علی رضی الله عنه (۶)

«حَدَّثَنَا قُتَیْبَهُ بْنُ سَعِیدٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ (یَعْنِى ابْنَ أَبِى حَازِمٍ) عَنْ أَبِى حَازِمٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ اسْتُعْمِلَ عَلَى الْمَدِینَهِ رَجُلٌ مِنْ آلِ مَرْوَانَ (قَالَ) فَدَعَا سَهْلَ بْنَ سَعْدٍ فَأَمَرَهُ أَنْ یَشْتِمَ عَلِیًّا (قَالَ) فَأَبَى سَهْلٌ فَقَالَ لَهُ أَمَّا إِذْ أَبَیْتَ فَقُلْ لَعَنَ اللَّهُ أَبَا التُّرَابِ. فَقَالَ سَهْلٌ مَا کَانَ لِعَلِىٍّ اسْمٌ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ أَبِى التُّرَابِ وَإِنْ کَانَ لَیَفْرَحُ إِذَا دُعِىَ بِهَا. فَقَالَ لَهُ أَخْبِرْنَا عَنْ قِصَّتِهِ لِمَ سُمِّىَ أَبَا تُرَابٍ قَالَ جَاءَ رَسُولُ اللَّهِ  صلی الله علیه و سلم بَیْتَ فَاطِمَهَ فَلَمْ یَجِدْ عَلِیًّا فِى الْبَیْتِ فَقَالَ: «أَیْنَ ابْنُ عَمِّکِ». فَقَالَتْ کَانَ بَیْنِى وَبَیْنَهُ شَىْءٌ فَغَاضَبَنِى فَخَرَجَ فَلَمْ یَقِلْ عِنْدِى فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و سلم لإِنْسَانٍ «انْظُرْ أَیْنَ هُوَ». فَجَاءَ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ هُوَ فِى الْمَسْجِدِ رَاقِدٌ. فَجَاءَهُ رَسُولُ اللَّهِ  صلی الله علیه و سلم وَهُوَ مُضْطَجِعٌ قَدْ سَقَطَ رِدَاؤُهُ عَنْ شِقِّهِ فَأَصَابَهُ تُرَابٌ فَجَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ  صلی الله علیه و سلم یَمْسَحُهُ عَنْهُ وَیَقُولُ: قُمْ أَبَا التُّرَابِ قُمْ أَبَا التُّرَابِ». [صحیح مسلم لأبی الحسین مسلم بن الحجاج النیسابوری، کتاب فضائل الصحابه رضی الله عنهم، باب من فضائل علیّ بن أبی طالب رضی الله عنه].

«از ابی حازم از سهل بن سعد روایت شده که گفت: بر مدینه رجلی از آل مروان قرار داده شد. او سهل بن سعد را دعوت کرد و امر کرد تا علی را شتم دهد و توهین نماید. ولی سعد إبا کرد. او گفت: حال که ابا می‌کنی پس بگو: الله ابا تراب را لعنت کرد. سهل گفت: برای علی اسمی احب از ابی تراب نیست و او خوشحال می‌گردد وقتی که با آن اسم خوانده می‌شود. به سهل گفت: از قصه او ما را باخبر کن که چرا ابا تراب اسم نهاده شد. گفت: رسول الله صلی الله علیه و سلم به بیت فاطمه آمد و علی را در بیت نیافت و گفت: پسرعمویت کجاست؟ فاطمه گفت: بین من و او نزاعی درگرفت و موجب غضب من شد و خارج گردید. رسول الله صلی الله علیه و سلم به شخصی گفت: ببین علی کجاست؟ او بازگشت و گفت: یا رسول الله! او در مسجد خوابیده است. رسول الله صلی الله علیه و سلم به مسجد آمد. علی مضطجع بود در حالی که ردایش افتاده و بر او تراب نشسته بود. رسول الله صلی الله علیه و سلم خاک را از روی او می‌تکاند و می‌گفت: برخیز یا اباتراب! برخیز یا اباتراب!».

«حَدَّثَنَا قُتَیْبَهُ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سُلَیْمَانَ الضُّبَعِىُّ عَنْ یَزِیدَ الرِّشْکِ عَنْ مُطَرِّفِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ قَالَ بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ  صلی الله علیه و سلم جَیْشًا وَاسْتَعْمَلَ عَلَیْهِمْ عَلِىَّ بْنَ أَبِى طَالِبٍ فَمَضَى فِى السَّرِیَّهِ فَأَصَابَ جَارِیَهً فَأَنْکَرُوا عَلَیْهِ وَتَعَاقَدَ أَرْبَعَهٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ  صلی الله علیه و سلم فَقَالُوا: إِذَا لَقِینَا رَسُولَ اللَّهِ  صلی الله علیه و سلم أَخْبَرْنَاهُ بِمَا صَنَعَ عَلِىٌّ وَکَانَ الْمُسْلِمُونَ إِذَا رَجَعُوا مِنَ السَّفَرِ بَدَءُوا بِرَسُولِ اللَّهِ  صلی الله علیه و سلم فَسَلَّمُوا عَلَیْهِ ثُمَّ انْصَرَفُوا إِلَى رِحَالِهِمْ فَلَمَّا قَدِمَتِ السَّرِیَّهُ سَلَّمُوا عَلَى النَّبِىِّ  صلی الله علیه و سلم فَقَامَ أَحَدُ الأَرْبَعَهِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَلَمْ تَرَ إِلَى عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ صَنَعَ کَذَا وَکَذَا. فَأَعْرَضَ عَنْهُ رَسُولُ اللَّهِ  صلی الله علیه و سلم ثُمَّ قَامَ الثَّانِى فَقَالَ مِثْلَ مَقَالَتِهِ فَأَعْرَضَ عَنْهُ ثُمَّ قَامَ إِلَیْهِ الثَّالِثُ فَقَالَ مِثْلَ مَقَالَتِهِ فَأَعْرَضَ عَنْهُ ثُمَّ قَامَ الرَّابِعُ فَقَالَ مِثْلَ مَا قَالُوا فَأَقْبَلَ إِلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ  صلی الله علیه و سلم وَالْغَضَبُ یُعْرَفُ فِى وَجْهِهِ فَقَالَ: مَا تُرِیدُونَ مِنْ عَلِىٍّ مَا تُرِیدُونَ مِنْ عَلِىٍّ مَا تُرِیدُونَ مِنْ عَلِىٍّ إِنَّ عَلِیًّا مِنِّى وَأَنَا مِنْهُ وَهُوَ وَلِىُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِى». [سنن الترمذی لـمحمد بن عیسى الترمذی، کتاب الـمَنَاقِبِ عَنْ رَسُولِ الله  صلی الله علیه و سلم باب مناقب علی بن أبی طالب رضی الله عنه یُقَالُ وَلَهُ کُنْیَتَانِ: أبُو تُرَابٍ وَأبُو الْحَسَنِ].

«از عمران بن حصین روایت شده که گفت: رسول الله صلی الله علیه و سلم جیشی را مبعوث کرده و علی بن ابی طالب را امیر آن‌ها قرار داد. علی در سریه‌ای از جیش بود که بر جاریه‌ای (کنیزی) قرار گرفت (با او جماع کرد) و آن‌ها بر علی خرده گرفتند. چهار نفر از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم عهد بستند و گفتند که اگر با رسول الله صلی الله علیه و سلم ملاقات کردیم او را به آنچه علی انجام داده مطلع می‌کنیم. مسلمین وقتی از سفر باز می‌گشتند ابتدا خدمت رسول الله صلی الله علیه و سلم رسیده و به او سلام می‌کردند و بعد به بیوت و منازل خود باز می‌گشتند. وقتی آن سریه بازگشت بر نبی صلی الله علیه و سلم سلام کردند. یکی از آن چهار نفر بلند شد و گفت: یا رسول الله! علی بن ابی طالب چنین و چنان کرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم از او اعراض کرد. نفر دوم بلند شد و مثل آنچه اولی گفته بود گفت و رسول الله صلی الله علیه و سلم از او نیز اعراض کرد. نفر سوم نیز بلند شد و همان را گفت و رسول الله  صلی الله علیه و سلم اعراض کرد. نفر چهارم نیز همان قول را گفت و رسول الله صلی الله علیه و سلم در حالی که غضب در چهره‌اش مشخص بود رو به او کرد و گفت: از علی چه می‌خواهید؟ از علی چه می‌خواهید؟ از علی چه می‌خواهید؟ علی از من و من از او هستم و او ولی هر مؤمنی بعد از من است».

احتمالا آن چهار صحابی فکر می‌کردند که که آن کنیز باید زمان استبراء را می‌گذراند ولی استدلال علی رضی الله عنه این بود که این کنیز بکر و نابالغ است و می‌توان در همان زمان با او جماع کرد. شاید هم به رعایت امانت در غنیمت توسط علی رضی الله عنه شک برده بودند و معتقد بودند که نباید علی رضی الله عنه آن کنیز را مال خود می‌کرد. اینکه رسول الله صلی الله علیه و سلم می‌گوید: «علی از من و من از علی‌ام» نشان می‌دهد که عمل علی  رضی الله عنه مورد تأیید رسول الله صلی الله علیه و سلم بوده است و رسول الله صلی الله علیه و سلم هرجا عمل صحیحی می‌دید عامل آن عمل را از خود می‌دانست بطوریکه درباره یکی از اصحابش بنام جلیبیب رضی الله عنه گفت که: او از من و من از اویم و درباره اشعریین نیز این جمله را بکار برد و این نشان از صحت عمل علی رضی الله عنه دارد. رسول الله صلی الله علیه و سلم با گفتن اینکه علی رضی الله عنه ولی مؤمنین است آن اصحاب را از اعتراض به او نهی می‌کند و ولایت در اینجا ضد عداوت است و شامل قبل و بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه و سلم می‌شود همانطور که در احادیث دیگر بدون عبارت «من بعدی» آمده است والله أعلم.

مقاله پیشنهادی

فضیلت مهاجران و انصار

الله متعال می‌فرماید: ﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِینَ ٱلَّذِینَ أُخۡرِجُواْ مِن دِیَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا …