بعد از بیان دلائل در مسئلۀ تقلید در اصول دین، خصوصاً در شناخت خداوند متعال و توحید که رأس و اساس اصول دین است، مشخص شد که اعتقاد به صحت تقلید و عدم وجوب نظر و استدلال در معرفت خداوند تعالی بر دیگر اقول برتری دارد و این به خاطر قوی و صحیح بودن دلائلی است که جمهور مسلمانان بدانها تمسک جستهاند و نیز ضعیف و سست بودن دلائل متکلمین از معتزله و أشاعره و… است.
مسلمانان صدر اسلام بدون شناخت سبک متکلمین، مؤمن بودند و همانگونه که غزالی رحمه الله میگوید: «ایمان نوری است که خداوند آن را در قلبهای بندگانش میاندازد و عطیه و هدیهای از جانب اوست، گاهی با حصول آگاهی و بینش در باطن که شناخت آن ممکن نیست، حاصل میگردد و گاهی به وسیلۀ رؤیا و خواب و گاهی با مشاهدۀ حال انسان دیندار و سرایت نورش به او در اثر همنشینی و همراهی با او، و گاهی نیز با قرینۀ حال؛ مردی پیش پیامبر صلی الله علیه و سلم میآمد و اسلامش را اعلان میکرد و به مجرّد مشاهدۀ ایشان صلی الله علیه و سلم و سئوال از بعضی ازاحوالش مسلمان میشد و پیامبر صلی الله علیه و سلم اسلامش را قبول میکرد و هیچکس از آنان به کلام و یاد گرفتن دلائل و برهان مشغول نبودند.»([۱])
حتی اعتقاد سلف صالح-رضی الله عنهم أجمعین- همانگونه که ابنتیمیه رحمه الله میگوید بر عدم وجوب نظر و استدلال بوده است و بر متکلمین به خاطر طول مقدمات و غموضشان و ترسی که بر سالکش از وجوب شک و تردید و اطالهگویی، خردهگیری کردهاند و معترض شدهاند و این گفتۀ جماعتی از علما است.([۲])
و از طرفی دیگر: «این سبک و روش در نقش خود باطل است و بدینخاطر سلف آن را نکوهش نموده است.»([۳])
البته لازم به یادآوری است که نظر و استدلال حرام نیست؛ بلکه حتی نظر مطلوب است و محتوای بسیاری از آیات قرآن، انسان را بدان فرا میخواند. وجوب هیچ نظر و استدلالی در قرآن و سنت و شیوۀ سلف صالح- رضیالله عنهم أجمعین- ثابت نشده است.
([۱]) غزالی، فیصل التفرقه بین الإسلام و الزندقه، ص ۹۷-۹۸ با تصرف و اختصار و نک:همو، احیاء علومالدین، ۱/۱۱۳٫