تضاد «عصمت» اهل تشیع با ظاهر قرآن

باید گفت که عصمت مطلق انبیاء از هر خطا و گناهی، مخالف ظاهر آیات قرآنی است و بیان چنین دیدگاهی جز از طریق ظن و آن هم به زور و بعد از تحمل تکلیفاتی شدید در راستای تأویل نصوص قرآنی جهت تطبیق آن با آراء و نظرات، ممکن نمی‌باشد، که‌ در این صورت قرآن به‌ عنوان محکومی واقع می‌شود که‌ آراء بر آن حکومت می‌راند.

قضیه‌ی عصمت مطلق انبیاء، چیزی است که شیعه ابتدا با عقل و رأی خودشان بدون دلیل روشنی از قرآن، آن را اظهار داشته‌اند، و سپس در قرآن جستجو کرده‌اند تا دلیلی برای آن بیابند. پس آنان همانند خلفای متأخر بنی عباس قرآن ‌را به گونه‌ای قرار داده‌اند که از حکومت و خلافت چیزی جز اسم و تاج و امضاهایی که با نام خلیفه انجام می‌گرفت، بر نمی‌آمد. به گونه‌ای شد که حکم حقیقی از آنِ وزیر و پادشاه عجمی شد و خلیفه ظاهراً همه‌ کاره است، و از اوامر و دستوراتش پیروی می‌شود اما در واقع، دنباله‌رو سیاست‌های دیگران و گوش به فرمان آنان است. دستورات و فیصله دادن امور از غیر خلیفه صادر می‌شد و خلیفه کسی بود که هیچ امر و نهی‌ای در اختیارش نبود، تنها چیزی که عملاً در اختیارش بود، امضا بود تا وزیران حاکمان حقیقی اکثریت مردم را بدان فریب دهند.

همین کار را شیعیان با قرآن کردند: عقاید و امورشان ‌را از غیر قرآن گرفتند، و هیچ امر و نهی‌ای در اختیار قرآن نبود جز این‌که‌ در آخر کار، امضاهایی را با اسم و رسم قرآن برای عقاید و اموراتشان وضع می‌کردند تا اکثریت مردم را بدان فریب دهند. از این‌رو، قرآن به ظاهر مورد اطاعت و پیروی قرار می‌گرفت، اما در حقیقت در اختیار خواسته‌ها و آروزها و تمایلات آنان بود. در حالی که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿اتَّبِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُونَ٣﴾ [الأعراف: ۳].

«از چیزى که از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده، پیروى کنید! و از اولیا و معبودهاى دیگر جز او، پیروى نکنید! اما کمتر متذکر مى‏شوید!».

به این فرموده‌ی خداوند متعال بنگر که راجع به حضرت موسی علیه السلام، بدان گاه که فرد معصوم الدمی را کشت، می‌فرماید:

﴿قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ١۵ قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ١۶﴾ [القصص: ۱۵-۱۶].

«گفت: این از کار شیطان است. بى گمان او دشمن گمراه کننده آشکارى است. گفت: پروردگارا، من به خود ستم کردم، مرا بیامرز. آن گاه [خداوند] او را آمرزید. حقّا که او آمرزنده مهربان است‏».

آیات قرآنی به صراحت بیان می‌دارند که موسی مرتکب گناه بزرگ (قتل) شده و بعداً از آن توبه نموده است، پس چگونه خداوند او را به عنوان رسول و امام برگزید؟ آیا بعد از شرک، گناه بزرگتری از قتل وجود دارد؟

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …