ده یار بهشتی (۱۵)

طلحه بن عبید الله رضی الله عنه[۱]

((هرکس دوست دارد به مردی نگاه کند که روی زمین راه می رود و وظیفه اش را انجام داده به طلحه بن عبیدالله نگاه کند)).                پیامبر صلی الله علیه وسلم

شهید زنده

روز جنگ احد وقتی مسلمین شکست خوردند واز کنار پیامبر صلی الله علیه وسلم پراکنده شدند فقط طلحه بن عبید الله ویازده نفر از انصار کنار پیامبر صلی الله علیه وسلم باقی ماندند، در آن روز به طلحه لقب شهید زنده داده شد.

پیامبر صلی الله علیه وسلم وافرادی که همراهش بودند از کوه بالا می رفت، مشرکین به پیامبر رسیدند ومی خواستند او را به قتل برسانند پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: ((چه کسی این افراد را از ما دور می کند؟ هرکسی چنین کاری را انجام دهد یار من در بهشت خواهد بود)).

طلحه گفت: ای پیامبر خدا! من حاضرم. پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: تو در کنار من باش. مردی از انصار گفت: ای پیامبر خدا! من این کار را می کنم. پیامبر صلی الله علیه وسلم پذیرفت.

مرد انصاری با مشرکین جنگید تا اینکه شهید شد. سپس پیامبر صلی الله علیه وسلم وهمراهانش از کوه بالا رفتند تا اینکه دوباره مشرکین به آنها رسیدند. پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود که آیا مردی نیست که با اینها بجنگد؟! طلحه گفت: من حاضرم ای پیامبر خدا!

پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: نه تو در کنار من باش. مردی از انصار گفت: من حاضرم. پیامبر صلی الله علیه وسلم پذیرفت، انصاری با مشرکین جنگید تا اینکه شهید شد.

پیامبر صلی الله علیه وسلم همچنان به بالا رفتن کوه ادامه می داد ومشرکین رسیدند. پیامبر صلی الله علیه وسلم همچنان گفته خود را تکرار می کرد و طلحه می گفت: من حاضرم. پیامبر صلی الله علیه وسلم باز او را باز می داشت و به مردی از انصار اجازه می داد تا اینکه همه شهید شدند و فقط طلحه با پیامبر صلی الله علیه وسلم باقی ماند ومشرکین رسیدند در این وقت پیامبر صلی الله علیه وسلم به طلحه گفت: الان تو اجازه داری با مشریکن بجنگی.

پیامبر صلی الله علیه وسلم دندانهایش شکسته شده بود وپیشانی اش زخمی و لبهایش خونین بود و خون بر چهره اش جاری بود طلحه به مشرکین حمله می کرد و آنها را از رسیدن به پیامبر  صلی الله علیه وسلم باز می داشت واز کنار پیامبر دور می کرد و بر می گشت وپیامبر صلی الله علیه وسلم را کمی بالاتر می برد و آنجا او را می نشاند ودوباره به مشرکین حمله ور می شد طلحه همچنان ادامه داد تا مشرکین را نگذاشت به پیامبر گزندی برسانند.

ابوبکر صدیق رضی الله عنه می گوید: در آن هنگام من وابوعبیده بن جراح از پیامبر صلی الله علیه وسلم دور بودیم وچون خود مان را به پیامبر صلی الله علیه وسلم رساندیم و خواستیم کمکش کنیم فرمود: ((من را بگذارید و به یاری دوستتان بشتابید)). منظورش طلحه بود.

در این هنگام خون از بدن طلحه میچکید وحدود هفتاد واندکی ضربه شمشیر ونیزه تیز به بدنش اصابت کرده بود ودستش قطع شده بود وبیهوش درچاله ای افتاده بود[۲]. وپیامبر صلی الله علیه وسلم می گفت: ((هرکسی دوست دارد به مردی نگاه کند که وظیفه اش را انجام داده به طلحه نگاه کند)).

طلحه بن عبیدالله کیست؟

طلحه دارای چهره ای سفید مایل به سرخی بود وقدش میانه و سینه اش گشاده وچهار شانه بود، پاهای پهنی داشت وچون به سویی نگاه می کرد کاملا خودش را برمی گرداند[۳]. فرزند موسی بن طلحه چنین توصیف نموده است:

طلحه بن عبید الله قریشی و از قبیله تیم بن مره و از اهالی مکه بود وکنیه ولقبش ابو محمد بود ویکی از ده نفری است که پیامبر صلی الله علیه وسلم به بهشتی بودن آنها گواهی داده است.

احادیث زیادی از طلحه روایت شده است دو حدیث از وی، بخاری ومسلم هردو روایت کرده اند و در حدیث از او فقط بخاری به تنهایی روایت کرده است و سه حدیث نیز در مسلم آمده است. شورای شش نفره ای که حضرت عمر رضی الله عنه برای انتخاب خلیفه برگزیده، طلحه یکی از اعضای آن شورا بود.

اسلام آوردن طلحه داستان زیبایی دارد. طلحه آن را چنین تعریف کرده است: من برای تجارت به بازار بصری (شهری است در حوران واقع در جنوب دمشق) رفته بودم. در آنجا راهبی را ملاقات کردم که گفت: آیا میان شما کسی از اهل حرم (منظورش از حرم حجاز بود) هست؟ طلحه گفت: من از اهل حرم هستم. راهب گفت: پیامبری بزودی از اهل حرم مبعوث می شود و پیامبران گذشته از آمدن او خبر داده اند، زمان بعثت او فرا رسیده است[۴]. سخن راهب در قلب طلحه جای گرفت، سپس طلحه را سفارش کرد که بلافاصله به آخرین پیامبر و نبی رحمت ایمان آورده او را تصدیق کند. طلحه چون به مکه بازگشت از بعثت پیامبر صلی الله علیه وسلم اطلاع پیدا کرد. همچنین با خبر شد که دوستش ابوبکر صدیق رضی الله عنه نیز به او ایمان آورده ودعوتش را پذیرفته و از او اطاعت میکند طلحه چون اسم ابوبکر را شنید با خودش گفت سوگند به خدا آن دو هرگز به گمراهی اتفاق نمی کنند. منظورش محمد صلی الله علیه وسلم و ابوبکر رضی الله عنه بود.

مقاله پیشنهادی

فضیلت مهاجران و انصار

الله متعال می‌فرماید: ﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِینَ ٱلَّذِینَ أُخۡرِجُواْ مِن دِیَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا …