عقیده توهین به رسول صلی الله علیه و سلم و توهین به علی و حسن و حسین رضی الله عنهم

مجلسی می‌گوید: «نعمانی از امام محمد باقر  علیه السلام روایت کرده که او گفته است: وقتی که امام مهدی ظاهر می‌شود، ملائکه او را تأیید می‌کنند، و اولین کسی که با او بیعت می‌کند، محمد  صلی الله علیه و سلم است و سپس علی  علیه السلام، و شیخ طوسی و نعمانی از امام رضی  علیه السلام روایت کرده‌اند که از نشانه‌های ظهور مهدی این است، که به‌صورت عریان در مقابل قرص خورشید ظاهر خواهد شد»[۱].

پس نگاه کن ای برادرم ـ خدا به تو رحم کند که آنها چگونه به پیامبر  صلی الله علیه و سلم و علی علیه السلام اهانت کرده و به دروغ و بهتان ادعا می‌کنند که آنها با مهدی بیعت خواهند کرد. پس باز هم در افترائی دیگر، می‌گویند که مهدی لخت و برهنه و بدون لباس ظاهر خواهد شد. واقعاً این چه دینی است؟! (خدا آنها را بی‌آبرو کند!) پس شیعه در افترائی دیگر از قول پیامبر  صلی الله علیه و سلم می‌گویند: «کسی که یک بار متعه شود، مرتبه او همچون مرتبه حسین است، و کسی که دو بار متعه شود، مرتبه او همچون مرتبه حسن است. و کسی که سه بار متعه شود، مرتبه او همچون علی‌بن‌ابی‌طالب است، و کسی که چهار بار متعه شود، مرتبه او همچون مرتبه من است»[۲].

به این احمق‌ها نگاه کنید! آیا مرتبه و درجه حضرت حسین این‌ قدر پایین است؟! ما سنی‌ها معتقدیم به این‌که فرد هر چند در مقام عبادت بالا رود، باز هم به پای اصحاب رسول‌الله  صلی الله علیه و سلم نمی‌رسد، حال چه رسد به سرور جوانان بهشتی و نوه رسول‌الله؟! و چگونه است که آنها تا این اندازه قدر و ارزش برادر بزرگتر وی حضرت حسن، و پدرش حضرت علی، که چهارمین خلیفه راشده است، پایین می‌آورند؟! و اما تهمت و افتراء آنها نسبت به سالار اولین و آخرین و برترین پیامبران حضرت محمد  صلی الله علیه و سلم که می‌گویند هر کس چهار بار متعه کند، درجه و مرتبه او را پیدا می‌کند، در جای خود بماند. (پناه به خدا)

خدایا ما از آنچه که این مغرضان ادعا می‌کنند، به تو تبری می‌جوئیم، و امر آنها را به خدای قاهر جبار واگذار می‌کنیم، و هیچ حول و قوتی نیست الا به کمک الله تعالی.

و کلینی در فروع کافی از زراره نقل کرده که او گفته است: «وقتی که آن صحیفه به‌دستم رسید، دیدم که کتابی فشرده است، و معلوم است که از کتاب‌های پیشنیان اول است. به آن نگاه کردم. ناگهان دیدم که در آن مواردی برخلاف صله رحم و امر به معروفی که مورد اتفاق همگان است، یافتم. تقریباً غالب کتاب به همین منوال بود. بالاخره آن را تا آخر خواندم آن هم با حالتی از دل ناخوشی و انتقاد و بد اندیشی، و گفتم در حالی‌که آن را می‌خوانم این کتاب بی‌پایه و باطل است. پس از اتمام آن، آن را به او بازپس دادم. فردای آن روز، با ابوجعفر ملاقات کردم، آنگاه او به من گفت: آیا صحیفه فرائض را مطالعه نمودی؟! گفتم: آری. گفت: بنظرت چطور بود؟! گفتم: ‌بی‌پایه و پوچ و چیزی نیست چرا که برخلاف رفتار و سلوک مردم است. گفت: بخدا ای زراره، آنچه را که دیدی همه حق است. آنچه که دیدی دیکته پیامبر  صلی الله علیه و سلم و دست نوشته حضرت علی است»[۳].

این یکی از روایت‌های کافی است، و این در حالی است که کتاب کافی به‌عنوان یکی از بزرگترین مراجع شیعه بشمار می‌آید.

نگاه کن برادرم! آیا در آنجا اتهام و اهانتی به پیامبر  صلی الله علیه و سلم و علی  علیه السلام بزرگ‌تر از این وجود دارد که به آنها نسبت داده شود: «پیامبر  صلی الله علیه و سلم (والعیاذ بالله) در عین اینکه به مردم امر می‌کرد که صله رحم و امر به معروف به‌جای آورند، پنهانی به حضرت علی خلاف این را دیکته می‌کرد یعنی به جداگرایی و امر به منکر و نحو آن امر می‌کرد.» و این چیزی است که از این عبارت کتاب فوق دانسته می‌شود. «برخلاف آنچه که مردم از صله رحم وامر به معروف انجام می‌دادند» آیا بهتانی شنیع‌تر از این وجود دارد؟! پس نگاه کن، (ببین) که درباره دین شیعه چه نظری داری؟! کسانی که معتقدند دین حقیقی همان چیزی است که زراره بعنوان کذب و افتراء ادعا کرده مبنی بر این‌که پیامبر  صلی الله علیه و سلم آن را دیکته کرده و حضرت علی آن را با خط خودش نوشته و در آن احکام و دستورالعمل‌هایی مبنی بر جداگرایی و امربه منکر، وجود دارد؟! آیا چنین چیزی می‌تواند و شایستگی آن را دارد که بعنوان دین تلقی بشود؟!.

و شیعه در حق حضرت علی  علیه السلام گفته است:

حضرت علی خطبه خوانده سپس رویش را برگرداند، در حالی‌که در میان آنها مردمی از اهل بیتش و خواصش و پیروانش دیده می‌شد و گفت: قطعاً من دانستم که خلفای قبل از من به‌صورت عمدی کارهایی برخلاف (فرمان) رسول‌ الله  صلی الله علیه و سلم انجام دادند و عهد و پیمان او را شکستند و سنت او را تغییر دادند …

اگر مردم را بر ترک کردن از قوانین و سلوک تعیین شده آنها وادارم، و‌ آنها را به جایگاه‌شان انتقال دهم، پس هم از من، پراکنده می‌شوند و ورثه فاطمه شلاق کاری می‌شود، … خلاصه اگر سایر ملت‌ها را هم به کتاب الله و سنت پیامبرش بازگردانم، همگی از دور من پراکنده می‌شوند[۴].

و این روایت هم از جمله روایات کافی است؛

آیا این معقول است که حضرت علی که معروف به شیر خدا و قهرمان و حیدر کرار است، چنان‌که از روایت‌های آنها بر می‌آید، این‌گونه ترسو و ذلیل نشان داده می‌شود و می‌ترسد که سپاهش او را ترک گویند، به همین خاطر، از این‌که مردم را به کتاب الله و سنت واقعی پیامبر ارجاع دهد، منصرف می‌شود و با وجود آن‌که امام و خلیفه آنهاست، ترجیح می‌دهد که آنها بر سر روش سنت ستیز خلفای راشدین که به عمد عهدشکنی کردند ـ باقی بمانند؟!.

آیا بهتان و تهمتی زشت‌تر از این نسبت به حضرت علی وجود دارد؟! و گذشته از این شیعه می‌پندارند که عصای موسی و انگشتر سلیمان در اختیار حضرت علی بوده و او بر هر چیزی توانا بوده است. فلاحول ولا قوه الا بالله.

خدایا امور حقانی را به ما رهنمون شو! و ما را از آفت‌ها و شرارت‌های نفوسمان پناه بده!.

و کلینی در اصول کافی ذکر کرده: «جبرئیل بر پیامبر  صلی الله علیه و سلم نازل شد، آنگاه به او گفت: ای محمد خدا تو را به نوزادی مژده می‌دهد که از فاطمه متولد می‌شود، که بعد از تو امتت او را خواهند کشت. آنگاه فرمود: ای جبرئیل، سلام مرا به پروردگارم برسان، (و به او بگو) من احتیاج به نوزادی ندارم که از فاطمه متولد می‌شود و امتم بعد از من او را خواهند کشت. آن‌گاه جبرئیل بالا رفت، سپس پایین آمد و گفت: ای محمد، پروردگارت به تو سلام می‌رساند و به تو خوش‌ خبری می‌دهد که در دودمان و نسل آن نوزاد امامت و ولایت و وصیت را قرار می‌دهد. آنگاه پیامبر گفت: من راضی شدم. پس دنبال فاطمه فرستاد. (و به او گفت) خدا مرا به نوازدی خوش خبری می‌دهد که از تو زاده می‌شود، اما امتم بعد از من او را می‌کشند، آن‌گاه به عرض او رساندم که من احتیاجی به چنین نوزادی ندارم … آن‌گاه خداوند برای من پیام فرستاد که در سلاله او امامت و ولایت و وصیت قرار خواهد داد. من هم برای او پیام فرستادم که راضی شدم. پس با اکراه به آن باردار شد و با ناخوشی آن را زائید… و حسین  علیه السلام نه از فاطمه و نه از هیچ زنی شیر ننوشید. او را نزد پیامبر  صلی الله علیه و سلم می‌آوردند، و او انگشتش را در دهانش قرار می‌داد، و او را می‌مکید، و آن مکیدن کفاف ۲ الی ۳ روزش را می‌کرد»[۵].

آیا این اهانتی به سرور ما حضرت حسین نیست؟!.

چرا که بنا به قول این‌ها، با وجود این که الله تعالی، مژده آمدن او را به پیامبر داده است، پیامبر  صلی الله علیه و سلم گفته است: «من نیازی به او ندارم!» و سپس مادرش فاطمه زهراء هم به آمدن او دلخوش نبوده، و با بی‌میلی به آن باردار شده و با بی‌میلی او را به‌ دنیا آورده است و حتی او را شیر هم نداده است. ما تا به‌حال نشنیده‌ایم که مادری نسبت به پسرش چنین بگوید و چنین کند، حال چه رسد به این پسر که در اوج بزرگواری است و سالار جوانان بهشتی می‌باشد. و کلینی نقل کرده: جعفر صادق می‌گوید‌: وقتی که عبدالله‌بن سلول وفات کرد، پیامبر  صلی الله علیه و سلم بر جنازه‌اش حضور یافت. آن‌گاه عمر به رسول خدا گفت: آیا خداوند تو را نهی نکرده که بر سر قبرش نایستی؟! آنگاه پیامبر  صلی الله علیه و سلم ساکت شد. باز دوباره گفت: ای رسول خدا،‌ آیا خدا تو را نهی نکرده که بر سر قبرش نایستی؟! آن‌گاه پیامبر  صلی الله علیه و سلم به او گفت: وای بر تو، هیچ می‌دانی چه گفتم؟! گفتم: خدایا، شکمش را و قبرش را پر از آتش کن!، و او را به آتش داخل کن!»[۶].

ببینید که شیعه چگونه نسبت به پیامبر افترا و تهمت می‌زند، مدّعی هستند (آن هم به دروغ و بهتان) که رسول‌الله بر آن منافق نماز خوانده، اما در آن نماز، برای او دعا نکرده، بلکه بر علیه او دعا کرده است. شکی نیست که این از کارهای نفاق است،‌ و نسبت دادن نفاق به شخص پیامبر  صلی الله علیه و سلم اهانت و جرم بزرگی است!.

و همچنین کلینی روایت کرده که: ابوعبدالله می‌گوید: مردی از منافقان مرد. آنگاه حسین  علیه السلام بیرون شد و با او به راه افتاد. یکی از خدمتکارهایش به او رسید. حسین به او گفت‌: فلانی به کجا می‌روی؟! گفت: از دست این جنازه فرار می‌کنم تا بر آن نماز نخوانم؟! حسین به او گفت: نگاه کن. در کنار راست من بایست،‌ و آن‌چه را که من می‌گویم، تو هم بگو! وقتی که حسین تکبیر گفت، به طرف او آمد، حسین گفت: الله اکبر، خدایا فلان عبدت را هزار لعنت جورواجور کن! خدایا او را در میان بندگانت و شهرهایت رسوا کن! و او را به آتشت وارد ساز، و سخت‌ترین عذابت را به او بچشان! چون که او، با دشمنانت دوستی می‌کرد، و با اولیای تو دشمنی … و اهل بیت پیامبر تو را مبغوض می‌داشت»[۷].

نگاه کن خدا تو را خیرت دهد که شیعه چگونه بر حضرت حسین افترا بسته آنجا که می‌گویند: او بر مردی منافق نماز خوانده و بر علیه او لعن و دعا کرده این در حالی است که نماز فقط و فقط برای دعا و طلب مغفرت و رحمت است … و بدین صورت نفاق و دوریی را به دروغ به او نسبت می‌دهند. و ما پناه می‌بریم به خدا از این‌که حسین این‌گونه منافق و چاپلوس باشد!! اگر قرار است که دین براساس نفاق استوار شود، دیگر چه نیازی بود که مصیبت و اذیت و آزار از طرف کفار مشرکین و یهودیان و دیگران بشود؟! و اگر واقعاً این‌گونه می‌بود جنگ کربلا هیچ‌وقت به وقوع نمی‌پیوست، و حضرت حسین علیه السلام شهید نمی‌شد؟!.

[۱]– حق الیقین, باقر مجلسی, ص ۳۴۷٫

[۲]– تفسیر منهاج صادقین ص ۳۵۶, تالیف ملا محمد کاشانی.

[۳]– فروع کافی ج ۳, ص ۵۲٫

[۴]– فروع کافی, کتاب الروضه ص ۲۹٫

[۵]– اصول کافی, تالیف کلینی ص ۲۹۴٫

[۶]– فروع کافی, کتاب جنائز , ص ۱۸۸٫

[۷]– فروع کافی, کتاب جنائز , ص ۱۸۹٫

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …