ضابطه و قاعده در فرق گذاشتن بین امامان پرهیزکار و امامان گمراه کننده فرمودهی الهی است که میفرماید: ﴿قُلۡ إِن کُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِی یُحۡبِبۡکُمُ ٱللَّهُ وَیَغۡفِرۡ لَکُمۡ ذُنُوبَکُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٣١ قُلۡ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَۖ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡکَٰفِرِینَ٣٢﴾ [آل عمران: ۳۱-۳۲]. «بگو: اگر الله را دوست دارید، از من پیروی کنید تا الله شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد. و الله، آمرزندهی مهربان است. بگو: از الله و پیامبر اطاعت کنید؛ و اگر سرپیچی کنند، بدانند که الله کافران را دوست ندارد».
پس سخن پروردگارتان را بفهمید و آگاه باشید و مبادا شکوه و اهمیت فردی و یا جایگاهش در میان مردم شما را فریب دهد، چون پروردگارت از همه بزرگتر است و آنچه بر تو لازم و فرض است این است که از کلام خدا و سخن پیامبر صلی الله علیه و سلم پیروی نمایی و فقط و تنها پیامبر معصوم است و پروردگارت آنچه در دلهاست را بهتر میداند، چه بسا فردی که شما او را امام هدایت میشماری چنین نباشد چون خداوند به پیامبرش میگوید: ﴿ثُمَّ جَعَلۡنَٰکَ عَلَىٰ شَرِیعَهٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡرِ فَٱتَّبِعۡهَا وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ١٨﴾ [الجاثیه: ۱۸]. «»»«سپس تو را بر راه و آیین روشنی از دین قرار دادیم؛ پس، از آن پیروی نما و از خواستههای نفسانی کسانی که نمیدانند، پیروی مکن».
پس هر کسی با قرآن و سنت و قول پیامبر صلی الله علیه و سلم مخالفت کرد، آنچه او میگوید هواپرستی است. و هر کسی سخن و فرمان پیامبر صلی الله علیه و سلم را نپذیرفت در حقیقت از هوای نفس خود پیروی میکند. خداوند متعال میفرماید: ﴿فَإِن لَّمۡ یَسۡتَجِیبُواْ لَکَ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهۡوَآءَهُمۡۚ وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّنِ ٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ بِغَیۡرِ هُدٗى مِّنَ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ۵٠﴾ [القصص: ۵۰]. «پس اگر درخواست تو را نپذیرفتند، بدان که آنان تنها از خواستههای نفسانی خویش پیروی میکنند. و هیچکس گمراهتر از کسی نیست که بدون رهنمود و هدایتی از سوی الله، از خواستههای نفسانی خویش پیروی میکند. بیگمان الله مردم ستمکار را هدایت نمیکند».
و میفرماید: ﴿ٱتَّبِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَیۡکُم مِّن رَّبِّکُمۡ وَلَا تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِیَآءَۗ قَلِیلٗا مَّا تَذَکَّرُونَ٣﴾ [الأعراف: ۳]. «از آیاتی پیروی کنید که از سوی پروردگارتان به شما نازل شده و به جای او از دوستانِ(باطل) پیروی نکنید. چه اندک پند میگیرید!»
از زیاد بن حُدیر[۱] روایت است که گفت: عمر به من گفت: آیا میدانی چه چیزی اسلام را نابود میکند و از بین میبرد؟ گفتم: نه گفت: اسلام را لغزش عالم و جدال منافق با کتاب و حکم رهبران گمراه کننده، نابود میکند. [روایت دارمی][۲].
و یزید بن عمیره[۳] میگوید: معاذ بن جبل در هیچ مجلسی برای ذکر نمینشست مگر اینکه هنگام نشستن میگفت: خداوند داور عادلی است، شک کنندگان هلاک شدند…
و در آن آمده: «از انحراف حکیم بپرهیزید، چون گاهی شیطان کلمه گمراهی را بر زبان حکیم میآورد و گاهی منافق کلمه حق را میگوید». به معاذ گفتم: رحمت خداوند بر تو باد از کجا بدانم که حکیم کلمهی گمراهی را میگوید و منافق گاهی کلمهی حق را میگوید؟ به من گفت: از سخنان شبهه دار حکیم که گفته میشود: این چیست؟ دوری کن. اما این نباید سبب شود تا از حکیم دوری کنی چون شاید او به حق باز گردد و حق را هرگاه شنیدی فرا بگیر، حق دارای نوری است. [روایت ابوداود و غیره].[۴]
و ابن مبارک چه زیبا میگوید:
وَ هَل أفسَدَ الدِّینَ إلاَّ المُلُو |
کُ وأحبارُ سُوءٍ ورُهبَانُها[۵] |
و آیا دین را غیر از پادشاهان، علمای بد و دیرنشینان کسی دیگر فاسد کرده است؟
و گفتهاش: (و چون شمشیر در میان آنها قرار گرفت تا روز قیامت از میان آنها برداشته نخواهد شد) یعنی وقتی در میان مسلمین فتنه و قتال در گرفت تا روز قیامت در میان آنها باقی میماند و این به وقوع پیوسته است، چون وقتی با شهادت عثمان رضی الله عنه شمشیر در میان مسلمین آمد تا به امروز جنگ و فتنه در میانشان باقی است و تا روز قیامت خواهد بود، اما گاهی بسیار است، گاهی کم و گاهی در جهتی وجود دارد و از جهتی دیگر برطرف میشود.
و گفتهاش: (قیامت بر پا نمیشود تا اینکه گروهی از امت من به مشرکین بپیوندند) یعنی تا وقتی که قبایلی از امت من به مشرکین بپیوندند[۶] یعنی در سرزمین مشرکین اقامت میگزینند و با برگشتن از دین به سوی آنها میروند.
و گفتهاش: (تا وقتی گروههای زیادی از امت من بت پرستی کنند) ابوالسعادات[۷] میگوید: فئام یعنی جماعت زیاد. در روایت ابوداود آمده تا اینکه قبایلی از امت من بتها را بپرستند که این معنای ظاهری است و این شاهدی بر عنوان فصل میباشد. و این ردّی است بر قبرپرستان و کسانی که میگویند این امت به شرک مبتلا نمیشوند و این امت بتپرستی نخواهند کرد.
(برگرفته از کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– زیاد بن حدیر اسدی ثقه و عابد بود. تقریب التهذیب ص۲۱۸٫
[۲]– فریابی در صفه النفاق ص۷۱-۷۲ و خطیب در الفقیه و المتفقه ۱/۲۳۴ و دارمی۲۶۴ و ابن عبدالبر در جامع بیان العلم۲/۹۷۹ روایت کرده و اسنادش صحیح است.
[۳]– یزید بن عمیره حمصی زبیدی یا کِندی ثقه و مورد اعتماد است. نگا: تقریب التهذیب ۶۰۴٫
[۴]– ابوداود۴۶۱۱، المعرفه فسوی۲/۷۱۹،۳۲۱،۳۲۰، فریابی صنفه النفاق(۷۳) و غیره و اسنادش صحیح است.
[۵]– بیهقی شعب الایمان۷۳۰۰ و اسنادش صحیح است.
[۶]– سنن ابی داود ۴۲۵۲ و سنن ترمذی ۲۲۱۹٫
[۷]– النهایه فی غریب الحدیث و الأثر ۳/۴۰۶٫