شنقیطی در ادامه میگوید: .. و اگر قصد آنها این باشد که یادگیری کتاب و سنت مشکل است؛ این گمان هم، گمان باطلی است. زیرا یادگیری کتاب و سنت بسیار آسانتر ازیادگیری مسائل آراء و اجتهادهای منتشر شده است؛ چرا که این آراء و اجتهادها پر از ابهام و پیچیدگی است، درحالی که در سوره قمر چند بار تکرار شده است که: ﴿وَلَقَدۡ یَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّکۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّکِرٖ۴٠﴾([۱]) «ما قرآن را برای یاددادن ویادگرفتن وپنددادن وپندگرفتن آسان ساختهایم، آیا پند پذیرنده و عبرت گیرندهای هست ؟» و در سورۀ دخان میفرماید: ﴿فَإِنَّمَا یَسَّرۡنَٰهُ بِلِسَانِکَ لَعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ۵٨﴾([۲]) «ما قرآن را به زبان تو (که عربی است نازل و) آسان کردهایم تا آنان (آن رابفهمند و بیاموزند و) پند گیرند.» و در سورۀ مبارکۀ مریم میفرماید: ﴿فَإِنَّمَا یَسَّرۡنَٰهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ ٱلۡمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِۦ قَوۡمٗا لُّدّٗا٩٧﴾([۳]) «ما قرآن را به زبان تو (که عربی است) ساده و آسان فراهم آوردهایم، تا به وسیلۀ آن، پرهیزگاران را (به رضا و نعمت خدای مهربان) مژده دهی، و مردمان سرسخت (دشمن حق و طرفدار باطل) را با آن (از ناخوشنودی و عذاب یزدان) بترسانی.» پس قرآن با تسهیل خداوند، کتابی آسان و سهل است. البته برای کسانی که خداوند آنها را موفق به عمل به آن میگرداند.([۴])
سپس دربارۀ تقلید جایز مینویسد: .. اما حقیقت اینکه برخی از انواع تقلید جایز است و برخی دیگر جایز نیست. نوعی دیگر هم وجود دارد که متأخرین در آن با سلف صالح از اصحاب و تابعین در سه قرن برتر صدر اسلام، مخالفت کردهاند…
تقلید جایزی که اکثر قریب به اتفاق مسلمانان در آن اختلاف ندارند؛ تقلید عامی از عالم اهل فتوی است، در پیش آمدها و وقایعی که برای او پیش میآید. این نوع از تقلید در زمان پیامبر صلی الله علیه و سلم شایع و رایج بود و خلافی در آن نیست.
مردم عامی از هر صحابیِ رسول الله صلی الله علیه و سلم که میخواست در بارۀ مسألهای که برایش پیش میآمد، میپرسید. آنها هم فتوی میدادند و سائل هم به آن عمل میکرد. زمانی که پیش آمد دیگری برایش رخ مینمود برای فتوی به همان صحابی قبلی رجوع نمیکرد بلکه نزد هر صحابۀ دیگری که میخواست میرفت و به فتوای او عمل میکرد.([۵]) شنقیطی در ادامه، مراد از تقلید جائزیی را که قبلاً ذکر کرد، روشن میکند و میگوید که تقلید جائز شامل مسائلی است که محل اجتهاد باشد اما مواردی که نصی از کتاب و سنت و یا اجماع در آن وارد شدهاست جای تقلید نیست.
دراینباره مینویسد: بدان که چارهای نیست جز این که باید، فرق بین اتباع و تقلید را شناخت و دانست، جایی که باید اتباع کرد به هیچ وجه تقلید در آن، جایز نیست. توضیح این مسئله چنین است: هر حکمی که دلیل آن در کتاب، سنت رسول خدا صلی الله علیه و سلم یا اجماع امت، بیان شده باشد؛ تقلید در آن به هیچ وجه جایز نیست. زیرا هر اجتهادی که مخالف نص باشد باطل است. تقلید نیز جز در موارد اجتهادی جایز نیست. زیرا نصوص کتاب وسنّت حاکم بر تمام مجتهدین است.
هیچ کسی- هرکس که باشد – نمیتواند با این دو مصدر مخالفت کند. تقلید در آنچه که با کتاب وسنّت یا اجماع، مخالف است، جایز نیست؛ زیرا در غیر حق پیرویی وجود ندارد. در آنچه که نصوص بر آن دلالت دارند جز اتباع، وجود ندارد. در هر موردی که نصوصی از کتاب و سنّت – بدون تعارض- برآن دلالت دارد نه اجتهاد هست، نه تقلید. فرق بین اتباع و تقلید نزد اهل علم واضح است. تقریبا هیچکس از اهل علم در صحت معنایی آن -اتّباع- اختلافی ندارند.
حال قرار دادن شروط مجتهد برای متبع- باوجود تفاوت بین اجتهاد و اتباع و اختلاف جایگاه هرکدام- آمیختگی و آشفتگی و سردرگمی و کورکورانه عملکردن است. حقیقت آن است که اتباع وحی، جز علم به آنچه از وحی، که باید به آن عمل شود چیز دیگری نیاز ندارد. وصحیح است که علم به حدیثی داشته باشی و به آن عمل کنی و آیهای را بفهمی و به آن عمل کنی. این امر، نیاز به داشتن تمام شرایط اجتهاد ندارد. شخص مکلف، باید آنچه را از کتاب وسنّت نیاز دارد یاد بگیرد و به تمام آنچه میآموزد عمل کند. آنچنان که نسل اول امت از زمان پیامبر صلی الله علیه و سلم و سه قرن برتر آن، عمل میکردند. ([۶])
با وجود این کلام، شیخ شنقیطی، تقلید را به معنی اصطلاحی آن، در حالت ضرورت جایز دانسته است. در این زمینه میگوید: خلافی بین اهل علم نیست، که ضرورت دارای احوال مخصوصی است که احکامی، غیر از احکام زمان عادی را میطلبد. هر مسلمانی که ضرورت، او را به کاری مجبور کردهباشد- اجباری صحیح و واقعی- امر شرع برای او وسیع میگردد. خداوند بلند مرتبه حالت اجبار و ضرورت را در پنج آیه استثناء کرده است. در این آیات چهار امر حرام – از شدیدترین نوع محرمات- را ذکر کرده است که عبارتند از: گوشت مردار، خون، گوشت خوک و حیواناتی که به هنگام ذبح نام غیر خدا بر آنها برده شود. خداوند متعال هرجا تحریم آنها را ذکر میکند حالت ضرورت را از آنها را استثنا میگرداند و آنها را از حکم تحریم بیرون میکند.
سپس آیات را ذکر میکند و میگوید: اینگونه فهمیده میشود که شخصی که تقلید کورکورانه میکند، اضطرار او اجباری حقیقی و روشن است، به گونهای که بر غیر تقلید قادر نیست و در فهم نصوص کم کاری نکرده است. یا بر فهم نصوص قادر است اما عواملی مانع یادگیری او شده است یا در اثنای یادگیری است و یادگیری او تدریجی است؛ زیرا یک دفعه نمیتواند آنچه را که نیاز دارد یاد بگیرد. یا کسی را نمییابد که از او بیاموزد و امثال چنین عذرهایی که اورا معذور میدارد و وادار به تقلید مینماید و از آن گریزی ندارد. اما کسی که توانایی یادگیری را دارد و کوتاهی میکند و آراء فقها را بر آنچه خود، از کتاب وسنت میداند ترجیح میدهد معذور نیست. ([۷])