امام بغوی رحمه الله که به محیالسنه معروف است در تفسیر خود بر آیۀ ۷۴ سورۀ شعراء ﴿قَالُواْ بَلۡ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا کَذَٰلِکَ یَفۡعَلُونَ٧۴﴾ «میگویند: (چیزی از این کارها را نمیتوانند بکنند) فقط ما پدران و نیاکان خود را دیدهایم که این چنین میکردند.» میگوید: فیه ابطال التقلید فیالدین. (این بیانگر باطل بودن تقلید در دین میباشد.)([۱])
این فرمودۀ خداوند تعالی: ﴿إِنَّ فِی خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾([۲]) بر وجوب نظر دلالت میکند. از پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در مورد این آیه روایت شده است که فرمودند: «ویل لمن قرأها و لم یتفکر فیها.»([۳])«وای برکسی باد که آن را بخواند ولی در آن تفکر ننماید.»
تاجالدین سبکی در کتاب جمعالجوامع میگوید: اگر تقلید، گرفتن قول دیگری بدون حجت و به همراه احتمال وجود شک و وهم است، ایمان مقلّد قطعاً جائز نیست؛ چراکه ایمان با وجود کمترین تردید و شک معنی ندارد، امّا اگر تقلید عبارت باشد از گرفتن قول دیگری بدون حجت، ولی همراه با قطع و جزم باشد، این معتمد و معتبر است و ایمان مقلد در نزد اشعری و غیراشعری کفایت میکند و مقبول است برخلاف (ابیهاشم) که معتقد است برای صحت ایمان، باید استدلال و نظر وجود داشته باشد.([۴])
با توجه به آنچه بیان شد، به قول قرطبی دیدگاه ابیهاشم، معتبرتر و با قول جمهور علما و عقلاء همخوانی دارد. همچنین با قول ابنعطیه اندلسی در این زمینه که مدعی اجماع است و با قول ابواسحاق اسفراینی که در کتاب جمعالجوامع آورده است یکی است که میگوید: «ومنع الأستاذ ابو اسحاق إلاسفراینی التقلید فی القواطع» ای کالعقائد.([۵])«استاد ابو اسحاق اسفرایینی تقلید در عقائد را ممنوع دانسته است.»
و در حاشیۀ جمعالجوامع آورده است که میگوید: «ولا سبیل إلی إلزام من یستقل بمعرفه البرهان علی العقائد بالتقلید بل لایجوز له التقلید کیف و قدذهب بعضهم إلی أن التقلید فی العقائد ممنوع و أن المقلد فیها کافر و ان کان القول بکفره ضعیفاً و بالجمله فالتقلید فی العقائد لم یقل احد بوجوبه بل إنما قیل بجوازه او امتناعه.»([۶]) «هیچ دلیلی بر الزام تقلید بر کسی که شناخت برهان و دلایل در زمینۀ عقائد را با استقلال یافته است، وجود ندارد، بلکه برای وی جایز نیست که تقلید کند. و هر چند برخی بر این باورند که تقلید در عقائد ممنوع است و مقلد آن کافر است، ولی چنین باوری به کفرش ضعیف است و در مجموع کسی قائل به وجوب تقلید در عقائد نبوده بلکه یا قائل بر جواز یا امتناعش بودهاند.»
([۳]) (صحیح): ابوالشیخ، أخلاق النبی وآدابه (ش۵۶۸) / ابن حبان (ش۶۲۰) از طریق (عمران بن موسى بن مجاشع ومحمد بن جعفر فریابی) روایت کردهاند: «حدثنا عثمان بن أبی شیبه حدثنا یحیى بن زکریا عن إبراهیم بن سوید النخعی حدثنا عبدالملک بن أبی سلیمان عن عطاء قال: دخلت أنا و عبید بن عمیر على عائشه فقالت لعبید بن عمیر: قد آن لک أن تزورنا فقال: أقول یا أمه کما قال الأول: زر غبا تزدد حبا قال: فقالت: دعونا من رطانتکم هذه قال ابن عمیر: أخبرینا بأعجب شیء رأیته من رسول الله صلى الله علیه و سلم قال: فسکتت ثم قالت: لما کان لیله من اللیالی قال: یا عائشه ذرینی أتعبد اللیله لربی. قلت: والله إنی لأحب قربک وأحب ما سرک قالت: فقام فتطهر ثم قام یصلی قالت: فلم یزل یبکی حتى بل حجره قالت: ثم بکى فلم یزل یبکی حتى بل لحیته قالت: ثم بکى فلم یزل یبکی حتى بل الأرض فجاء بلال یؤذنه بالصلاه فلما رآه یبکی قال: یا رسول الله لم تبکی وقد غفر الله لک ما تقدم وما تأخر ؟ قال: ( أفلا أکون عبدا شکورا لقد نزلت علی اللیله آیه ویل لمن قرأها ولم یتفکر فیها ﴿إِنَّ فِی خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾ الآیه کلها.»
ورجال ابن حبان «رجال صحیح» است به جز: عمران بن موسى بن مجاشع الجرجانی که: امام ذهبی گفته است: «الامامُ المحدثُ الحجهُ الحافظُ» [ذهبی، سیراعلام النبلاء (ج۱۴ص۱۳۶)]