دیدگاه اشاعره در مورد تقلید در اصول دین(۵)

امام بغوی رحمه الله که به محی‌السنه معروف است در تفسیر خود بر آیۀ ۷۴ سورۀ شعراء ﴿قَالُواْ بَلۡ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا کَذَٰلِکَ یَفۡعَلُونَ٧۴﴾ «می‌گویند: (چیزی از این کارها را نمی‌توانند بکنند) فقط ما پدران و نیاکان خود را دیده‌ایم که این چنین می‌کردند.» می‌گوید: فیه ابطال التقلید فی‌الدین. (این بیانگر باطل بودن تقلید در دین می‌باشد.)([۱])

این فرمودۀ خداوند تعالی: ﴿إِنَّ فِی خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾([۲]) بر وجوب نظر دلالت می‌کند. از پیامبر اکرم  صلی الله علیه و سلم در مورد این آیه روایت شده است که فرمودند: «ویل لمن قرأها و لم یتفکر فیها.»([۳])«وای برکسی باد که آن را بخواند ولی در آن تفکر ننماید.»

تاج‌الدین سبکی در کتاب جمع‌الجوامع می‌گوید: اگر تقلید، گرفتن قول دیگری بدون حجت و به همراه احتمال وجود شک و وهم است، ایمان مقلّد قطعاً جائز نیست؛ چراکه ایمان با وجود کمترین تردید و شک معنی ندارد، امّا اگر تقلید عبارت باشد از گرفتن قول دیگری بدون حجت، ولی همراه با قطع و جزم باشد، این معتمد و معتبر است و ایمان مقلد در نزد اشعری و غیراشعری کفایت می‌کند و مقبول است برخلاف (ابی‌هاشم) که معتقد است برای صحت ایمان، باید استدلال و نظر وجود داشته باشد.([۴])

با توجه به آنچه بیان شد، به قول قرطبی دیدگاه ابی‌هاشم، معتبرتر و با قول جمهور علما و عقلاء همخوانی دارد. همچنین با قول ابن‌عطیه اندلسی در این زمینه که مدعی اجماع است و با قول ابواسحاق اسفراینی که در کتاب جمع‌الجوامع آورده است یکی است که می‌گوید: «ومنع الأستاذ ابو اسحاق إلاسفراینی التقلید فی القواطع» ای کالعقائد.([۵])«استاد ابو اسحاق اسفرایینی تقلید در عقائد را ممنوع دانسته است.»

و در حاشیۀ جمع‌الجوامع آورده است که می‌گوید: «ولا سبیل إلی إلزام من یستقل بمعرفه البرهان علی العقائد بالتقلید بل لایجوز له التقلید کیف و قدذهب بعضهم إلی أن التقلید فی العقائد ممنوع و أن المقلد فیها کافر و ان کان القول بکفره ضعیفاً و بالجمله فالتقلید فی العقائد لم یقل احد بوجوبه بل إنما قیل بجوازه او امتناعه.»([۶]) «هیچ دلیلی بر الزام تقلید بر کسی که شناخت برهان و دلایل در زمینۀ عقائد را با استقلال یافته است، وجود ندارد، بلکه برای وی جایز نیست که تقلید کند. و هر چند برخی بر این باورند که تقلید در عقائد ممنوع است و مقلد آن کافر است، ولی چنین باوری به کفرش ضعیف است و در مجموع کسی قائل به وجوب تقلید در عقائد نبوده بلکه یا قائل بر جواز یا امتناعش بوده­اند.»

 

 

([۱]) یغوی، تفسیر بغوی، ص۹۴۱٫

([۲]) أل عمران/ ۱۹۰٫

([۳]) (صحیح): ابوالشیخ، أخلاق النبی وآدابه (ش۵۶۸) / ابن حبان (ش۶۲۰) از طریق (عمران بن موسى بن مجاشع ومحمد بن جعفر فریابی) روایت کرده­اند: «حدثنا عثمان بن أبی شیبه حدثنا یحیى بن زکریا عن إبراهیم بن سوید النخعی حدثنا عبدالملک بن أبی سلیمان عن عطاء قال: دخلت أنا و عبید بن عمیر على عائشه فقالت لعبید بن عمیر: قد آن لک أن تزورنا فقال: أقول یا أمه کما قال الأول: زر غبا تزدد حبا قال: فقالت: دعونا من رطانتکم هذه قال ابن عمیر: أخبرینا بأعجب شیء رأیته من رسول الله صلى الله علیه و سلم قال: فسکتت ثم قالت: لما کان لیله من اللیالی قال: یا عائشه ذرینی أتعبد اللیله لربی. قلت: والله إنی لأحب قربک وأحب ما سرک قالت: فقام فتطهر ثم قام یصلی قالت: فلم یزل یبکی حتى بل حجره قالت: ثم بکى فلم یزل یبکی حتى بل لحیته قالت: ثم بکى فلم یزل یبکی حتى بل الأرض فجاء بلال یؤذنه بالصلاه فلما رآه یبکی قال: یا رسول الله لم تبکی وقد غفر الله لک ما تقدم وما تأخر ؟ قال: ( أفلا أکون عبدا شکورا لقد نزلت علی اللیله آیه ویل لمن قرأها ولم یتفکر فیها ﴿إِنَّ فِی خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾ الآیه کلها.»

ورجال ابن حبان «رجال صحیح» است به جز: عمران بن موسى بن مجاشع الجرجانی که: امام ذهبی گفته است: «الامامُ المحدثُ الحجهُ الحافظُ» [ذهبی، سیراعلام النبلاء (ج۱۴ص۱۳۶)]

([۴]) سبکی، جمع‌الجوامع، ۲/۴۰۴٫

([۵]) همان، ۲/۳۹۳٫

([۶]) محلی، حاشیه جمع‌الجوامع، ۲/ ۳۹۳٫

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …