۱- وجوب محبت و احترام به پیامبر صلی الله علیه و سلم.
محبت الله تعالی بزرگترین عبادتهاست. لذا بر بندگان واجب است که محبت الله را در دل داشته باشند. خداوند میفرماید:
﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِ﴾ [البقره: ۱۶۵].
«و کسانی که ایمان آوردهاند الله را بیشتر دوست دارند».
چون او پروردگاری است که از فضل خود تمام نعمتهای ظاهری و باطنی را به بندگانش عنایت کرده است.
پس بعد از محبت الله جل جلاله، محبت پیامبر صلی الله علیه و سلم در مرتبه دوم قرار دارد، چون او کسی است که به سوی خدا دعوت داده و به وسیله او خداوند شناخته شده و شریعتش را ابلاغ و احکامش را بیان کرده است. لذا هر خیری که در دنیا و آخرت به مسلمانان میرسد حاصل زحمات پیامبر است. و هر کس از او اطاعت و پیروی نکند، وارد بهشت نمیشود، در حدیث آمده که: «ثَلاَثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ وَجَدَ حَلاَوَهَ الإِیمَانِ أَنْ یَکُونَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِمَّا سِوَاهُمَا ، وَأَنْ یُحِبَّ الْمَرْءَ لاَ یُحِبُّهُ إِلاَّ لِلَّهِ ، وَأَنْ یَکْرَهَ أَنْ یَعُودَ فِى الْکُفْرِ کَمَا یَکْرَهُ أَنْ یُقْذَفَ فِى النَّارِ»[۱].
«سه خصلت در هر کس باشد، شیرینی ایمان را میچشد. الله و رسولش برایش از هر کس و چیز دیگر محبوبتر باشد، و این که با فردی که دوستی میکند فقط به خاطر خدا باشد، و از بازگشت به کفر بعد از آنکه خداوند او را نجات داده، چنان تنفر داشته باشد که از افتادن به آتش تنفر دارد».
بنابراین محبت رسول الله تابع و لازمه محبت خدا است و در درجهی پس از آن قرار دارد، پیامبر صلی الله علیه و سلم درباره محبت مختص به خودش و تقدیم آن بر هر محبتی غیر از محبت خدا، فرموده است: «لَا یُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ حَتَّى أَکُونَ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ وَلَدِهِ وَوَالِدِهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ»[۲]. «کسی از شما ایمان ندارد مگر اینکه مرا از فرزند، پدر و تمام مردم بیشتر دوست داشته باشد».
در روایات آمده که بر مومن واجب است رسول الله صلی الله علیه و سلم را از خودش بیشتر دوست داشته باشد: «إن عمر بن الخطاب t قال: یَا رَسُولَ اللَّهِ لأَنْتَ أَحَبُّ إِلَىَّ مِنْ کُلِّ شَىْءٍ إِلاَّ مِنْ نَفْسِى . فَقَالَ النَّبِىُّ صلی الله علیه و سلم: فقال: وَالَّذِى نَفْسِى بِیَدِهِ حَتَّى أَکُونَ أَحَبَّ إِلَیْکَ مِنْ نَفْسِکَ فَقَالَ لَهُ عُمَرُ فَإِنَّک الآنَ أَحَبُّ إِلَىَّ مِنْ نَفْسِ فَقَالَ النَّبِىُّ صلی الله علیه و سلم: الآنَ یَا عُمَرُ»[۳]. «عمر بن خطاب t گفت: ای رسول خدا! تو را از هر چیزی غیر از خودم بیشتر دوست دارم.
پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: قسم به ذاتی که جانم در دست او است، باید مرا از خودت نیز بیشتر دوست داشته باشی، عمر گفت: اکنون تو را از خودم نیز بیشتر دوست دارم، پیغمبر صلی الله علیه و سلم فرمود: ای عمر! الان حق را گفتی». از این حدیث ثابت میشود که محبت رسول الله صلی الله علیه و سلم واجب و مقدم بر هر محبتی غیر از محبت خدا است، و محبت رسول الله تابع و لازمه محبت خدا است، چون دوست داشتن رسول الله در راه خدا و برای خدا است. و با زیاد شدن محبت خدا در قلب مومن آن محبت زیاد و با کم شدن، کم میشود. هر کس خدا را دوست داشته باشد در راه خدا و به خاطر خدا دوستی میکند، و پیامبر صلی الله علیه و سلم را از همهی مخلوقات بیشتر دوست میدارد، او را انسانی با عظمت میداند، به او احترام میگذارد، از او پیروی میکند، قول او را بر قول هر کسی دیگر مقدم میدارد، سنتهای او را با ارزش دانسته و به آن عمل میکند.
علامه ابن القیم رحمه الله میگوید: «هر محبت و احترامی برای بشر، در صورتی که تابع محبت و تعظیم خدا باشد، جایز است. مانند محبت و تعظیم پیامبر صلی الله علیه و سلم که نشانه اوج محبت و تعظیم او است و امتش به خاطر خدا پیامبرش را دوست داشته و مورد احترام قرار میدهند و بزرگ میدانند، چون خدا او را بزرگ دانسته است. و این محبت بر اساس محبت به خدا است. و خداوند، محبت و هیبتی در پیامبر صلی الله علیه و سلم قرار داده بود که در قلب اصحاب رضی الله عنهم هیچ کس دوست داشتنیتر، با عظمتتر و بزرگوارتر از پیامبر صلی الله علیه و سلم وجود نداشته.
عمرو ابن عاص پس از مسلمان شدنش میگوید: هیچ کس منفورتر از پیامبر نزد من نبود، اما پس از این که مسلمان شدم، هیچ کس از پیامبر برایم دوست داشتنیتر و بزرگتر نبود، او گوید: اگر از من بخواهید که او را برایتان وصف کنم، نمیتوانم. چون چشمانم از دیدن عظمت و بزرگواری او سیر نشده است[۴]. [عروه] ابن مسعود به قریش گفت: ای قوم! به خدا قسم! با گروهی به نزد کسری، قیصر و سایر ملوک رفته ام، هیچ پادشاهی را ندیدم که پیروانش مانند احترامی که اصحاب محمد به محمد صلی الله علیه و سلم میگذارند، احترام بگذارند، به خدا قسم! به حدی برای او عظمت قائل بودند، که حتی یک لحظه از او غافل نمیماندند. هیچ آب دهنی نمیانداخت مگر اینکه بر کف دست یکی از آنها میافتاد و آن را به سر و صورت خود میمالیدند، و هر گاه وضو میگرفت نزدیک بود به خاطر آب وضویش با هم درگیر شوند»[۵].
[۱]– بخاری و مسلم.
[۲]– بخاری و مسلم.
[۳]– بخاری.
[۴]– بخاری و مسلم.
[۵]– بخاری و مسلم.