نهی از غلو و زیاده‌ روی در مدح پیامبر صلی الله علیه و سلم

غلو: یعنی تجاوز از حد. می‌گویند: «غلا، غلواً» وقتی که از حد تجاوز کند. خداوند می‌‌فرماید:

﴿لَا تَغۡلُواْ فِی دِینِکُمۡ﴾ [النساء: ۱۷۱].

«در دینتان زیاده ‌روی نکنید».

اطراء: مدح بدروغ و تجاوز از حد است، و منظور غلو در حق پیامبر صلی الله علیه و سلم تجاوز از حد در بیان مقام و منزلت اوست. بطوریکه پیامبر صلی الله علیه و سلم را از مرتبه عبودیت و رسالت بالاتر ببرند و برخی از خصوصیات الوهیت را به او بدهند و از او کمک و فریادرسی خواسته و به او سوگند بخورند.

منظور از اطراء این است که در مدح پیامبر زیاده‌روی شود، در حالی که پیامبر صلی الله علیه و سلم از آن نهی کرده و فرموده: «لا تُطْرُونِی کَمَا أَطْرَتِ النَّصَارَى ابْنَ مَرْیَمَ، إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ ، فَقُولُوا : عَبْدُ اللَّهِ وَرَسُولُهُ»[۱]. «در مدح من از حد تجاوز نکنید، همان گونه که نصاری درباره عیسی علیه السلام غلو و زیاده‌ روی کردند و بعضی از صفات الوهیت را به او دادند، بگویید: عبدالله و رسول او». و وقتی بعضی از اصحاب به او می‌‌گفتند: «تو سید مایی». می‌‌فرمود: «سید، خداوند تبارک و تعالی است». و وقتی که می‌‌گفتند: «تو از لحاظ نعمتی که الله به تو داده با فضل‌ترین و بزرگترین ما هستی»، فرمود: «قُولُوا بِقَوْلِکُمْ أَوْ بَعْضِ قَوْلِکُمْ وَلاَ یَسْتَجْرِیَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ»[۲]. «همین سخن یا قسمتی از آن را بگوئید، و در سخنان تان زیاده ‌روی نکنید، و شیطان شما را اجیر نکند». و وقتی مردم به او می‌‌گفتند: «ای رسول الله! ای بهترین ما! و پسر بهترین ما! سید ما و پسر سید ما!». می‌‌فرمود:

«یا أَیُّهَا النَّاسُ! قُولُوا بِقَوْلِکُمْ وَلاَ یَسْتَهْوِیَنَّکمُ الشَّیْطَانُ أَنَا مُحَمَّدٌ عَبْدُ اللَّهِ وَرَسُولُهُ مَا أُحِبُّ أَنْ تَرْفَعُونِى فَوْقَ مَنْزِلَتِى الَّتِى أَنْزَلَنِى اللَّهُ U»[۳]. «ای مردم! در سخنانتان زیاده‌ روی نکنید، شیطان شما را فریب ندهد، که من محمد بنده ‌ی خدا و رسول او هستم، دوست ندارم که مرا بالاتر از مقامی که خدا به من داده، ببرید».

پیامبر صلی الله علیه و سلم دوست نداشته که او را با الفاظی مانند: «تو سید مایی»، «تو بهترین مایی»، «تو بزرگ‌ترین مایی»، «تو افضل مایی» مدح کنند، در حالی که او بطور مطلق افضل و بهترین خلق بود. اما پیامبر آنان را از به کار بردن این صفات نهی می‌‌کرد، تا غلو و زیاده‌روی احتمالی را بخاطر حمایت از توحید، از آنها دور کند و آنها را راهنمایی می‌‌کرد که او را با دو صفت از صفاتی که بالاترین مراتب عبودیت است وصف کنند، که در آن دو صفت هیچ غلو و خطری و خللی برای عقیده ندارد و آن دو صفت «عبدالله» و «رسول الله» است.

پیامبر صلی الله علیه و سلم دوست نداشت که او را از مقامی که خدا به او داده و برگزیده بالاتر ببرند. در حالی که بیشتر مردم با امر او صلی الله علیه و سلم مخالفت کرده و طلب کمک و فریادرسی از او کرده و به او سوگند می‌خورند و از او چیزهایی می‌خواهند که باید فقط از خدا بخواهند.

مردم در مراسم مولود خوانی، قصاید و سرودهایی می‌‌خوانند که در آنها بین حق خدا و حق رسول هیچ فرقی قائل نمی‌شوند!!! علامه ابن قیم در نونیه اشعارش می‌‌گوید:

لله حق لا یکون لغیره

ولعبده حق هما حقان
ج

لا تجعلوا الحقین حقا واحدا

من غیر تمییز ولا قربان

«الله حقی دارد که فقط لایق اوست، و بنده او [پیامبر] نیز حقی دارد و این حق متفاوت است. این دو حق را یکی نکنید که هیچ تفاوت و نزدیکی با هم نداشته باشد».

[۱]– جلاء الافهام ص (۱۲۰-۱۲۱).

[۲]– ابو داود به سند صحیح.

[۳]– احمد و نسائی.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …