باب ذکر الأدِلَّهِ الَّتی ذَکَرها شیخُ الطّائفه علی إثباتَ الغیبَهِ (۴)

غیبت مهدی را به غیبت حضرت یوسف  علیه السلام از کنعان نیز تشبیه می‌کنند درحالی­که در مدّت غیبت او از کنعان، حضرت یعقوب  علیه السلام حاضر و ظاهر و دردسترس مردم بود. ثانیاً اگر وی در کنعان ظاهر نبود، در مصر ظاهر و حاضر بود، نه آنکه دردسترس هیچ بشری نباشد!! ویا می‌گویند حضرت موسی  علیه السلام از مصر غیبت کرد!! درحالی­که پر واضح است أوّلاً اگر حضرت موسی از مصر غائب بود در مدین ظاهر و حاضر بود. ثانیاً أصلاً در مدّت إقامت در مَدیَن هنوز نبوّت نداشت و تشبیه و تمثیل شما کاملاً بی‌مورد است. تعجّب می‌کنم چرااینها هرنوع هجرت یا سفری­را غیبت قلمداد نمی‌کنند ومثلاً نمی‌گویند اگر پدر خانواده به سفر حجّ می‌رود در واقع از خانواده و شهر خود غیبت کرده است پس همه غیبت می‌کنند بنابراین غیبت هزار ساله امام نیز أمری عجیب و موجب سؤال نیست!!!.

در مقابل این اشکال که اگر خوف از دشمنان، موجب غیبت مهدی است، این خوف به اقرارخودتان در زمان أئمّه دیگر که باز به ادّعای بی‌دلیل شما همگی مسموم یا شهید شده‌اند نیز وجود داشت، پس چرا آنها غائب نشدند؟! شیخ طوسی جواب مضحکی داده می‌گوید أئمّه دیگر تقیّه نموده و نه تنها همه‌جا ادّعای امامت نمی‌کردند بلکه گاهی امات را از خود نفی می‌کردند!! (پس مردمی که شما گناه و مسؤولیّت محرومیّت از وجود امام را به گردنشان می‌گذارید، چه گناهی داشتند؟) و لذا خوف نداشتند!! درحالی­که بنا به نقل مجلسی، شیخ طوسی از امام صادق  علیه السلام نقل کرده که فرمود ظهور قائم آل محمّد درباره من بود که خدا آن را به تأخیر انداخت! «کانَ هذَا الأمرُ فِیَّ فَأخَّرَهُ الله…» [بحارالأنوار: ج۵۲، ص ۱۰۶، حدیث ۱۲]. شما را به خدا ملاحظه کنید که چه بهانه‌های کودکانه‌ای می‌تراشند!أولاً مگر تقیّه به قول شما بر أئمّه نبوده است پس چرا مهدی تقیّه نکرد، با این کار مانند سایر أئمّه طبعاً غیبت لزومی نداشت و در این­صورت می‌توانست مانند أجدادش به مقداری از وظائف امامت اقدام کند و مردم نیز تا حدودی از فوائد امامت بهره‌مند شوند. أصلاً به چه دلیل تقیّه در مورد أجدادش لازم بود أمّا بر او لازم نبود؟! مگر او مسلمان نبود؟.

دیگر آنکه قیام به شمشیر  و اقدام به إقامه حکومت عدل، در صورت مناسب بودن جمیع شرائط، بر عهده أئمّه قبلی هم بود و عدم قیام آنها به گفته خودتان نتیجه عدم تحقّق شرائط لازم بود، پس چرا در مورد مهدی بدون ذکر دلیل شرعی حصول مقتضیات لازم برای قیام به شمشیر را شرط نمی‌دانید و می‌گویید اگر او می‌ماند باید قیام به شمشیر می‌کرد؟!.

دیگر آنکه گفته است اگر أئمّه قبلی کشته می‌شدند امام دیگری بود که جانشین آنها شود أمّا در مورد مهدی چنین نبود!! بدیهی است که شما برای مهدی غیبت در کودکی را تراشیده‌اید و إلا اگر او هم مانند سایر أئمّه می‌ماند و ازدواج می‌کرد طبعاً صاحب فرزندی می‌شد که جانشین او شود و سلسله امامت منقطع نشود و نیاز به این همه بافندگیهای تار عنکبوتی نبود! آیا اگر امامان سابق، قبل از ازدواج کشته می‌شدند باز هم سلسله امامت باقی می‌ماند؟! به نظر ما شیخ طوسی خودش هم نفهمیده که چه بافته است از آن جمله می‌گوید دلیل ناحقّ بودن سایر فِرَقِ شیعه که مهدی را قبول ندارند از قبیل «فطحیّه» و «محمّدیّه» (= قائلین به امامت سید محمّد بن علی النّقیّ) و….. این است که منقرض شده‌اند و به روی خود نمی‌آورد که «اسماعیلیه» و «نُصیریّه» تا امروز منقرض نشده‌اند!! أمّا خودش آنها را محقّ نمی‌داند! خلاصه کلام اینکه، در این باب به قدری دروغ و مغالطه و مصادره به مطلوب و استناد به اقوال نامعتبر، زیاد است که رسیدگی به یک یک آنها مطلب ما را بسیار طولانی خواهد کرد ولی با چند نمونه که نشان دادیم، باقی فریبکاری‌ها نیز به اندک تأمّلی آشکار می‌شود([۱]). (البتّه مطالعه فصول مربوط به مهدی در کتاب «عرض أخبار أصول بر قرآن و عقول» نیز مفید است).

[۱]– همچنین رجوع شود به آنچه در باب ۲۴ همین کتاب گفته‌ایم.

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …