تاریخ نشو و نمای علم حدیث (۱)

اساس و ارکان اصلی علم روایت و نقل اخبار، از کتاب الله و سنت نبوی سرچشمه گرفته است، چنان‌که خداوند متعال در قرآن می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِن جَآءَکُمۡ فَاسِقُۢ بِنَبَإٖ فَتَبَیَّنُوٓاْ﴾ [الحجرات: ۶].

یعنی: اى کسانى که ایمان آورده‏اید، اگر شخص فاسقى براى شما خبرى بیاورد، درباره‌‌ی آن تحقیق کنید. و این آیه‌‌‌ی کریمه‌ بر این دلالت دارد که خبر یک‌ نفر‌ واحد به‌ شرطی‌ که‌ عادل‌ باشد، حجت‌ است‌. علامه عبدالرحمن سعدی/ در تفسیر این آیه می‌نویسد: «باید به هنگام شنیدن خبر فرد فاسق، تحقیق و بررسی کرد؛ پس اگر دلایل و قرینه‌ها بر صداقت او دلالت داشت به آن عمل شود و مورد تصدیق قرار گیرد، و اگر قرینه‌ها و دلایل بر دروغگو بودن او دلالت می‌کرد باید تکذیب شود و به خبر او عمل نشود. پس این دلیلی است بر اینکه خبر فرد راستگو مقبول است و خبر دروغگو مردود می‌باشد و درباره‌‌ی خبر فاسق باید توقف کرد. بنابراین، گذشتگان روایت‌های بسیاری از خوارج را که به راستگویی معروف بودند پذیرفتند هرچند آن‌ها گناهکار و مجرم بودند».

همچنین پیامبر ج می‌فرماید: «نضّر الله امرأً سمع منا شیئا فبلغه کما سمعه فرُبَّ مبلَّغ أوعی من سامع».[۱]

یعنی: خداوند ‏فردی را شاد و شادمان کند که سخنی از من شنیده و همانطور که شنیده است آن را بیان کند، چه بسا خیلی از کسانی که این ‏سخنان را می‌شنوند از مبلغ آن خوبتر و بهتر آن را به یاد و حافظه می‌سپارد و آن را خوبتر ‏حفظ می‌کند.[۲]

در این آیه‌‌ی کریمه و حدیث شریف مبداء تثبیت در اخذ اخبار و کیفیت ضبط آن بوسیله‌‌ی توجه و حفظ آن و دقت در نقل آن برای دیگران روشن می‌گردد. از همان ابتدا بعد از وفات پیامبر ج، صحابهش در نقل اخبار و قبول آن احتیاط زیادی داشتند خصوصا اگر در صدق ناقل یا راوی خبر شک و تردید داشتند، چنان‌که از ابوبکر صدیقس روایت شده که او روایت کسی را قبول نمی‌کرد تا آنکه شاهدی را برای روایتش می‌آورد. از قبیصه بن زویب روایت است که گفت: «جاءت الجده إلى أبی بکر رضی الله عنه تسأله عن میراثها، فقال: مالک فی کتاب الله شئ، وما علمت لک فی سنه رسول الله الله صلى الله علیه وسلم شیئاً فارجعی حتى أسأل الناس فسأل، فقال المغیره بن شعبه: شهدت رسول الله صلى الله علیه وسلم أعطاها السدس، فقال: هل معک غیرک فقام محمد بن مسلمه فقال مثله فأنفذ لها السدس».[۳]

یعنی: جده‌ای نزد ابوبکر آمد و میراث خود را از او خواست‌، ابوبکر گفت‌: بر طبق کتاب خدا تو سهمی نداری، و در سنت پیامبر صلی الله علیه و سلم نیز چیزی سراغ ندارم‌، برگرد تا اینکه از مردم سوال ‌کنم‌، پس در این باره از مردم سوال‌کرد؛ مغیره بن شعبه‌ گفت‌: من در حضور پیامبر صلی الله علیه و سلم بودم‌ که یک ششم به جده داد. ابوبکرگفت‌: آیاکسی با تو حاضر بود؟ محمد بن مسلمه انصاری برخاست و سخنی همچون سخن مغیره زد. لذا ابوبکر یک ششم به آن جده داد.

ابوبکرس روایت مغیره را نپذیرفت تا آنکه محمد بن مسلمه نیز بر آن شهادت داد، و این به معنای دقت و احتیاط ابوبکر در قبول روایت بود.

و همچنین روایات دیگری از صحابه نقل شده‌اند که حاکی از احتیاط آن‌ها در قبول اخبار و روایات می‌باشد. ولی بعدها با ظهور فرقه‌های مبتدع و منحرف این بار به اوضاع و احوال خود راوی نیز توجه می‌شد و به وی نظر می‌کردند تا ببینند عادل است یا فاسق، اهل سنت است یا اهل بدعت؛ اگر از اهل بدعت بود روایتش را نمی‌پذیرفتند چنان‌که نقل ابن سیرین را قبلا آوردیم.[۴]

بنابراین، دیگر هیچ روایتی را نمی‌پذیرفتند تا آنکه از سند و احوال راویان آن شناخت کامل پیدا می‌کردند که موجب شکل گیری علم جرح و تعدیل و شناخت متصل یا منقطع و نیز شناخت علل‌های خفی گشت. و از جمله کسانی که در میان صحابه مشهور است در مورد جرح و تعدیل سخن گفته‌اند می‌توان به: انس بن مالک و عبدالله بن عباس و عباده بن صامتش اشاره نمود، و از جمله تابعین نیز می‌توان به: سعید بن مسیب و حسن بصری و شعبی و ابن سیرین اشاره کرد، اما چیزی در مورد این علم در میان آن‌ها مدون نشد بلکه آن را در ملکه‌‌ی ذهن خود محفوظ نگاه داشته بودند.[۵]

[۱]– به روایت ترمذی (۲۶۵۷) و گفته حدیث حسن صحیح است.‏

[۲]– امام شافعی می‌گوید: «تشویق مردم به شنیدن احادیث و حفظ و ابلاغ آن‌ها بر حجیت سنت دلالت می‌‏کند چون روایت کردن حدیث به معنی روایت کردن امر و نهی رسول خداست، اگر امر ونهی رسول ‏خدا حجت نباشد روایت کردن آن‌ها بی‌مفهوم و خالی از فائده می‌باشد، آیا رسول اکرم به چنین کاری ‏تشویق می‌کند». (‏الرساله ص ۴۰۲- ۴۰۳‏)‏.

[۳]– رواه الخمسه إلا النسائی وصححه الترمذی (به روایت پنج نفر از صحاح جز نسائی و بتصحیح ترمذی‌).

[۴]– درباره‌‌ی حکم روایت شخص مبتدع، به بخش اول این کتاب مراجعه کنید.

[۵]– لمحات فی أصول الحدیث؛ دکتر محمد ادیب صالح، ص۱۹٫

مقاله پیشنهادی

آنچه به هنگام بازگشت از حج یا عمره یا غیره گفته می‌‌شود

عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ رضی الله عنهما قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه …