در صحیح مسلم ابن مسعود از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت میکند که فرمود: «قیامت بر پا نخواهد شد مگر بر بدترین مردم»[۱]. و همچنین در صحیح مسلم روایت است که: «قیامت برپا نخواهد شد تا اینکه روی زمین الله الله گفته نشود»[۲].
و این اتفاق بعد از آن میافتد که خورشید از مغرب طلوع میکند و حیوان (دابهالأرض) بیرون میآید و سایر نشانههای بزرگ رخ میدهند. و ثابت است که نشانههای بزرگ مانند رشتهی مهره است که وقتی کنده میشود مهرهها به سرعت میریزند. روایت احمد[۳].
حدیثی که عمران بن حصین از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت میکند این را تایید میکند، عمران بن حصین از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت میکند که فرمود: «همواره گروهی از امّت من بر حق بوده و بر کسانی که از آنها دوری میجویند پیروزند، تا اینکه آخرینشان با دجال میجنگند»[۴]. روایت ابوداود و حاکم. بنابراین مراد از (حتی تاتیهم الساعه) که در حدیث عقبه و امثال آن آمده یعنی وقت مردنشان با وزیدن باد؛ حافظ این را گفته و درست است.[۵]
و در مورد محل و جای این طایفه اختلاف شده است، ابن بطّال[۶] میگوید: این گروه در بیت المقدس خواهد بود تا اینکه قیامت برپا میشود، چنانکه طبری از ابی امامه روایت میکند که گفته شد: ای رسول خدا صلی الله علیه و سلم و آنان کجا هستند؟ فرمود: «در بیت المقدس خواهند بود»[۷].
و معاذ بن جبل میگوید: آنان در شام خواهند بود[۸]. و اکثر شارحین حدیث همین را گفتهاند.
و سخن طبری بر این دلالت میکند که لازم نیست این گروه همیشه در شام یا در اول بیت المقدس باشد تا اینکه با دجال بجنگند، بلکه ممکن است در جایی دیگر باشد، اما زمین از این گروه خالی نخواهد شد تا اینکه فرمان الهی میآید.
میگویم: و حق همین است چون از مدتهاست که در شام و بیت المقدس افرادی با این صفات وجود ندارند، بلکه در آن فقط قبرپرستان، فاسقان و بدکاران هستند. و امکان ندارد که اینها گروه پیروز باشند و همچنین از مدتهاست که اینها با هیچ یک از کافران نمیجنگند و بلکه با خودشان میجنگند. بنابراین گفتهی پیامبر که فرمود: «آنان در بیت المقدس هستند» و گفتهی معاذ که آنها در شام هستند، یعنی در بعضی از زمانها در این جاهها خواهند بود. و بعضی وقتها در شام و فلسطین نخواهند بود و واقعیت همین را میرساند.
و گفتهاش: (تبارک و تعالی) ابن قیم میگوید: برکت به دو نوع است:
یکی برکت که فعل خداوند است و صیغهی فعل آن «بارک» است و گاهی خودش متعدی میشود و گاهی با حرف «علی» و گاهی با حرف «فی» متعدی میگردد و مفعول از آن «مبارَک» میآید، یعنی آنچه برکت داده شده است، یعنی خداوند آن را مبارک گردانیده است.
و نوع دوّم: برکتی که به خداوند نسبت داده میشود و این نسبت، نسبت رحمت و عزت است و فعل آن «تبارک» است. از این رو به غیر از خداوند گفته نمیشود و فقط شایان اوست، پس الله تعالی متبارک است و بنده و پیامبرش مبارک، چنانکه حضرت عیسی گفت: ﴿وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیۡنَ مَا کُنتُ﴾ [مریم: ۳۱]. «و هر جا که باشم مرا پُرخیر و برکت نهاده».
پس هر کسی که خداوند در او و بر او برکت بدهد مبارک است، اما صفت تبارک مختص خداوند است، چنانکه آن را بر خود اطلاق نموده و میفرماید: ﴿تَبَارَکَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾ [الأعراف: ۵۴]. «الله پروردگار جهانیان، بزرگ و برتر و والامقام است». ﴿تَبَٰرَکَ ٱلَّذِی بِیَدِهِ ٱلۡمُلۡکُ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ١﴾ [الملک: ۱]. «خجسته است ذاتی که فرمانروایی به دست اوست و او بر همه چیز تواناست».
چنانکه در قرآن این کلمه فقط مختص خداوند است و بر غیر از او اطلاق نمیشود، و بر بنای وسعت و مبالغه آمده مانند: «تعالی»، «تعاظم» و امثال آن، پس تبارک بر وزن و بنای «تعالی» است که بر کمال و نهایت علو و برتری دلالت میکند، پس همچنین «تبارک» بر کمال برکت، عظمت و وسعت برکت دلالت میکند و معنی قول کسانی از سلف که گفتهاند «تبارک» یعنی «تعاظم» همین است[۹].
ابن عباس میگوید: «یعنی هر نوع برکتی را آورد[۱۰]»[۱۱].
بدان که حدیث به صورت کامل بر شهادتین دلالت میکند و هر جملهای از آن همانطور که پیامبر صلی الله علیه و سلم خبر داده واقع گردیده است.
(برگرفته از کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– صحیح مسلم۲۹۴۹٫
[۲]-صحیح مسلم۱۴۸ از انس.
[۳]– مسند احمد۲/۲۱۹ و ابن أبی شیبه در مصنف۳۷۲۷۴ و رامهرمزی در امثال الحدیث ص۱۲۹ و مستدرک حاکم۸۴۶۱ از عبدالله بن عمرو روایت میکند که گفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «نشانههای قیامت مهرههایی هستند که در یک رشته کشیده شدهاند و چون رشته نخ قطع میگردد یکی پس از دیگری میافتند». و در اسناد آن علی بن زید است که ضعیف میباشد و در سند آن نزد حاکم تحریف واقع گردیده است. و حدیث با شواهد خود صحیح است. و حدیث شاهدی از روایت انس نزد حاکم۸۶۳۹ دارد و آن را مطابق با شرط مسلم صحیح دانسته است. و طبرانی در الأوسط ۴۲۷۱ از ابوهریره روایت کرده است و ابن حبان۶۸۳۳، دارقطنی در العلل۱۰/۳۷ و ابن جوزی چنان که العلل المتناهیه ۱۴۲۸ آمده آن را معلول دانستهاند و گفتهاند صحیح این است که این گفته ابوالعالیه است.
[۴]– مسند احمد۴/۴۳۷، سنن ابوداود۲۴۸۴، مستدرک حاکم ۴/۴۵۰ و لالکائی۱۶۹ و اسنادش صحیح است و حاکم آن را مطابق با شرط مسلم صحیح قرار داده است.
[۵]– فتح الباری۱۳/۷۷٫
[۶]– نگا: شرح صحیح بخاری ابن بطال ۱۰/۳۵۹٫
[۷]– امام احمد در مسند۵/۲۶۹، حنبل در کتاب الفتن ش۳۷، طبری در تهذیب الآثار۱۱۵۸، طبرانی در المعجم الکبیر۷۶۴۳ و غیره روایت کردهاند و در اسنادش ضعف است چون یکی از راویان آن مجهول و ناشناخته است و او عمرو بن عبدالله سیبانی است. ذهبی در المیزان ۵/۳۲۶ میگوید: تابعی است که شناخته نمیشود اما حدیث صحیح است و حدیث شاهدی از حدیث کعب بن مره بهزی دارد که با این عبارت آمده است: «در اطراف بیت المقدس». بخاری در الکنی۷۵۲ به صورت معلق روایت کرده است و طبرانی در المعجم الکبیر۲۰/۳۱۷ به صورت موصول روایت کرده است و فسوی در المعرفه و التاریخ۲/۱۷۱ و ابن عساکر در تاریخ دمشق۱/۲۰۹- ۲۱۰ و غیره از طریق عباد الرملی از أبی زرعه یحیی سیبانی از عبدالرحمان بن وعله از کریب سحولی- ابن ابرهه- از کعب بن مره با همین سند روایت کرده است و اسنادش صحیح است. و عباد را ابن معین، فسوی و عجلی ثقه دانستهاند و ابن حبان او را در زمرهی ثقات و مجروحین ذکر کرده است! و هیچ کسی قبل از او وی را ضعیف ندانسته است. پس صحیح این است که او ثقه است و کریب بن ابرهه را عجلی و ابن حبان ثقه شمردهاند و فسوی او را از طبقهی برتر از تابعین شام قرار داده است.
[۸]– صحیح بخاری ش۳۶۴۱٫
[۹]– تفسیر ابن جریر۲۹/۱٫
[۱۰]– تفسیر بغوی۲/۱۶۵،۳/۳۶۰٫
[۱۱]– بدائع الفوائد۲/۴۱۰-۴۱۱٫