بعد از آن علما این علوم را توسعه دادند تا جایی که بحث و بررسی در این علوم به ناحیهی ضبط و کیفیت تحمل و ادای حدیث و شناخت ناسخ از منسوخ و غریب کشیده شد، اما باز تمامی این موارد بصورت شفاهی از زبان علما نقل میگشت، سپس این علوم تکامل یافت و این بار مکتوب و ضبط گردید ولی در مکانهای جدا و در کتابهایی که مخصوص علوم الحدیث نبودند، بلکه همراه با سایر علوم دیگر و در لابلای کتابهای فقهی و اصولی قرار گرفتند. مانند کتاب «الاُم» و «الرساله» امام شافعی، هرچند که این دو کتاب، فقهی و اصولی هستند اما مباحث علوم الحدیث در آنها مطرح شدهاند. اما به مرور بعد از آنکه تدوین علوم مختلف از هم مستقل شده و هریک از فنون در کتابهای مستقلی تدوین شدند، علما نیز علم مصطلح را این بار نه در لابلای کتابهای دیگر، بلکه در کتابهای مستقلی تدوین کردند.
بطور خلاصه میتوان گفت:
مردم در ابتدا برای پذیرش روایات منقول، محتاط بودند و به احوال ناقل روایت دقت میکردند، تا اندک اندک پایههای علم جرح و تعدیل در اذهان علما شکل گرفت ولی این علم تدوین نشد. بعد با پایان گرفتن این دوره که مباحث مربوط به شروط قبول روایت بصورت شفاهی بود، دورهی جدیدی شروع شد که در آن علم اصول حدیث از طریق تدوین اخذ میشد و این دوره را نیز میتوان به دو مرحله تقسیم نمود:
مرحلهی اول: در این مرحله علم اصول حدیث و موضوعات آن بصورت کامل و مستقل و در تصنیفات خاصی تدوین نشد، بلکه در میان دیگر مباحث و علوم قرار گرفت؛ مثلا امام شافعی در کتاب «الرساله» و «الاُم» مباحثی را در مورد شروط صحت حدیث و حجیت خبر آحاد و شرط حفظ در راوی و پرهیز نمودن از قبول روایت راویان مجروح مانند کسی که حدیث را با معنی روایت میکند، وقبول حدیث کسی که تدلیس میکند و در مورد حدیث مرسل که آیا حجت است یا خیر و درباره مراسیل بزرگان تابعین و مراسیل صغار تابعین و غیره در ابواب رساله و مناسبات متعدد الاُم به نگارش درآورده است. و همچنین کتابهای دیگری که در مسائل دیگری نگاشته شدند و مباحث علوم الحدیث در آنها جای گرفته بود؛ همانند کتابهای تاریخ امام بخاری و آنچه که امام مسلم در مقدمهی صحیح خود نوشته و مثل نامهی امام ابودواد برای اهل مکه که در مورد روش خود در کتاب سنن توضیح داده و مانند آنچه که ترمذی در کتابش (جامع ترمذی) فصل آخر آن را با نام «العلل مفرد» آورده است و الی آخر، که در این مرحله میبینیم کتاب مستقلی در ارتباط با اصول و قواعد حدیث تصنیف نشد بلکه برای یافتن این علم میبایست به دیگر کتب شرعی مراجعه میشد.
مرحلهی دوم: در این مرحله کتابهای مستقلی در مورد قواعد علم حدیث نگاشته شد که مستقل از دیگر علوم بودند، اولین کتاب مستقل در این زمینه در قرن چهارم هجری توسط قاضی ابومحمدحسن بن عبدالرحمن بن خلاد رامهرمزی متوفی سال ۳۶۰ هجری با عنوان «المحدث الفاصل بین الراوی و الواعی» تصنیف کرد.