ده یار بهشتی (۵)

پیامبر صلی الله علیه وسلم تکبیر بلندی گفت که یاران دانستند عمر مسلمان شده است. حاضران نیز تکبیر گفتند ودر آن روز مسلمانان در دو صف بیرون آمدند که در یک صف حمزه رضی الله عنه قرار داشت و در صف دیگر عمر رضی الله عنه بود. قریش وقتی آنها را دیدند به شدت ناراحت شدند. ودر آن روز پیامبر صلی الله علیه وسلم عمر را فاروق نامید چون خداوند به وسیله او قدرت اسلام را ظاهر کرد ومیان حق وباطل فرق گذاشت[۶]. واین گونه خداوند اسلام را با عمر رضی الله عنه عزت واقتدار بخشید و عمر رضی الله عنه به گروه اولین مردان اسلام پیوست.

فضیلت واخلاق عمر رضی الله عنه

پیامبر صلی الله علیه وسلم شناخت بسیار خوبی از عمر رضی الله عنه داشت. او شجاعت و شهامت وغیرت عمر رضی الله عنه را می دانست. لذا در حدیثی با اشاره به این صفات عمر رضی الله عنه گفت: ((من در خواب دیدم که دربهشت هستم زنی را دیدم که در کنار قصری نشسته ومی درخشد. گفتم: این قصر مال چه کسی است؟ گفتند: از عمر رضی الله عنه است. من به یاد شهامت وغیرت او افتادم و از آنجا روی گردانده وبرگشتم. هنگامی که عمر رضی الله عنه این سخن پیامبر صلی الله علیه وسلم را شنید به گریه افتاد وگفت: آیا ممکن است نسبت به شما غیرتم به جوش بیاید؟!)).

عمر رضی الله عنه مرد دلیری بود که مردم از او میترسیدند. شهامت و دلیری او در روزی که از مکه به سوی مدینه هجرت کرد متجلی گردید. هنوز پیامبر از مکه هجرت نکرده بود، مسلمانانی که از مکه به مدینه هجرت میکردند مخفیانه و به دور از چشم مشرکین هجرت می کردند. اما عمر رضی الله عنه شمشیرش را به کمر بسته وتیر وکمان خود را برداشت وتیر به دست گرفته وبه کعبه رفت. مردم قریش اطراف کعبه جمع بودند عمر رضی الله عنه هفت بار کعبه را طواف کرد ودر مقام ابراهیم نماز گزارد، سپس به افراد قریش گفت: هر کسی می خواهد که مادر به عزایش بنشیند وفرزندانش یتیم وزنش بیوه شود پشت این دره با من در بیفتد. بعد از آن، به سوی مدینه حرکت کرد. وهنگامی که پیامبر صلی الله علیه وسلم به مدینه آمد او همراه مردم به استقبال پیامبر صلی الله علیه وسلم رفت واز رسیدن پیامبر صلی الله علیه وسلم شادی وصف ناپذیری به عمر رضی الله عنه دست داد و عمر رضی الله عنه برای همیشه در مدینه ماند.

در روز صلح حدیبیه، پیامبر صلی الله علیه وسلم با کفار عهد نامه صلح امضاء نمود عمر رضی الله عنه چون شرایط صلح را شنید و از آنجایی که به ظاهر، صلح نشانگر ضعف وناتوانی مسلمین بود، ناراحت وخشمگین شد ونزد ابوبکر آمد وگفت: ای ابوبکر! آیا این مرد پیغمبر خدا نیست؟ ابوبکر گفت: بله. عمر گفت: آیا ما مسلمان نیستیم؟ ابوبکر گفت: بله، ای عمر. عمر با سرزنش وخشم گفت: پس چرا ما در مورد دین خود ذلت را قبول کنیم وبپذیریم؟

بعد از آن عمر رضی الله عنه پیش پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد وآنچه به ابوبکر گفته بود به پیامبر هم گفت، پیامبر صلی الله علیه وسلم در پاسخ او گفت: من بنده خدا و پیامبرش هستم، هرگز از دستور خدا سرپیچی نمی کنم، ونیز هرگز خداوند مرا شکست نخواهد داد[۷]. در این موقع عمر رضی الله عنه سخنش را پایان داد و همه به مدینه برگشتند ودر مدینه مژده از آسمان آمد وسوره فتح بر پیامبر صلی الله علیه وسلم نازل شد: ﴿إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً﴾ (الفتح: ۱). مشرکین شرایط صلح را نقض کردند وصلح حدیبیه که عمر برآن اعتراض می کرد سبب فتح مکه شد، فتح مکه، فتح بزرگی بود که مسلمین بعداز سالها دوری از مکه ودر حالی که با ترس ووحشت از مکه هجرت کرده بودند، بار دیگر قدرتمندانه به مکه بازگشتند، مسلمانان در هنگام فتح مکه بتها را درهم شکستند. حضرت عمر رضی الله عنه به دنیا ومتاع آن بی علاقه بود. در زمان خلافت ایشان سفیران پادشاهان وامرایشان که به مدینه می آمدند گمان می کردند امیرالمؤمنین دارای قصر بزرگی است که نگهبانان اطراف آن را گرفته اند. اما هنگامی که عمر رضی الله عنه را فروتن وبا لباسهای ساده می دیدند، تعجب وحیرت آنها را فرا می گرفت. ام المؤمنین حفصه رضی الله عنها دختر عمر رضی الله عنه وقتی بی علاقگی پدرش نسبت به دنیا را دید به او گفت: ای امیرالمؤمنین! اگر لباس می پوشیدی که از این لباس نرم تر می بود و غذایی می خوردی که از این غذایت بهتر بود بسیار خوب بود، چون خداوند روزی وخیر فراوان نصیب مسلمین کرده است. عمر رضی الله عنه گفت: مگر به یاد نداری که پیامبر صلی الله علیه وسلم چگونه با سختی زندگی می گذارانید؟ وهمچنان عمر حالات زندگی پیامبر صلی الله علیه وسلم و خلیفه اش ابوبکر را به حفصه یادآوری نمود تا اینکه حفصه به گریه افتاد سپس عمر رضی الله عنه گفت: سوگند به خدا اگر بتوانم مانند آنها به سختی دنیا را بگذرانم امید است که در زندگی پرآسایش آخرت با آنها شریک شوم.

یاران عمر رضی الله عنه به قاطعیت وصلابت وی شهادت داده اند، حضرت معاویه رضی الله عنه می گوید: عمر به خاطر خدا مردم را می ترساند[۸]. حضرت عمر رضی الله عنه عادل بود وقبل از همه عدالت را بر خود اجرا می نمود سپس بر دیگران، در طول سالهایی که مسلمانان از فقر و تنگدستی در مضیقه بودند او نیز جز نان وروغن چیز دیگری نمی خورد چون او می خواست هرچه مردم می خورند او نیز بخورد.

مقاله پیشنهادی

فضیلت مهاجران و انصار

الله متعال می‌فرماید: ﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِینَ ٱلَّذِینَ أُخۡرِجُواْ مِن دِیَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا …