- بقلم/ دکتر عادل شدی
قرآن کریم بزرگترین نشانه و حجت پیامبری رسول خدا صلی الله علیه وسلم است. خداوند همهی عرب و عجم را از اول نبوت تا بروز قیامت با کتاب آسمانیش به مبارزه طلبیده، که هر کس در رسالت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم ؛ آخرین پیک خداوند بسوی بشریت کوچکترین شک و تردیدی دارد، نمونهای چون کتاب آسمانی قرآن کریم بیاورد، و ثابت کند که چنین سخنی پرگهر میتواند از انسانی خاکی صادر شود. عرب روزگار پیامبر که سرآمد تاریخ بلاغت و سخنوری عرب بودند از آنروز تا به قیامت از آوردن مثالی چون قرآن کریم ناتوان ماندهاند، و سر تسلیم در مقابل پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم خم کرده، پس از درک پیام او با جان و دل و عقل آنرا پذیرفتند.
خداوند متعال میفرمایند: [البقره: ۲۳].
{و اگر در باره آنچه بر بنده خود [= پیامبر] نازل کردهایم شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید؛ و گواهان خود را – غیر خدا – برای این کار، فرا خوانید اگر راست میگویید!}
و همچنین میفرمایند:
[یونس: ۳۸].
{ولی [این سبک مغزان بی منطق، در عین روشن بودن حقیقت] می گویند: [پیامبر] آن را به دروغ بافته است. بگو: پس اگر [در ادعای خود] راستگو هستید، سوره ای مانند آن بیاورید، و هر که را جز خدا می توانید [برای این کار] به یاری خود دعوت کنید.}
امام ابن جوزی میگویند: معجزه بودن قرآن مجید بصورتهای متعددی تجلی میکند، از آنجمله است:
- از نظر قدرت بیانی و بلاغت و فصاحت و ایجاز و بازکردن مطالب، و همهی تصاویر زیبایی و کمال زبانی. چه بسا قصهای را در جائی با تفصیلات آن مییابی، و در جائی دیگر تکرار آن البته بصورت بسیار فشرده، و چون به سیاق و سباق آیات بنگری با کمال حیرت مییابی، که هر اسلوب قرآنی مناسب جا و مکان و سیاقش آمده، و نه تنها هیچ نقص و عیبی در اسلوب نیست، بلکه قلهی سرشار بلاغت همان شیوهی ملکوتی قرآن است و بس.
- از نظر بیان و نگارش نوینش که با شیوههای سخنوری و موسیقی شعر کاملا مخلتف است. و این دو معنی از جمله نکات به مبارزه طلبیدن عربها هستند. عرب از آنروز تا به امروز و تا به روز ازل از آوردن چنین اسلوبی عاجزند، و این تسلیم شدن آنها و اعترافشان به کمال قرآنی آنها را به اسلام آوردن و سرتسلیم نزد پروردگار یکتا سوق داد. این اسلوب ملکوتی آنچنان عرب را حیرتزده کرده بود که بزرگترین ادیبان نامدار چون؛ ولید بن مغیره، به پاس احترام قرآن به یک پا ایستاده گفت: سوگند بخدا که در قرآن عجب شیرینی و لطافتی است، و عجب زیبائی و جلالی است!..
- از نیم رخهای معجزه بودن قرآن میتوان به اطلاعات قرآنی و اخبار آن از ملتهای پیشین، و زندگی پیامبرانی که مسیحیان و یهودیان از آنها اطلاعاتی ناچیز و احیانا نادرستی داشتند اشاره کرد. و البته بیاد داشته باشیم که این اخبار را انسانی که سواد خواندن و نوشتن نداشته، و با آخوندهای مسیحی و کاهنان و جادوگران و رهبران دینی آنها هیچ نشست و برخواست و آشنائی نداشته است، و حتی عربهایی که سواد خواندن و نوشتن داشتهاند، و با دانشمندان و در جلسههای علمای مسیحی و یهودی شرکت میکردند نیز از اخباری که به پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم از راه قرآن به مردم میرساندند کاملا بیخبر بودند.
- اطلاع دادن از برخی اخبار پوشیدهای که در آینده اتفاق میافتد، و آنچنان که قرآن گفته بود آن قضایا روی داد. مثل اینکه قرآن به یهودیان گفت:
[البقره: ۹۴]،
{بگو: اگر راست مىگویید که سراى آخرت نزد خدا ویژه شماست نه مردم دیگر، پس آرزوى مرگ کنید.}
سپس گفت:
[البقره: ۹۵].
{و هرگز آرزوی مرگ نخواهند کرد، (زیرا عذاب سخت) به واسطه کردار بد خود (برای خود در آخرت مهیا کردهاند)، و خدا آگاه به ستمکاران است.}
و قرآن گفت:
[البقره: ۲۳]
{پس سوره ای چون قرآن بیاورید}
سپس گفت:
[البقره: ۲۴]
{ و هرگز نمی توانید انجام دهید}
و آنها هرگز چنین نکردند.
و قرآن گفت:
[آل عمران: ۱۲]
{به آنها که کافر شدند بگو: «(از پیروزی موقت خود در جنگ اُحُد، شاد نباشید!) بزودی مغلوب خواهید شد. ..}
و آنها همانطور که قرآن گفته بود شکست خوردند.
و قرآن به مؤمنان گفت:
[الفتح: ۲۷].
{.. بطور قطع همه شما بخواست خدا وارد مسجد الحرام میشوید در نهایت امنیّت ..}
و مسلمانان به آنچه قرآن به آنها وعده داده بود، رسیدند و وارد مسجد الحرام شدند.
قرآن در بارهی ابو لهب و زنش گفت:
[المسد: ۳ – ۵].
{به زودی در آتشی زبانه دار درآید؛ (٣) و [نیز] همسرش که هیزم کش است [در آتش زبانه دار در آید.] (۴) [همان که] بر گردنش طنابی تابیده از لیف خرماست. (۵)}
و این دلیلی است واضح و برهانی است گویا و روشن بر اینکه آن دو در حال کفر خواهند مرد و ایمان نخواهند آورد. و چنین شد.
- قرآن از هر گونه اختلاف و تناقض و دوگانه گوئی بدور است.
خداوند متعال میفرمایند:
[النِّسَاء: ۸۲]،
{آیا درباره قرآن نمیاندیشند؟! اگر از سوی غیر خدا بود، اختلاف فراوانی در آن مییافتند.}
و همچنین فرمودند:
[الحجر: ۹].
{البته ما قرآن را بر تو نازل کردیم و ما هم آن را محققا محفوظ خواهیم داشت.}
ابوهریره شاگرد وفادار پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم از آن حضرت چنین روایت میکنند: پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: هیچ پیامبری را خداوند نفرستاد مگر اینکه بدو نشانهها و علامتهایی داد که مردم بر اساس آنها به او ایمان آوردند. و علامت و نشانهی پیامبری من وحی است که خداوند بر من قرآنی کرده است، و امیدوارم که پیروان من از پیروان تمامی پیامبران دیگر روز قیامت بیشتر باشند([۱]).
ابن عقیل میگوید: و از جمله تصاویر معجزه بودن قرآن این است که؛ هیچ کسی نمیتواند در قرآن یک آیهای بیابد که معنایش از سخنی پیشین گرفته شده باشد! این در حالی است که ادیبان و سخنوران همیشه پرده از استفاده و قرض گیری برخی از برخی دیگر برمیکشند. مثلا میگویند: متنبی از بحتری این جمله را گرفته است!
ابن جوزی میگوید: وقتی در معجزهی پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم به دقت فکر کردم دو مورد برایم روشن شد:
اولی: معجزات پیامبران با وفات آنها ناپدید شدهاند!
اگر امروز کافری بپرسد. چه دلیلی بر درستی ادعای محمد و موسی دارید؟
و به او گفته شود: ماه برای حضرت محمد صلی الله علیه وسلم به دو نیمه تقسیم گشت، و دریا برای حضرت موسی شگافته شد. او خواهد گفت: آنچه ادعا میکنید امکان ندارد!
از اینروست که خداوند معجزهی پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم را قرآن کریم قرار داد که تا روز ازل پایدار بماند. و شاهد و گواهی راستین، و دلیلی و حجت و برهانی درست بر صدق و راستگویی او پس از وفاتش نیز باشد. و همین قرآن را خداوند دلیل و برهانی قرار داد بر راستی و صداقت پیامبران. چرا که قرآن از آنها اطلاع میدهد و بر درستی و صدق پیامبریشان مهر قبول میزند.
دومی: قرآن به مسیحیان و یهودیان ـ اهل کتاب ـ اطلاع داد که صفات و ویژگیهای حضرت محمد صلی الله علیه وسلم در تورات و انجیل ثبت شده است. و قرآن گواهی بر ایمان حاطب بن ابی بلتعه داد، و قرآن شهادت داد که مادر مؤمنان؛ عائشه از تهمتی که بدو وارد شده کاملا پاک و مبراست. و البته اینها گواهی و شهادتهایی است بر علم غیب.
حال اگر در تورات و انجیل صفات و ویژگیهای پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم نمیبود، حتما آنها از ایمان آوردن به حضرت محمد صلی الله علیه وسلم سرباز میزدند و از اسلام دلزده میشدند!
و اگر “حاطب” میدانست که گواهی قرآن در مورد او نادرست است، و یا مادر مؤمنان عائشه میدانست که آنچه قرآن در حق او گواهی داده، با حقیقت منافات دارد، بدون شک آن دو از ایمان و اسلام زده میشدند و درک میکردند که گواهی و شهادت قرآن دروغ است، و از اسلام متنفر میشدند([۲]).