باب ما ورد من إخبار الله و إخبار النّبیّ بالقائم من طرق الخاصّه والعامّه (۸)

در اینجا برای بقای حضرت عیسی  علیه السلام استدلال کرده به آیه‌ای که فرموده: ﴿وَإِن مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ إِلَّا لَیُؤۡمِنَنَّ بِهِۦ قَبۡلَ مَوۡتِهِۦۖ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَهِ یَکُونُ عَلَیۡهِمۡ شَهِیدٗا ١۵٩﴾ [النساء: ۱۵۹]. «و از أهل کتاب (هیچ) کسی نیست مگرآنکه پیش از مرگش به او (= عیسی) البتّه ایمان آورد و روز رستاخیز، او (= عیسی) بر ایشان گواه است». درحالی­که این آیه هیچ ربطی به بقای حضرت عیسی ندارد بلکه در این آیه خدا فرموده هیچ اهل کتابی نسبت مگرآنکه قبل از مرگ خود به عیسای حقیقی ایمان می‌آورَد و البتّه هر محتضری هنگام مرگ و رفتن به عالم دیگر، حقایق را آنطور که هست می‌بیند و ایمان می‌آورد، ولی این ایمان و توبه که از روی ناچاری است بی‌فایده است. منظور آن است که هم منکران نبوّتِ آن­حضرت یعنی یهود و هم غُلُوّکنندگان درباره آن حضرت یعنی نصاری، در هنگام اختصار به عیسای حقیقی ایمان می‌آورند و حقیقت بر آنها آشکار می‌شود. در این آیه سخنی از اینکه حضرت عیسی  علیه السلام قبل از قیامت به دنیا باز می‌گردد نیست بلکه در مقطع آیه از گواهی آن­حضرت در قیامت سخن گفته و دلیل ندارد به موضوعی تا این اندازه مهمّ یعنی ظهور مجدّد آن­حضرت دردنیا هیچ اشاره نشود([۱]). خصوصاً که «تَوَفّی» به معنای دریافت کامل و بی‌کم و کاست است و در قرآن کریم اگر منظور خواب نباشد این تعبیر جُز درباره مرگ استعمال نشده است و خدا فرموده: ﴿…یَٰعِیسَىٰٓ إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَرَافِعُکَ إِلَیَّ…﴾ [آل عمران: ۵۵]. «ای عیسی همانا من تو را وفات دهم و به سوی خویش رفعت بخشم». و حضرت عیسی نیز درباره خود تَوَفّی» گفته است [المائده: ۱۱۷]. یعنی همچون سایر انبیاء که «مُتَوَفَّی» می‌شوند او نیز از أحوال جهان پس از «تَوَفّیِ» خودش، بی‌خبر بوده است.

در قرآن کریم -به استثنای خواب در آیه ۶۰ سوره انعام و ۴۲ سوره زُمَر که دارای قرینه است- هیچ موردی که «تَوَفّی» به معنای مرگ نباشد، وجود ندارد و همانطور که «تَوَفّی» در آیات متعدّد درباره رسول اکرم  صلی الله علیه و سلم استعمال شده (یونس: ۴۶ و آیات دیگر) درباره حضرت عیسی  علیه السلام نیز استعمال شده و دلیل نداریم که بدون وجود قرینه «تَوَفّی» آن حضرت را به صورت دیگری بدانیم نَحنُ أبناءُ الدّلیل. أما اینکه فرموده «تو را به سوی خود رفعت می‌بخشم و بالا می‌برم» نباید توهّم شود که خدای تعالی مکان دارد و عیسی را به سوی مکان خود برده است!! بلکه مقصود رفعت مقام اوست، چنانکه وقتی گفته می‌شود: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ﴾ [البقره: ۱۵۶]. «همانا ما از آنِ خداییم و همانا ما به سوی او باز می‌گردیم». به هیچ وجه مقصود از «به سوی او» مکان نیست. پر واضح است که خدا جهت ندارد.

در اینجا به آیه ۳۳ سوره توبه نیز استناد کرده که ما در باب «الآیات المُأَوّله بِقیامِ القائم» درباره آیه مذکور توضیح لازم را آورده‌ایم. (ص ۱۵۳).

×۳۹- رجوع شود به خبر بیست و یکم در صفحه ۱۹۳ کتاب حاضر.

[۱]– به قول برادر دانشمند ما مرحوم «علیجان نوبخت» چگونه ممکن است قرآن کریم که از ذکر سگ اصحاب کهف [الکهف: ۱۸] و یا از ذکر نام زید -فرزندخوانده پیامبر- دریغ نفرموده [الأحزاب: ۳۷] از ذکر بازگشت حضرت عیسی به دنیا و مهدی که جهان را از عدل و داد و آسایش آکنده می‌سازد، صرف نظر کند؟! (فلاتجاهل).

 

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …