ده یار بهشتی (۱۴)

زبیر مجاهد راه خدا

زبیر یکی از قهرمانان اسلام بود، در آن زمان افتخاری بالاتر از شرکت در جنگهای بدر واحد نبود. زبیر در این جنگها شرکت جسته بود، در جنگ بدر مسلمین پیروز شدند اما بعضی از افراد شهید شده بودند مشرکین به خاطر کشته های خود خبیب را دستگیر وبه دار آویختند، وشهید کردند. پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: چه کسی حاضر است جسد خبیب را از دار پائین و نزد مادرش بیاورد؟ خداوند بهترین پاداش را به او خواهد داد.

زبیر گفت: من حاضرم به کمک مقداد بن عمرو این را انجام دهم،‌ در آنجا چندین نفر از مشرکین نگهبان جسد خبیب بودند اما زبیر از غفلت نگهبانان استفاده نمود وجسد او را روی دوشش گذاشت و برگشت. هنگامی که نگهبانان متوجه شدند برای دستگیری زبیر تلاش کردند، زبیر اعلام کرد: من زبیر هستم، من و رفیقم دو شیر قوی هستیم، ‌برای مرگ حتمی آماده باشید یا اینکه ازما دور شوید. نگهبانان از راهی که آمده بودند برگشتند وزبیر ودوستش جسد خبیب بن عدی را پیش پیامبر صلی الله علیه وسلم آوردند در این هنگام جبرئیل فرود آمد تا به پیامبر گفت: ((فرشتگان به این دو نفر از اصحاب تو افتخار می کنند))[۴].

در جنگ احد، قریش تلاش میکرد تا مسلمین را به عقب بر گردانند وکسانی را که در میدان جنگ باقی مانده اند کشته واز بین ببرند، اما زبیر وابوبکر رضی الله عنه وهفتاد نفر از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم برای عقب راندن مشرکین به جلو رفتند، قریش از تصمیم آنها خبر شدند و به عقب برگشتند وفکر بازگشت به میدان جنگ را از سرخود بیرون کردند[۵]. واین آیه نازل شد:

﴿الَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ﴾ (آل عمران: ۱۷۲).

((آنان که به دعوت الله ورسولش لبیک گفتند، بعد از اینکه مواجه ضرر شده بودند، برای نیکوکاران و پرهیزگاران از آنان مزد وپاداش بزرگ هست)).

در غزه خندق نیز، زبیر یکی از مدافعان ومبارزان شهر مدینه بود. مادرش صفیه نیز در کمین یهودیی که قصد سوء به مسلمین را داشت نشسته بود تا اینکه بالاخره موفق شد آن یهودی را از بین ببرد، مادر و پسر این چنین در راه خدا جان فشانی نمودند.

زبیر با یکی از انصار در مورد اینکه کدامیک قبل از دیگری باغش را آبیاری کند اختلاف پیدا کرد وبرای حل اختلاف به پیامبر صلی الله علیه وسلم مراجعه نمودند، پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: زبیر! ابتدا باغ خود را آبیاری کن و سپس آب را برای همسایه ات رها کن. مرد انصاری خشمگین شد وبه پیامبر صلی الله علیه وسلم گفت: تو به خاطر اینکه زبیر پسر عمه ات است چنین می گویی، رنگ از چهره پیامبر صلی الله علیه وسلم تغییر یافت وگفت: زبیر! باغ خود را آبیاری کن وسپس آب را نگاه دار تا به دیوار های باغ برسد[۶].

زبیر می گوید: سوگند به خدا من فکر میکنم این آیه در همین مورد نازل شده است:

﴿فَلا وَرَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیماً﴾ (النساء: ۶۵).

((هرگز چنین نیست، سوگند به پروردگار تو آنان مؤمن نمی شوند مادام که تو را در مسایل اختلافی خود داور قرار ندهند ودر برابر قضاوت تو احساس ناراحتی کنند وهمه تن تسلیم تو نشوند)).

شهادت حضرت زبیر رضی الله عنه

زبیر بن عوام در رجب سال سی وششم هجری به شهادت رسید و فرزندش عبد الله را چنین وصیت نمود:

فرزندم تو را وصیت می کنم که قرضهایم را بپردازی، اگر از پرداختن دیون مان ناتوان ماندی از مولایم کمک بگیر.

عبد الله گفت: پدرم مولایمان کیست؟ زبیر رضی الله عنه گفت: الله عزوجل. بعد از مرگ پدر، عبدالله می گفت: به خدا سوگند به هیچ مشکلی در مورد ادای قرضهای پدرم مواجه نشدم مگر اینکه می گفتم: ای مولای زبیر قرض زبیر را بپرداز. وخداوند اسباب ادای قرض را فراهم نمود. رحمت خداوند بر زبیر بن عوام باد.

[۱] منابع سیرت زبیر عبارتند از: ‌الاصابه ابن حجر ج ۴ ص ۸، الاستیعاب ج ۳، الریاض النضره فی ناقب العشره، سیره ابن هشام، سیر اعلام النبلاء ج ۲ ترجمه اسماء، طبقات ابن سعد ج ۳، صحیح بخاری، صحیح مسلم.

[۲] سیر اعلام النبلاء ذهبی.

[۳] سیر اعلام النبلاء ج ۲ ص ۲۹۰، ترجمه اسماء ش ۵۲٫

[۴] طبقات ابن سعد ج ۳ (زبیربن العوام).

[۵] بخاری (۴۰۷۷) باب الذین استجابوا. المغازی ومسلم (۲۴۱۸) فضائل طلحه وزبیر.

[۶] بخاری ومسلم.

مقاله پیشنهادی

فضیلت مهاجران و انصار

الله متعال می‌فرماید: ﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِینَ ٱلَّذِینَ أُخۡرِجُواْ مِن دِیَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا …