتا امام می فرماید : من [به آن] علمی ندارم . توجیه این سخن چگونه است؟!!