ده یار بهشتی (۱۷)

سعید بن زید رضی الله عنه[۱]

خداوند متعال فرموده است:

﴿طه * مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى * إِلاَّ تَذْکِرَهً لِمَنْ یَخْشَى * تَنْزِیلاً مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَى * الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى﴾ (طـه: ۱-۵).

((قرآن نفرستاده ایم تا تو خود را در زحمت بیندازی، قرآن تذکری است برای کسانی که می ترسند، ا ز سوی آفریدگار زمین و آسمانها فرو فرستاده شده است. او رحمن وبر عرش مستقر است)).

مسلمان پرهیزگار

سعید بن زید رضی الله عنه خبر رسالت ودعوت محمد صلی الله علیه وسلم را شنید و اسلام آورد، همسرش فاطمه بنت خطاب نیز مسلمان شد آنها چون مسلمان شدند از خباب بن ارت که یکی از مهاجرین بود خواستند تا به آنها قرآن بیاموزد. همسر سعید خواهر عمر بن خطاب بود.

در یکی از روزها عمر از خانه بیرون رفته بود مردی از بنی زهره عمر رضی الله عنه را دید به او گفت: کجا می روی ای عمر!

عمر گفت: می خواهم محمد را به قتل برسانم!!

مردگفت: اگر محمد را بکشی چگونه از دست بنی هاشم وبنی زهره در امان بمانی؟!

عمر گفت: به نظر من تو هم بی دین شده ای ودینت را رها کرده ای.

مردگفت: آیا خبر عجیبی را به اطلاع تو نرسانم؟!!

عمر تعجب کرد وگفت: آن خبر چیست؟ بگو!

مرد گفت: داماد وخواهرت فاطمه مسلمان شده اند ودینی را که تو بر آن هستی رها کرده اند[۲].

عمر از این سخن به شدت خشمگین شد وبدون اینکه چیزی بگوید به سوی خانه خواهرش فاطمه ودامادش سعید حرکت کرد، عمر چون به خانه آنها رسید خباب بن ارت که معلم آنها بود وبه آنها قرآن می آموخت در داخل خانه پنهان شد، عمر گفت: این زمزمه چه بود که ازخانه شما بگوش می رسید؟ آنها سوره طه را می خواندند.

سعید وهمسرش فاطمه که خواهر عمر بود گفتند: با همدیگر حرف می زدیم.

عمر گفت: شاید شما مسلمان شده اید!

دامادش سعید بن زید گفت: ای عمر، چه می گویی اگر دین تو حق نباشد وما دینی را بر حق است بپذیریم؟

عمر به سعید حمله کرد وضربه شدیدی بر او وارد ساخت، فاطمه برای دفاع از همسرش دخالت کرد، عمر چنان ضربه محکمی به خواهرش زد که خون از چهره اش جاری شد فاطمه فریاد زد و به عمر گفت: ای عمر! حق در دین تو نیست من شهادت می دهم که هیچ معبودی جز خدا نیست وگواهی می دهم که محمد پیامبر خداست.

عمر ایستاد وبعد از اندکی تامل گفت: قرآن را بیاورید تا کمی بخوانم، اما سعید وهمسرش گفتند تو باید ابتدا وضو بگیری بعد قرآن را بخوانی عمر وضو گرفت وسوره طه را تلاوت کرد واز خواندن قرآن بسیار متاثر شد. عمر گفت: مرا راهنمایی کنید تا نزد محمد صلی الله علیه وسلم بروم، سپس عمر به خانه پیامبر صلی الله علیه وسلم رفت واسلام آورد وخداوند به سبب مسلمان شدن عمر اسلام را قدرت بخشید، وسعید بن زید سبب اسلام آوردن عمر شد.

سعید را بشناسیم

مورخین معتمد در مورد او چنین می گویند: او سعید بن زید بن عمرو بن نفیل بن عبدالعزی. نسبتش به کعب بن لؤی بن غالب می رسد،‌ کنیه اش ابوالاعور قریشی عدوی است.

پدرش زید در دوران جاهلیت هنگامی که قریش گوسفندان را برای بت ها به قصد عبادت سر می بریدند این عمل آنان را نمی پسندید، او می گفت: ((گوسفند را خدا آفریده و ازآسمان برایش باران می فرستد ودر زمین برایش گیاهان را می رویاند وشما گوسفند را برای غیر خدا سر می برید!!))[۳].

مقاله پیشنهادی

فضیلت مهاجران و انصار

الله متعال می‌فرماید: ﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِینَ ٱلَّذِینَ أُخۡرِجُواْ مِن دِیَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا …