غلو و افراط در تعظیم قبور صالحان این قبور را به بت‎هایی تبدیل می‎کند که به جای خدا مورد پرستش واقع می‎شوند(۴)

شیخ الاسلام رحمه الله می گوید: آنان این کار را انکار کردند، پس هر کس قصد بارگاه و زیارتگاهی را بکند به این هدف که از آن خیری به او برسد و حال آنکه شریعت رفتن به آن جا را مستحب قرار نداده، کارش از منکرات است، خواه به قصد نماز خواندن به آن جا برود، خواه به قصد دعا، ذکر خدا، یا قربانی کردن به آن جا برود به گونه‌ای که آن محل را به عبادتی مخصوص گرداند که تخصیص آن عبادت به آن مشروع نباشد، اما اگر کسی به صورت اتفاقی برود و قصد دعا نداشته باشد اشکالی ندارد، مانند کسی که در راهی که می‌رود خداوند را می‌خواند و دعا می‌کند و به صورت اتفاقی از کنار قبور عبور می‌کند. و یا مانند کسی که به زیارت قبرها می‌رود و بر آن سلام می‌کند و از خداوند می‌خواهد که او مردها را بیامرزد، چنان که در سنت آمده، این کار و امثال آن اشکالی ندارد. اما اگر کسی با این احساس که دعا در کنار قبرها از دیگر جاها بهتر اجابت می‌شود به آن جا برود، ممنوع است. و فرق هر دو صورت آشکار است، اگر کسی خدا را می‌خواند و دعا می‌کند و در سر راه گذرش بر بت یا صلیب یا کنیسه‌ای افتاد یا وارد کنیسه شد تا به صورت جایز در آن جا شب را صبح کند. امّا در شبی که آن جا بود خدا را خواند و دعا کرد و یا نزد دوستی آمده و در خانه‌اش دعا کرد اشکالی ندارد. اما اگر به قصد دعا به این جاها رفت گناه بزرگی است، بلکه گاهی به کفر می‎رسد»[۱].

گفته‌اش: (قومی که قبور پیامبرانشان را سجده‌گاه قرار داده‌اند به شدت مورد خشم الهی واقع شده‌اند) این جمله علت نفرین شدن چنین قومی را بیان می‎کند و علت آن این است که به قبور انبیا متوسل می‎شوند تا اینکه این قبور به صورت بت‎هایی به جای الله عبادت می‎شود، این جمله اشاره‎ای است به عنوانی که در این فصل مؤلف بیان کرده است و همچنین این را بیان می‎کند که بنا کردن بر قبرها و نماز خواندن کنار آنها حرام است.

و اصحاب مالک از او روایت کرده‎اند که این را مکروه می‎دانست که گفته شود: قبر پیامبر صلی الله علیه و سلم را زیارت کردم و دلیل آن را این گفته‌ی پیامبر صلی الله علیه و سلم می‎شمرد که می‎فرماید: «بار خدایا! قبرم را بتی قرار مده که عبادت شود، قومی که قبور پیامبرانشان را سجده‎گاه قرار داده‎اند به شدت مورد خشم الهی واقع شده‎اند». از این‎رو نسبت دادن زیارت به قبر را مکروه می‎دانست، تا با کار کسانی که قبور پیامبرانشان را سجده‎گاه قرار داده‎اند مشابهت نشود و اینگونه راه شرک بسته شود[۲]. و در آن آمده که: «پیامبر صلی الله علیه و سلم از هیچ چیزی پناه نمی‎خواست مگر از آنچه بیم وقوع آن را داشت». مؤلف در بیان مسئله‌ی سوم به آن پرداخته است.

 گفت: و ابن جریر با سند خود از سفیان از منصور از مجاهد روایت می‎کند:

﴿أَفَرَءَیۡتُمُ ٱللَّٰتَ وَٱلۡعُزَّىٰ١٩﴾ [النجم: ۱۹]. لات برای آنان سویق درست می‎کرد، وقتی او مُرد، مجاورت قبرش را اختیار کردند.[۳]

و همچنین ابو الجوزاء از ابن عباس روایت می‎کند: «لات برای حجاج سویق درست می‎کرد»[۴].

ابن جریر امام حافظ محمد بن جریر بن یزید طبری صاحب تفسیر، تاریخ و غیره است. ابن خزیمه می‎گوید: روی زمین فردی عالم‎تر از محمد بن جریر سراغ ندارم. او از ائمه‌ی مجتهد بود و از کسی تقلید نمی‎کرد و شاگردانی داشت که از دیدگاه فقهی او پیروی می‎کردند. وی در سال ۲۲۴ به دنیا آمد و دو روز مانده به پایان ماه شوال در سال ۳۱۰ هـ در گذشت[۵].

گفته‌اش: از سفیان بن عینیه یا سفیان ثوری که ظاهراً[۶] اینجا منظور سفیان ثوری است. و سفیان عیننه شرح حالش قبلاً بیان شد. ایشان سفیان بن سعید بن مسروق ابو عبدالله کوفی، ثقه، حافظ، فقیه، امام، حجّت، عابد و مجتهد بود. و شاگردانی داشت که از فقه و مذهب او پیروی می‎کردند، ایشان در سال ۱۶۱ هـ.ق در ۴۶ سالگی در گذشت[۷].

گفته‌اش: (از منصور) او منصور بن معتمر بن عبدالله سلمی کوفی، ثقه، مورد اعتماد و فقیه بود که در سال ۱۳۲ هـ.ق در گذشت.[۸]

گفته‌اش: (از مجاهد) او مجاهد بن جبر ابوالحجاج مخزومی، ثقه و امام در تفسیر و علم بود، وی تفسیر را از ابن عباس و غیره آموخت. در سال ۱۰۴ هـ.ق در گذشت چنان‎که یحیی قطان گفته است و ابن حبان می‎گوید: در سال ۱۰۲ یا ۱۰۳ هـ.ق در حال سجده در گذشت، او در سال ۲۱ هـ.ق در خلافت عمر فاروق به دنیا آمد.[۹]

گفته‌اش: (برای آنان سویق درست می‎کرد، وقتی مرد مجاورت قبرش را اختیار کردند) «لتُّ السویق» یعنی سویق را با چربی و روغن می‌آمیخت. و گفته‎اند اسمش صرمه بن غنم بود. و از ابن عباس روایت است که او بر سنگ سویق درست می‌کرد و هر کسی از آن می‎خورد چاق و فربه می‎شد بنابراین او او را پرستیدند. روایت ابن أبی حاتم.[۱۰] و از مجاهد روایت است: لات مردی در جاهلیت بود و گوسفندانی داشت که از شیر[۱۱] آن کره می‌گرفت و کشمش طایف و شیر خشک حلوایی درست می‎کرد و کسانی را که از آن جا می‎گذشتند از این حلوا می‎داد، وقتی مُرد مردم او را عبادت کردند. روایت سعید بن منصور و فاکهی.[۱۲]

گفته‌اش: (و همچنین ابوالجوزاء می‎گوید …) او اوس بن عبدالله ربعی، ثقه‌ی معروفی بود و در سال ۸۳ هـ.ق درگذشت.[۱۳]

این روایت را مؤلف ذکر کرده و منبع آن را بیان نکرده است و حال آن‎که در بخاری روایت شده است[۱۴] و می‎گوید: لات سنگی بود سپس مردم آن را عبادت کردند و اسم آن را از إله که نام خداوند است گرفته‎اند. و فرقی نمی‎کند که با تشدید خوانده شود (اللّات) یا بدون تشدید خوانده شود (لات).

و همچنین گفته می‎شود که اصل آن با تشدید بود اما به خاطر کثرت استعمال با تخفیف تلفظ می‎شود و اینکه (لات) را از «إله» که اسم خداوند است مشتق کرده‌اند نیز با تفسیر سابق منافاتی ندارد و شما دیدید که سبب عبادت لات غلو در قبر او بود و چنان درباره‌ی قبرش غلو و افراط کردند که آن را بتی قرار داده و پرستش کردند، چنان‎که علت پرستش صالحانی از قبیل ود، سواع، یعوق، نسر و غیره نیز غلو در مورد آنها بود. همچنین امروز علت پرستش مردگان نیکوکار، غلو در مورد آنهاست که مردم غلو کرده و بر قبرهایشان گنبد و زیارتگاه ساخته‎اند و آن را پناهگاهی برای بر آورده شدن نیازها قرار داده‎اند.

خلاصه اینکه غلو اصل و اساس شرک‎ورزی گذشتگان و آیندگان است. و خداوند به ما امر نموده که با اولیای خدا محبت کنیم و آنان را در جایگاهشان که عبودیت و بندگی است قرار دهیم و خصوصیت‎های الوهیت را از آنان سلب کنیم و این نهایت تعظیم و اطاعت از آنان است و پیامبر صلی الله علیه و سلم ما را از غلو و افراط کردن در مورد اولیا نهی کرده است، بنابراین ما آنان را بالاتر از جایگاهشان قرار نمی‎دهیم و نه آنان را از مقامی که دارند پایین‎تر قرار می‎دهیم، چون غلو در مورد صالحان فساد بزرگی به همراه خواهد داشت و همواره علت شرک‎ورزی و غلو افراط در مورد صالحان بوده است. مشرکینی که صالحان را انباز خدا می‎کردند در مورد صالحان غلو می‎کردند و آنان را در جایگاه خدایی نشانده بودند و اینگونه در غالب تعظیم به آنان اهانت می‎کردند، از این‎رو بیشتر کسانی که در مورد صالحان غلو می‎کنند و بر قبرهایشان می‎نشینند از راه، شیوه، رهنمود و سنت صالحان روی برگردانده و به جای انجام آنچه بدان امر یافته‎اند به قبور صالحان مشغول شده‎اند.

[۱]– اقتضاء الصراط المستقیم ص۳۱۵- ۳۳۷ با اندکی تصرف و اختصار.

[۲]– طبری در القِری، ص۶۲۹ و الشفا، قاضی عیاض ۲/۶۶۷٫

[۳]– ابن جریر طبری در تفسیرش ش۲۷/۵۸ و اسنادش صحیح است.

[۴]– صحیح بخاری۴۸۵۹٫

[۵]– نگا: سیر اعلام النبلاء۱۴/۲۶۷٫

[۶]– همانطور است که گفته چون از جمله کسانی است که مهران از او روایت کرده است و او از ابن عیینه روایت نکرده است اما راوی مهران همان محمد بن حُمید رازی است که متروک است همچنین عبدالرحمن بن مهدی از سفیان روایت کرده و عادتش اینگونه بود که وقتی از ثوری روایت می‌کرد به او نسبت نمی‌داد ولی وقتی از ابن عیینه روایت می‌کرد به او نسبت می‌داد. نگا: سیر اعلام النبلاء ۷/۴۶۶٫

[۷]– نگا: سیر اعلام النبلاء ۷/۲۲۹ و تقریب التهذیب ۲۴۴٫

[۸]– نگا: سیر اعلام النبلاء ۵/۴۰۲ و تقریب التهذیب ص ۵۴۷٫٫

[۹]– نگا: سیر اعلام النبلاء ۴/۴۴۹و تقریب التهذیب ص۵۲۰٫

[۱۰]– ابن أبی حاتم و ابن مردویه، الدر المنثور۷/۶۵۳ از طریق عمرو بن مالک از أبی الجوزاء از ابن عباس روایت کرده‌اند.نگا: فتح الباری۸/۶۱۲٫

[۱۱]– بخاری در صحیح ۴۸۵۹ از ابن عباس.

[۱۲]– سعید بن منصور چنانکه در الدر المنثور۷/۶۵۳ اخبار مکه فاکهی۵/۱۶۴ آمده است.

[۱۳]– نگا: تهذیب التهذیب۳/۳۹۲ و تقریب التهذیب ص۱۱۶٫

[۱۴]– صحیح بخاری۴۸۵۹٫

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …