عقیده به تحریف قرآن (۲)

و باز کلینی در اصول کافی ص ۲۶۴ از جعفر صادق نقل کرده که: جبرئیل این آیه را این‌گونه بر پیامبر  صلی الله علیه و سلم فرود آورد:

{یا ایها الذین اوتوالکتاب آمنوا بما نزلنا فی علیٍ نوراً مبینا}*.

و بعضی‌ها می‌گویند عثمان مصاحف موجود را سوزانده، و سوره‌هایی را که در ارتباط با فضایل علی و اهل بیتش بوده‌، ضایع کرده است. از جمله آن سوره‌ها این سوره است.

«بسم الله الرحمن الرحیم. یا ایها الذین امنوا امنوا بالنورین انزلنا هما یتلوان علیکم آیاتی ویحذرانکم عذاب یوم عظیم نوران بعضهما من بعض وأنا السمیع العلیم»[۱] «به نام خدای بخشنده مهربان. ای ایمانداران به دو نوری که نازل کرده‌ایم، ایمان بیاورید. آن دو، آیات من را که بر شما می‌خوانند و از عذاب روز بزرگی شما را برحذر می‌دارند. آن دو نور از یکدیگر هستند و من شنوا و آگاه هستم».

و ملاحسن از ابوجعفر  علیه السلام نقل کرده که «دلیلی که نشان می‌دهد این قرآن دستخوش زیادت و نقص گردیده است این است که در آن، از حق ما بر آن صاحب حق (بر خلافت) خبری نیست و پوشیده شده است»[۲].

و احمد ‌بن ابی‌طالب طبرسی در کتاب (احتجاج) از ابوذر غفاری نقل کرده که وقتی رسول  صلی الله علیه و سلم به دیدار حق شتافت، حضرت علی قرآن را جمع کرد و آن را پیش مهاجران و انصار آورد. و آن را به آنها عرضه کرد. چون پیامبر  صلی الله علیه و سلم چنین به او سفارش کرده بود. پس وقتی که حضرت ابوبکر آن را باز کرد، در اولین صفحه‌ای که آن را باز کرد، رسوایهای آن جماعت به‌چشم آمد. آنگاه عمر جستی زد و گفت: ‌ای علی آن را باز گردان، ما به آن احتیاجی نداریم. علی آن را باز گرفت و بازگشت. پس عمر زید‌بن ثابت را که قاری قرآن بود،‌ به حضور طلبید. آنگاه به او گفت: علی قرآنی را برای ما آورده که در آن رسوایهای انصار و مهاجران ملاحظه می‌شد. و ما همچنین نظر داریم که قرآنی جمع‌آوری کنیم. و آن رسوایی‌ها و بی‌آبرویهای مهاجرین و انصار را از آن حذف کنیم. زید هم این خواسته او را اجابت کرد، پس گفت‌: حالا من از قرآنی که شما خواسته بودید فارغ شدم. و علی قرآنی را ظاهر کرد، که همه اعمال شما را باطل و برملا خواهد ساخت. عمر گفت:‌ چاره چیست؟! زید گفت: ‌شما خود چاره را بهتر می‌دانید! عمر گفت:‌چاره این است که او را بکشم و از او آسوده شویم. به همین خاطر، توسط خالد‌بن ولید برای کشتن او نقشه کشید. اما او موفق به انجام این کار نشد. و چون عمر به مقام خلیفه‌گری نشانده شد، از علی خواستند که آن قرآن را به آنها تحویل بدهد تا آن را تحریف کنند و بی‌آبروهای خود را از آن پاک سازند. آنگاه عمر گفت: ای ابوالحسن، چه خوب می‌شود اگر آن قرآنی را که نزد ابوبکر آوردی تا بر سر آن جمع شویم،‌ بیاوری؟! گفت: خیر، اصلاً حرفش را هم نزنید! من آن روز آن را پیش شما آوردم فقط برای این‌که شما بهانه‌ تراشی نکرده، و در روز قیامت نگوئید: ‌«ما از این قرآن غافل بودیم.» یا نگوئید: «آن را پیش ما نیاوردی!» قرآنی که در نزد من است، فقط پاکان باید به آن دست بزنند، و اختیارداران بعد از من از فرزندانم. آن‌گاه عمر گفت: آیا وقت از پیش تعیین شده و شخصی برای هویدا ساختن آن قرآن وجود دارد؟! علی‌ علیه السلام گفت: آری، وقتی قائم ـ از نسل فرزندانم ـ قیام کند، آن را ظاهر می‌کند، و مردم را به پیروی کردن از آن وا می‌دارد»[۳].

و نوری طبرسی در کتاب «فصل‌الخطاب» می‌گوید:‌ «امیرالمؤمنین (علی) دارای قرآن مخصوص بود که آن را بعد از وفات رسول الله  صلی الله علیه و سلم شخصاً جمع‌آوری نموده بود. او آن قرآن را بر‌ آن جماعت (ابوبکر و عمر …) عرضه کرد، اما آنها از آن روی گرداندند، او هم آن را از دسترس آنها پنهان نگاه داشت، و آن قرآن در نزد فرزندش بود، و امامی از امامی دیگر ـ مانند سائر خصوصیات امامت و خزائن نبوت ـ آن را از یکدیگر به ارث می‌بردند. و آن قرآن هم اینک در نزد قائم حجت است. ـ عجل‌الله فرجه ـ بعد از ظهورش، آن را برای مردم ظاهر می‌کند، و خواندن آن را به آنها دستور می‌دهد. و آن قرآن با این قرآن موجود از حیث تألیف و ترتیب سوره‌ها و آیات و حتی کلمات هم، ناسازگار و متفاوت است. یعنی از جهت زیادت و کاهش با آن فرق دارد. و چون حق با علی، و علی با حق است، پس در قرآن کنونی از دو جهت (زیادت و نقص) تغییر وجود دارد. و این همان مطلوب و مدنظر است»[۴].

آری، این آقا ـ که خدا او را بکشد ـ این‌گونه سخن می‌گوید و حرف می‌زند.

و احمدبن ابی‌طالب در کتاب «الاحتجاج» طبرسی می‌گوید: «پس مسائلی برای آنان پیش آمد که مجبور شدند آن را جمع‌آوری کنند. و در این راستا، من درآوردی مطالبی را به آن افزودند تا ستون‌های کفر خود را بوسیله آنها استوار و پا بر جا سازند. و مطالبی را در آن افزودند که نارسایی و ناسازگاری آن بسی آشکار است. و کسانی که در (آغاز) از زمان پیامبر  صلی الله علیه و سلم شروع به نگارش (و جمع‌آوری کتاب) کردند، دسته‌ای از ملحدان بودند و به همین خاطر است که سخن منکر و دروغ و بهتان را گفته و می‌گویند»[۵].

و حسین نوری طبرسی در کتاب فصل‌الخطاب می‌گوید: «از بسیاری از قدمای روافض روایت شده که قرآنی که هم اینک در دست ماست، آن قرآنی نیست که الله تعالی آن را بر حضرت محمد  صلی الله علیه و سلم نازل کرده است، بلکه دستخوش تغییر و تحریف و زیادت و کاهش شده است»[۶].

و ملاحسن از ابوجعفر نقل کرده که این قرآن، آیه‌های زیادی از آن حذف شده، و فقط حروفی چند به آن اضافه گشته است»[۷].

و نیز ملاحسن می‌گوید: از مجموع این روایت‌های اهل بیت چنین برداشت می‌کنیم که قرآن کنونی، آن‌گونه که بر محمد  صلی الله علیه و سلم نازل شده، کامل نیست، بلکه بخشی از آن مخالف و برعکس آنچه است که الله تعالی نازل کرده، و برخی از آن تغییر یافته و دست‌ کاری شده است، و چیزهای زیادی از آن حذف شده از جمله نام علی در بسیار از جاها، و از جمله واژه آل محمد چندین بار حذف شده. و نیز نام منافقان از آن پاک شده است و …

و علاوه بر این، قرآن کنونی، بر آن ترتیبی که موردپسند الله تعالی و رسولش می‌باشد. نیست»[۸].

و کلینی روایت کرده: «ابوعبدالله گفته است: قرآنی که جبرئیل برای پیامبر  صلی الله علیه و سلم فرود آورد، هفده هزار آیه بوده است»[۹].

* ای کسانی که به شما کتاب داده شده، به نور مبین و روشنی که بر علی نازل کرده‌ایم، ایمان بیاورید. «نعوذبالله».

[۱]– فصل الخطاب,  چاپ ایران,  ص۱۸۰٫

[۲]– تفسیر صافی /تالیف ملا حسن ص ۱۱٫

[۳]– کتاب (الاحتجاج) طبرسی چاپ نجف ص ۲۲۵/– تفسیر صافی, ص ۱۱- فصل الخطاب ص ۷٫

[۴]– فصل الخطاب ص ۹۷٫

[۵]– الاحتجاج , احمد بن ابی طالب طبرسی, ص ۳۸۳٫

[۶]– فصل الخطاب, چاپ ایران, ص ۳۲٫

[۷]– تفسیر صافی, تالیف ملا حسن ص ۱۱٫

[۸]– مرجع سابق ص ۱۳٫

[۹]– اصول کافی، چاپ هند ص ۶۷۱٫

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …