ابن حزم میگوید: هرکس دنبالهرو دلیل و استدلال باشد، کاری بس نکو انجام میدهد؛ لکن این عمل بر او واجب نیست؛ همچنین در این زمینه میگوید: «استدلال در شناخت خداوند متعال و نبوّت پیامبرش صلی الله علیه و سلم عملی زیباست و فرض نیست…، و هرکس خداوند تعالی، او را به ایجاد و پیروی کاری برای اسلام توفیق بخشد و دارای اعتقاد صحیح باشد و زبانش بدان سخن گوید، او نزد خداوند متعال مؤمن است؛ زیرا او به آنچه خداوند تعالی بدان امر فرموده، عمل نموده است و تبعیت از کسی و چیزی نموده که خداوند متعال بدان امر فرموده است.»([۱])
ابن رشد ایمان را با یقینی که خداوند متعال آن را به وسیلۀ تقلید برای کسی که او را هدایت نموده، حاصل گشته، صحیح میداند، هرچند در این وهله با اعتبار به آنچه خداوند متعال به آن ارشاد فرموده، بدون هیچ دلیلی رهنمود شود.([۲])
امام غزالی بعضی از طوائف متکلمین را به دلیل تکفیر مسلمانانی که طریق استدلال را در معرفت خداوند متعال و شناخت اصول دین نگرفتهاند، چنین مورد خطاب قرار میدهد: «شدیدترین مردم از جهت غلو و انحراف، طائفهای از متکلمین هستند که عوام مسلمان را تکفیر میکنند و گمان میبرند که آنان که کلام را آنگونه که آنها شناختهاند و ادله شرعیه را با دلائلی که آنها تحریر نمودهاند، نشناسند، کافرند، آنان در ابتدا رحمت واسع خداوند متعال را بر بندگانش تنگ نمودهاند و بهشت را برای گروه کوچک از این دسته متکلمین قرار دادهاند، سپس در مرتبۀ بعد جهالت ورزیدهاند بر آنچه که در سنت به تواتر رسیده؛ زیرا از عصر اول پیامبر صلی الله علیه و سلم و عصر صحابه- رضوانالله تعالی علیهم أجمعین- آشکار گشته که آنان حکم شده بودند بر اسلام آوردن طائفههای بیادب و زمخت عرب که به عبادت بتها مشغول بودند و هرگز به فهم دلیلی نپرداختند و اگر هم مشغول میشدند، چیزی نمیفهمیدند و هرکس که گمان برد که مدارک ایمان، کلام و ادله تحریریه و تقسیمات ترتیب یافته است، بدعتی را به تمام و کمال به وجود آورده؛ چرا که ایمان، نوری است که خداوند به عنوان هدیهای از جانب خود در قلب بندهاش میاندازد.»([۳])
([۱]) الدّره فیما یجب اعتقاده، صص ۳۹۱ و ۳۹۰٫
([۲]) تفسیر قرطبی، ۷/۳۳۱ ./- نک: مناهج الأدله، ص ۶ به بعد.
([۳]) غزالی، فیصلالتفرقه بین الأسلام والذندقه، ص ۹۷٫/- نک: غزالی، احیاء علومالدین، ۱/۱۱۳٫