نقض علم غیب ائمه ی شیعه (۳)

امامِ عالم به غیب و قطع دست کسی که دزدی نکرده و بر شاهدان مشبه شده حدیث صحیح

چرا سیدنا علی رضی الله عنه از علم غیب خودش – به زعم شیعه – در قضاوت استفاده نمی کند؟!

علی بن ابراهیم عن أبیه عن ابن أبی عمیر عن عاصم بن حُمید عن محمد بن قیس عن أبی جعفرع قال قضى أمیر المؤمنین ع فی رجل شهد علیه رجلان بأنه سرق فقطع یده حتى إذا کان بعد ذلک جاء الشاهدان برجل آخر فقالا : هذا السارق و لیس الذی قطعت یده و إنما شبهنا ذلک بهذافقضى علیهما أن غرمهما نصف الدیه و لم یجز شهادتهما على الآخر

معنی: با اسناد مذکور از ابو جعفر علیه السلام روایت است فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام در مورد مردی که دو شاهد بر وی شهادت داده بودند که دزدی کرده است قضاوت نمود و دستش را قطع کرد تا اینکه بعد از آن ، این دو شاهد با مردی دیگر آمدند و گفتند: این دزد است و آنی که دستش را قطع کردی دزد نبوده و تنها آن یکی با این بر ما مشبه شده است و آنحضرت بر آن دو قضاوت کرد که نصف دیه را آن دو غرامت بدهند و شهادت آن دو را بر دیگری قبول نکرد. الکافی ۷ / ۳۸۴ ح ۸ ؛ تهذیب الأحکام ۶ / ۲۶۱ ح ۹۷ ؛ وسائل الشیعه ۲۷ / ۳۳۲ ح ۳۳۸۶۴٫
بررسی سند حدیث :
علی بن إبراهیم بن هاشم أبو الحسن القمی‏:
«بر ثقه و مورد اعتماد بودن این راوی میان رجالیون شیعه اتفاق نظر است.»

ثقه فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب، سمع فأکثر (و أکثر)، و صنف کتبا و أضر فی وسط عمره. و له کتاب التفسیر …
«در حدیث مورد اعتماد است و ثبت و معتمد، دارای مذهبی صحیح،سماع حدیثش بسیار بوده و کتاب هایی را تألیف کرده و در نیمه ی عمرش نابینا شد ، دارای کتابی تفسیر است.»
رجال النجاشی – فهرست أسماء مصنفی الشیعه ص ۲۶۰ رقم ترجمه ۶۸۰٫

القمی أبو الحسن لم [جش‏] ثقه فی الحدیث ثبت معتمد صحیح المذهب.
رجال ابن داود ص ۲۳۷ رقم ترجمه ۹۹۸

أبو الحسن ثقه فی الحدیث ثبت معتمد صحیح المذهب سمع و أکثر و صنف کتبا و أضر فی وسط عمره.
رجال العلامه – خلاصه الأقوال، ص ۱۰۰ رقم ترجمه ۴۵

إبراهیم بن هاشم أبو إسحاق القمی :
این راوی نیز پدر علی بن ابراهیم است که ثقه و مورد اعتماد می باشد و به قول علامه خوئی در ثقه بودنش شکی وجود ندارد.
إبراهیم بن هاشم أبو إسحاق‏القمی أصله من الکوفه و انتقل إلى قم، و أصحابنا یقولون: إنه أول من نشر حدیث الکوفیین بقم، و ذکروا أنه لقی الرضا علیه السلام و هو تلمیذ یونس بن عبد الرحمن من أصحاب الرضا علیه السلام و لم أقف لأحد من أصحابنا على قول فی القدح فیه، و لا على تعدیله بالتنصیص و الروایات عنه کثیره، و الأرجح قبول قوله….
«ابراهیم بن هاشم ابو اسحاق قمی، اصلش از کوفه است و به قم رفت ، اصحاب مان(امامیه) می گویند: او اولین کسی است که حدیث کوفیان را در قم منتشر نمود. و یادآوری کردند که او رضا علیه السلام را ملاقات کرده و او شاگرد یونس بن عبدالرحمن از اصحاب رضا علیه السلام می باشد. از هیچ کسی از اصحابمان(امامیه) در قدح وی و نه بر تعدیلش به نص صریح توقف نکردم و روایات از او بسیار زیاد است و ارحج قبول حدیثش است.»
رجال العلامه – خلاصه الأقوال صص ۴- ۵ رقم ترجمه ۹

إبراهیم بن هاشم، أبو إسحاق القمّی،أصله کوفیّ، و انتقل إلى قمّ، و نشر بها حدیث الکوفیّین، هو تلمیذ یونس بن عبد الرحمن، قال العلامه رحمه اللّه: (لم أقف لأحد من أصحابنا على قول فی القدح فیه، و لا على تعدیله بالتنصیص، و الروایات عنه کثیره، و الأرجح قبول قوله، انتهى) و لا تخفى دلاله کثره روایه الکلینی عن الرجل على جلالته و مدحه.
«ابراهیم بن هاشم ابو اسحاق قمی ، اصلش کوفی، و به قم منتقل شد و حدیث کوفیان را در آنجا منتشر کرد، او شاگرد یونس بن عبدالرحمن بوده . علامه رحمه الله گفته است: ( از هیچ کسی از اصحابمان (امامیه) در قدح وی و نه بر تعدیلش به نص صریح توقف نکردم و روایات از او بسیار زیاد است و ارحج قبول حدیثش است.) و پنهان نیست روایت بسیار شیخ کلینی از این مرد که دلالت بر بزرگی و جلالت و مدح وی می کند.»
شعب المقال فی درجات الرجال ص ۲۳۵ رقم ترجمه ۲۲

أقول: لا ینبغی الشک فی وثاقه إبراهیم بن هاشم
«می گویم(خوئی): در وثاقت و اعتماد ابراهیم بن هاشم هیچگونه شک و شبهه ای وجود ندارد.»
معجم رجال الحدیث ‏۱ / ۲۹۱ رقم ترجمه ۳۳۲

محمد بن ابى عُمیر مولى الأزد: در ثقه و معتمد بودن این راوی نزد علمای خاصه ( شیعه) و مخالفین (اهل سنت و جماعت) اتفاق است (طوسی و حلی، نراقی) واو از جمله رجالی است که امامیه بر تصحیح احادیثش و فقیه و اهل علم بودنش اجماع و بدان اقرار کردند.(کشی) شیخ عمرو کشی در کتاب مشهورش “رجال الکشی” ، اسم ابن ابی عمیر را در جمله اسامی ای آورده که امامیه بر صحت روایتشان متفق هستند ،و می نویسد: أجمع أصحابنا على تصحیح ما یصح عن هؤلاء و تصدیقهم، و أقروا لهم بالفقه و العلم: و هم سته نفر آخر دون السته نفر الذین ذکرناهم فی أصحاب أبی عبد الله (ع)، منهم یونس بن عبد الرحمن، و صفوان بن یحیى بیاع السابری، و محمد بن أبی عمیر، و عبد الله بن المغیره، و الحسن بن محبوب، و أحمد بن محمد بن أبی نصر، و قال بعضهم: مکان الحسن بن محبوب: الحسن بن علی بن فضال و فضاله بن أیوب، و قال بعضهم: مکان ابن فضال: عثمان بن عیسى‏

رجال الکشی ص ۵۵۶٫

شیخ طوسی در ترجمه ابن ابی عمیر در “الفهرست”می نویسد: محمد بن أبی عمیر یکنى أبا أحمد، من موالی الأزد، و اسم أبی عمیر زیاد، و کان من أوثق الناس عند الخاصه و العامه، و أنسکهم نسکا، و أورعهم و أعبدهم، و قد ذکره الجاحظ فی کتابه [فی‏] فخر قحطان على عدنان بهذه الصفه التی وصفناه و ذکر أنه کان أوحد [واحد] أهل زمانه فی الأشیاء کلها، و أدرک من الأئمه علیهم السلام ثلاثه أبا إبراهیم موسى علیه السلام، و لم یرو عنه و أدرک الرضا علیه السلام، و روى عنه و الجواد علیه السلام‏
الفهرست (للشیخ الطوسی) ص ۱۴۲ رقم ترجمه ۶۰۷٫
و در کتاب رجالی دیگرش که مشهور به ” رجال الشیخ” می باشد، باز تصریح به “ثقه” بودن ابن ابی عمیر می کند. :blue_book:(رک؛ رجال الشیخ – الأبواب ص ۳۶۵ رقم ترجمه ۵۴۱۳- ۲۶ ).

علامه حلی در ترجمه “محمد بن ابی عمیر” قول شیخ طوسی و شیخ عمرو الکشی را در توثیق وی آورده است.
( رک ؛ رجال العلامه – خلاصه الأقوال صص ۱۴۰ – ۱۴۱ رقم ترجمه ۱۷).

علامه نراقی نیز در ترجمه محمد بن ابی عمیر می نویسد: ثقه، جلیل القدر، عظیم المنزله عند المؤالف و المخالف‏
شعب المقال فی درجات الرجال ص ۱۲۰ رقم ترجمه ۵۸۱٫

عاصم بن حُمید الحناط :
این راوی نیز راستگو و مورد اعتماد است و علمای شیعه وی را توثیق کردند و از دانشمندان شیعه بوده است ، وی را منسوب به حنفی که قبله ی بنی حنفیه بوده کردن و این حنفی به مذهب ابوحنیفه رحمه الله دخلی ندارد.
عاصم بن حمید الحناط الحنفی‏ أبو الفضل، مولى، کوفی، ثقه، عین، صدوق، روى عن أبی عبد الله علیه السلام. له کتاب‏
رجال النجاشی – فهرست أسماء مصنفی الشیعه ص ۳۰۱ رقم ترجمه ۸۲۱٫

عاصم بن حمید الحنفی‏ مولاهم الحناط، بالمهمله و النون ق [جخ، ست، کش‏] ثقه عین صدوق.
رجال ابن داود ص ۱۹۲ رقم ترجمه ۷۸۶٫

عاصم بن حُمید (.. بعد ۱۹۱ ه) الحنفی، الحنّاط، المحدّث الثقه أبو الفضل الکوفی … و کان من أعیان علماء الشیعه، ثقه، صدوقاً، أخذ العلم عن الامام الصادق- علیه السّلام و روى عنه‏
موسوعه طبقات الفقهاء ۲ / ۲۸۴ – ۲۸۵ رقم ترجمه ۴۷۴٫

محمد بن قیس أبو عبد الله‏ البجلی :
این راوی نزد شیعه از جمله نجاشی و مدث قمی و نراقی و غیره توثیق شده است. محمد بن قیس أبو عبد الله‏ البجلی، ثقه، عین، کوفی، روى عن أبی جعفر و أبی عبد الله علیهما السلام. له کتاب القضایا المعروف، رواه عنه عاصم بن حمید الحناط، و یوسف بن عقیل و عبید ابنه.
رجال النجاشی – فهرست أسماء مصنفی الشیعه ص ۳۲۳ رقم ترجمه ۸۸۱ محمَّد بن قیس،
أبو عبد اللّه البجلی الکوفی، ثقه عین، روى عن أبی جعفر و أبی عبد اللّه علیهما السلام، و عنه عاصم بن حمید کتاب القضایا.
شعب المقال فی درجات الرجال ص ۱۳۱ رقم ترجمه ۶۶۷٫

تصحیح علمای شیعه بر حدیث:
علامه محمد باقر مجلسى دوم در شرحش بر الکافی وتهذیب الاحکام این حدیث را “حسن ” دانسته است:
(الحدیث الثامن)(۱): حسن. مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول ۲۴ / ۲۲۸
(الحدیث السابع و التسعون)(۲): حسن. ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار ۱۰ / ۱۲۶٫

این حدیث را علمای شیعه “صحیح” یا “حسن” دانستند و در مسائل دیه و قصاص به آن احتجاج کردند:
:point_left:علامه محمد تقى مجلسى اول و یؤیده ما رویاه فی الحسن کالصحیح: عن محمد بن قیس، عن أبی جعفر علیه السلام قال: قضى أمیر المؤمنین علیه السلام فی رجل شهد علیه رجلان بأنه سرق فقطع یده حتى إذا کان بعد ذلک جاء الشاهدان برجل آخر فقالا: هذا السارق و لیس الذی قطعت یده و إنما شبهنا ذلک بهذا فقضى علیهما أن غرمهما نصف الدیه و لم یجز شهادتهما على الآخر. روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه ۶ /۱۶۵٫

علامه ابوالقاسم خوئى صحیحه محمّد بن قیس عن أبی جعفر (علیه السلام) قال: قضى أمیر المؤمنین (علیه السلام) فی رجل شهد علیه رجلان بأنّه سرق فقطع یده، حتى إذا کان بعد ذلک جاء الشاهدان برجل آخر فقالا: هذا السارق و لیس الذی قطعت یده، إنّما شبّهنا ذلک بهذا، فقضى علیهما أن غرّمهما نصف الدیه، و لم یجز شهادتهما على الآخر. مبانی تکمله المنهاج ۴۱ / ۱۸۶٫

شیخ محمد فاضل هندى اصفهانى و حسن محمّد ابن قیس عن الباقر علیه السلام قال: قضى أمیر المؤمنین علیه السلام فی رجل شهد علیه رجلان بأنّه سرق فقطع یده، حتّى إذا کان بعد ذلک جاء الشاهدان برجلٍ آخر فقالا: هذا السارق و لیس الّذی قطعت یده إنّما شبّهنا ذلک بهذا، فقضى علیهما أن غرمهما نصف الدیه و لم یجز شهادتهما على الآخر .
کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام ۱۰ / ۳۷۶ – ۳۷۵٫

شیخ حسین بحرانى ‏آل عصفور : و فی صحیحه محمّد بن قیس عن الباقر «علیه السلام» قالا: قضى أمیر المؤمنین «علیه السلام» فی رجل شهد علیه رجلان بأنّه سرق فقطع یده حتّى إذا کان بعد ذلک جاء الشاهدان برجل آخر فقالا: هذا السارق و لیس الذی قطعت یده إنّما شبهنا ذلک بهذا، فقضى «علیه السلام» علیهما أن غرمهما نصف الدیه و لم یجز شهادتهما على الآخر.
الأنوار اللوامع فی شرح مفاتیح الشرائع (للفیض) ۱۴ / ۲۸۴

شیخ سید على طباطبایى :
منها الصحیح: فی رجل شهد علیه رجلان بأنّه سرق، فقطع یده، حتى إذا کان بعد ذلک جاء الشاهدان برجل آخر فقالا: هذا السارق، و لیس الذی قطعت یده، إنّما شبّهنا ذلک بهذا، فقضى علیهما أن غرّمهما نصف الدیه و لم یجز شهادتهما على الآخر
ریاض المسائل (ط-الحدیثه) ۱۵ / ۴۳۱٫

امام سید روح الله خمینى
و صحیحه محمّد بن قیس، عن أبی جعفر (علیه السّلام) قال‏ قضى‏ أمیر المؤمنین (علیه السّلام) فی رجل شهد علیه رجلان بأنّه سرق، فقطع یده، حتّى إذا کان بعد ذلک جاء الشاهدان برجل آخر فقالا: هذا السارق، و لیس الذی قطعت یده، و إنّما شبّهنا ذلک بهذا، فقضى علیهما أن غرّمهما نصف الدیه، و لم یجز شهادتهما على الآخر کتاب البیع (للإمام الخمینی) ۲ / ۴۶۴ شیخ سید عبدالاعلى سبزوارى : لقول أبی جعفر علیه السلام فی الصحیح قال: قضى أمیر المؤمنین علیه السلام فی رجل شهد علیه رجلان بأنه سرق، فقطع یده حتى إذا کان بعد ذلک جاء الشاهدان برجل آخر، فقالا: هذا السارق و لیس الذی

قطعت یده إنما شبّهنا ذلک بهذا، فقضی علیهما أن غرمهما نصف الدیه، و لم یجز شهادتهما على الآخر مهذب الأحکام (للسبزواری) ۲۷ / ۲۱۲ شیخ جواد بن على تبریزى : و فی صحیحه محمد بن قیس عن أبی جعفر علیه السّلام قال قضى أمیر المؤمنین علیه السّلام فی رجل شهد علیه رجلان بأنه سرق فقطع یده حتى إذا کان بعد ذلک جاء الشاهدان برجل آخر فقالا هذا السارق و لیس الذی قطعت یده و انما شبهنا ذلک بهذا فقضى علیهما ان غرمهما نصف الدیه و لم یجز شهادتهما على الآخر.
إرشاد الطالب إلى التعلیق على المکاسب ۲ / ۴۷۴ .

سؤال : امامی که معصوم است و عالم به غیب و پنهان می باشد و علم بود و نبود را می داند چگونه است که می داند بنابه علم غیبش فردی دزد نیست اما با این وجود دستش را قطع می کند؟! اگر گفته بشود این حکم به ظاهر صادر شده و لذا ایرادی ندارد ، می گوئیم پس عالم به غیب و دانا به بود و نبود ، ائمه چه فایده ای دارد؟!

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …